نسبت عقل و ایمان در آموزه های دینی مسیحیت (کتاب مقدس)

مقدمه

هرچند دین مسیحیت (همچنان که از اسمش بر می آید) تماما بر گرد سرگذشت مقدس عیسی و حیات زمینی و عروج آسمانی مسیح (ع)، که البته فرستاده خداوند بزرگ برای نجات بشر بود، شکل گرفته است و بر محور بنیانگذار این آیین می چرخد، در عین حال، حامل برداشتی از عالم و انسان و حاوی آموزه هایی برای حیات زمینی و نجات و رستگاری اخروی است. آنچه مسیحیت را به مثابه یک باور ایمانی از دیگر ادیان توحیدی متمایز می سازد، «انسان شناسی» مسیحی است و نه «هستی شناسی» آن; هرچند تجزی توام با تضادی که مسیحیان میان هستی مادی و غیر مادی و زمین و آسمان برقرار می کنند، مسیحیت را از این جنبه نیز از دو دین دیگر هم ریشه، یعنی یهودیت و اسلام جدا می سازد. لاوجوی می گوید: «دین های غربی، و از جمله مسیحیت، از زمان افلاطون، دارای دو خدا بوده اند که از اعتقاد به وجود دو هستی متضاد برخاسته اند. انگاره تجزی در مسیحیت بر تمامی اجزای جهان بینی مسیحی، یعنی درک از دنیا، نگاه به انسان و تلقی از معرفت بشری غلبه دارد.» این تحقیق رهیافت تجزی گرای مسیحیت را در حوزه «عقل و ایمان» دنبال می کند.

ابعاد مختلف دین برای بشر دین ورز
بشر دین ورز در مواجهه با مقوله دین معمولا با تمام اجزای وجودی خویش، که هر یک پنجره ای است گشوده به یکی از بخش های حیات او، مشارکت می جوید. از یک سو، در یک رابطه جذبه و تعلق، «عواطف» خویش را درگیر شوری ایمانی می سازد، و در سوی دیگر، مخازن ذهن و ظرفیت های «اندیشه» ای خود را به روی آموزه های دین می گشاید و بالاخره نیز این فرمان های دینی است که اراده و «رفتار» او را جهت می بخشد و مهار می کند. دین پژوهانی که تلاش کرده اند تا از طریق تجزیه و تمیز میان ابعاد مختلف دین (به اعتبار حیطه های وجودی بشر دین ورز) چهره نمایان تری از حقیقت دین عرضه کنند، عموما به این ابعاد سه گانه اشاره کرده اند; هر چند در معرفی مصادیق خویش بر این نکته نیز پای فشرده اند که یکی از علل تنوع پذیری ادیان، ارزش و جایگاهی است که هر یک از این اجزای تشکیل دهنده در ترکیب نهایی یک دین اشغال می کند.
آنچه بدیهی می نماید، این حقیقت است که حتی در ادیان اصطلاحا تک بعدی نیز هیچ گاه وزن ابعاد دیگر به صفر نمی رسد. این گمان را حتی درباره ابتدایی ترین ادیان و منعزل ترین گونه های تعلق دینی هم نمی توان به سادگی رواداشت و آنها را از حیث تک بعدی بودن، ناقص قلمداد کرد. آنچه از یک دوره به دوره دیگر و از یک شرایط تا شرایط دیگر و از یک دین تا دین دیگر تفاوت کرده و تنوع پذیرفته است، نه در کم و زیاد شدن ابعاد وجودی انسان درگیر در یک تعلق خاطر دینی، بلکه در شدت و ضعفی است که برحسب نیازهای فردی و اجتماعی انسان و قابلیت های موجود در آن دین، در این ابعاد سه گانه رخ داده است; لذا وقتی که نیچه می گوید، مسیحیت دین «عمل» است و نه «عقیده»، یا هنگامی که پولس رسول «نجات» مؤمن مسیحی را به ایمان صرف متکی می سازد و آن را از بند «عمل» اعم از اعمال نیک و عمل به شرایع می رهاند، به هیچ وجه به معنی نفی کامل، مثلا، بعد «اندیشه ای» یا بعد «رفتاری» دین نیست; بلکه صرفا بیانگر تاکید بیشتر مسیحیت، از دید قائل آن سخن، بر یکی از اضلاع سه گانه آن دین است و نه چیزی بیشتر.

نسبت ایمان با عمل و اطاعت از نظر مسیحیت

شاید «عمل گرا» بودن یا نبودن مسیحیت، بر حسب دو مدعای به ظاهر معارض فوق، در مظان تردید و اختلاف باشد، چنان که در متن کتاب مقدس نیز در اقوال پولس و یعقوب این اختلاف دیده می شود. پولس در کتاب مقدس، بنیادگذار گرایشی است در مسیحیت که نسبت ایمان با عمل و اطاعت از دستورات الهی را می گسلد. در مقابل رویکرد «ایمان محض» پولس، یعقوب و تا حدی پطرس قرار می گیرند که تاکید فراوانی بر عمل و اطاعت از دستورات الهی دارند.

کم اعتنایی مسیحیت به بعد عقلانی و نظری ایمان
اما در باب کم اعتنایی مسیحیت به بعد عقلانی و نظری ایمان، نوعی اجماع و توافق عمومی وجود دارد و حتی روآوری کلیسا در مقاطعی از تاریخ خویش به سوی فلسفه و فربه سازی بعد اعتقادی و الهیاتی مسیحیت از طریق میدان دادن به تاملات عقلی و نظری در فحوای ایمان مسیحی، باعث نشده است تا این برداشت نسبتا شایع درباره مسیحیت مورد تشکیک واقع شود. دین پژوهان و مسیحیت شناسان تلقی خویش را در این باره با نظر به آموزه های مستقیما اخذ شده از کتاب مقدس و بررسی برداشت های آبای کلیسا، به عنوان نخستین دریافت کنندگان و ناقلان پیام مسیحی به نسل های بعدی و همچنین با دنبال کردن «سرگذشت تاریخی» مواجهات کلیسا با مقوله اندیشه و معرفت به دست آورده اند و در این باور، به نوعی اجماع و توافق جمعی رسیده اند; اگرچه در استنتاج نهایی و میزان تاکید بر مغفول گذاشتن نقش آگاهی در تحکیم ایمان، از یکدیگر جدا می شوند.
دورانی که به دوره آبای کلیسا معروف است، از قرن دوم و پس از خاتمه یافتن کار آخرین رسولان آغاز و تا قرن پنجم ادامه می یابد. آبای کلیسا که واسطه اخذ و انتقال مسیحیت به مسیحیان در ادوار بعدی بوده اند، نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای در حفظ تعالیم رسولان، تدوین، تبویب و تفسیر و انتشار آن در میان مسیحیان قرون نخست داشته اند و لذا همواره نقش و تلاش آنها مورد احترام بوده و آثارشان به عنوان متونی معتبر، مورد توجه قاطبه مسیحیان قرار گرفته است. از مهم ترین و شاخص ترین شخصیت های ایشان، می توان از ژوستین شهید (ف. 165)، کلمنت اسکندرانی (ف. 215)، اوریگن (ف. 254)، ترتولیانوس (ف. 225)، اوزه بیوی قیصری (ف. 359)، امبرواز (ف. 397)، جروم (ف. 420) و آگوستین (ف. 430) نام برد.

اختلاف درباره نسبت میان «عقل» و «ایمان»

اختلاف موجود میان گرایش های رایج در بین مسیحیان، درباره نسبت میان «عقل» و «ایمان»، هیچ گاه بر سر نفی کامل و مطلق نقش «آگاهی» در حلول و تحکیم «ایمان» نبوده، بلکه درباره «مقابل نشاندن»، «برابر طلبیدن»، «اصل و فرع کردن»، «بدیل گرفتن» و «خودکفا و خودبنیاد پنداشتن» طرفین موضوع، یعنی عقل و ایمان، بوده است. به قول مؤلفان کتاب عقل و اعتقاد دینی، بحث بر سر این نیست که عقل در قلمرو دین جایی دارد یا نه; بلکه موضع اختلاف در پاسخی است که به این سؤال داده می شود که: عقل چه جایگاهی در دین و چه نسبتی با ایمان دارد؟ به منظور واکاوی و بازشناسی موضع مسیحیت در این موضوع، بررسی خویش را از سه مسیر جدا و در عین حال مکمل می توان دنبال نمود:
1- جستجو در «آموزه های کتاب مقدس» درباره نسبت میان عقل و آگاهی از یک سو، و وحی و ایمان در سوی دیگر.
2- بررسی «تجربه عملی مسیحیت» در میدان دادن به علوم عقلی و تجربی
3- دنبال کردن سرگذشت تلاش های به عمل آمده در «استمداد از عقل در خدمت دین».

آموزه های کتاب مقدس درباره عقل و ایمان

در آموزه های مسیحی، اصرار غریبی وجود دارد که گوهر «ایمان» را از آمیختن با اجناسی چون «آگاهی» و «طلب» محفوظ بدارند و از فرض هرگونه ترتب منطقی و تلازم اعدادی میان این تحف بشری و آن عطیه مینوی مبرا کنند. ایمان، از نظر مسیحیت، فیضی است الهی و عطایی است کاملا یک سویه که نه تنها مشروط به کسب قابلیت و تمنای مجدانه در مقبل آن نیست، بلکه هیچ حاصل و مابه ازایی را نیز از مؤمن خویش طلب نمی کند; چرا که هرگونه انتظار اثر و نتیجه بیرونی، ایمان را از خلوص و بی طمعی دور می سازد و آن را از معنا و مقصود حقیقی تهی می کند. آموزه «تقدیر و برگزیدگی»، آموزه «فیض بی حساب الهی» و آموزه «ایمان معصومانه» و «بی نیاز از عمل»، که از مهم ترین اجزای الهیات مسیحی است و مؤیدات فراوانی در کتاب مقدس و قائلان متعددی در میان آبای کلیسا دارد، از عناصر و ارکان اصلی تشکیل دهنده این رهیافت بی بدیلند.

تقدیر و برگزیدگی:
ایده سرنوشت مقدر و بی تاثیر بودن افعال و شاید نیات خوب و بد انسان در تغییر آن، از آموزه های صریح عهد جدید است. تاکید و توصیه پطرس بر این، و همچنین تصریحات فراوان پولس در بی ثمر بودن خوب و بد اعمال در تدارک رستگاری و نجات، همه مؤید وجود یک گزینش الهی است که بی ملاحظه لیاقت های طرف برگزیده و به مثابه سرنوشتی محتوم و ازپیش مقدر که هیچ احتمال تغییر و تبدیلی در آن وجود ندارد، صورت تحقق می پذیرد. شاید آگوستین نخستین کسی بود که آموزه برگزیدگی و تقدیر را از کتاب مقدس شکار کرد و آن را پروراند و به عنوان یکی از اصول پایه ای الهیات مسیحی مطرح ساخت. در کتاب مقدس، فرازهای فراوانی نیز وجود دارد که مسیحیان را به اعمال نیک توصیه و از معاصی برحذر می دارد و در عین آوردن بشارت استخلاص از شرایع، امر و نهی های شریعتی فراوانی را بر ایشان تکلیف می کند. لذا نمی توان به راحتی و دربست، رهیافت آگوستینی را به عنوان تنها قرائت معتبر از حقیقت تام مسیحیت پذیرفت.
این آموزه با وجود نقش تاثیر گذارش در زندگی مؤمن مسیحی و نحوه حضور و تلاش او در دنیا، بر حسب رواج و افول رهیافت آگوستینی در تاریخ مسیحیت و در بین جریان های مختلف آن، دستخوش فراز و نشیب بوده است; یعنی به میزانی که کلیسای کاتولیک روم از الهیات آگوستینی فاصله می گرفت، این آموزه نیز مورد بی اعتنایی واقع می شد و با بازگشت مجدد لااقل بخشی از مسیحیان به سوی این الهیات، پس از به راه افتادن جریان اصلاح طلبی دین، به نحو جدی تری مجددا مطرح شد. این آموزه از جمله تعالیمی بوده که ویژگی خاصی به مسیحیت بخشیده و آن را مستعد برخی تحولات در جهت عرفی شدن کرده است. با آموزه تقدیر وبرگزیدگی اساسا دو نوع مواجهه صورت گرفته است: دسته ای آن را به دلیل تقویت بی عملی و انفعال گرایی در انسان ها برنتابیده اند.
به عنوان مثال، میلتون با چنین رویکردی می گوید: «من چنین خدایی را سپاس نمی گویم; حتی اگر به سبب آن به دوزخ بروم.» و دسته دیگر آن را عنصر ممیز مسیحیت از سایر سنت های دینی و مهم ترین عامل زمینه ساز توسعه و پیشرفت دنیوی در جهان غرب دانسته اند. ماکس وبر ضمن برحذر داشتن مخالفان آموزه تقدیر از داوری و قضاوت درباره سنت های الهی با معیارهای این جهانی و بشری، معتقد است که پیوریتن ها با تمسک به این آموزه، به جای تلاش بی تاثیر در اراده بی محرک خداوند برای «برگزیده شدن»، در صدد یافتن علایم و امارات «برگزیدگی» خویش برآمدند و همین تلقی آنان را مصمم کرد تا با تمام توان به کار و تلاش بپردازند. آنان بی آن که به ثمرات دنیایی این فعالیت وظیفه شناسانه خویش واقف باشند، با آموزه مکمل آن، یعنی «ریاضت دنیوی»، پایه های اخلاقی نظام سرمایه داری را بنانهادند.

فیض بی حساب الهی:
در انجیل متی، حکایتی به نقل از عیسی درباره ساز و کار اعطا و بخشش خداوندی آمده که آموزه «فیض بی حساب الهی» قلمداد شده است. در این حکایت، بخشش بی حساب الهی به عمل صاحب باغی تشبیه شده است که کارگرانی را به کار می گمارد و در پایان روز، مزدشان را نه بر حسب ساعت کار انجام شده هر یک از آنها، بلکه به میل و انتخاب خویش می دهد و هنگامی که مورد اعتراض کارگرانی قرار می گیرد که بیش از دیگران کار کرده اند و مزدی برابر گرفته اند، می گوید: «... آیا من حق ندارم هر طور دلم می خواهد، پولم را خرج کنم؟» (20: 19) کتاب مقدس نه تنها اجر و پاداش الهی را بی حساب می داند، بلکه «محبت» خداوند، «ایمان» و «نجات» را نیز بی ارتباط با شایستگی و جهد مؤمن می شمارد. پس به خاطر بخشش رایگان و مهربانی خدا و به خاطر ایمانتان به مسیح است که نجات پیدا کرده اید. حتی ایمان هم از شما نیست; این هم هدیه خدا به شماست. نجات مزد کارهای خوب ما نیست; پس به خودمان نبالیم.» (افسسیان، 2: 9 - 8)
یاسپرس می گوید از نظر مسیحیت، ایمان اکتسابی نیست و دارایی کسی به شمار نمی آید، بلکه موهبتی است که از جانب خداوند عطا شده است. هوردرن، که یک مسیحی پروتستان است، می گوید: «مسیحیان اولیه، تحت تاثیر تعالیم پولس، معتقد بودند که انتظار اجر و پاداش در ازای عمل به شرایع و دستورهای الهی، دین را به عرصه تجارت و داد و ستد تبدیل می کند و این با تلقی ما از «خدای پدر مآب» ناسازگار است; چرا که لطف پدر در حق فرزندان، نه از باب بده- بستان تجاری، بلکه بر پایه محبت بی دریغ است، و اطاعت فرزندان نیز نه به خاطر اجر و پاداش دنیوی و یا حتی اخروی است; بلکه از سر حق شناسی بابت محبت و فیضی است که بی حساب نصیبشان گردیده است.»
آگوستین نیز در توجیه بخشش رایگان و فیض بی حساب الهی عقیده «برگزیدگی» را مطرح می سازد. او می گوید که هیچ دلیلی نمی توان آورد که چرا بعضی رستگار می شوند و به بهشت می روند و برخی به عذاب ابدی گرفتار می آیند. هوردرن معتقد است که کارکرد مؤثر اعتقاد به فیض و بخشش بی حساب الهی این است که انسان را از حیاتی توام با ترس و عذاب وجدان رها می سازد.

ایمان معصومانه

اگر مسیحیت را آیینی بدانیم که در واکنش به جمود و بی روح شدگی یهودیت پدید آمد و به «آشتی مجدد با خدا» «چه خوش قدمند کسانی که مژده آشتی با خدا را موعظه می کنند و درباره لطف و مهربانی خدا خبرهای خوش می آورند.» (رومیان، 10: 15) بشارت داد، آن گاه اصرار کتاب مقدس را بر حفظ خلوص ایمانی و زدودن شائبه هرگونه تحصیل عالمانه و تتمیم عمل گرایانه از آن را تا به جایی که به یک «ایمان معصومانه» و بی آلایش، از جنس ایمان کودکان «کسانی از برکت سلطنت خدا بهره مند می شوند که مثل این بچه های کوچک دل هایی بی آلایش و زودباور داشته باشند. هر که دارای ایمانی چون ایمان کودکان نباشد، از برکت سلطنت خدا بی بهره می ماند.» (لوقا، 18: 16-17) بدل گردد، بهتر خواهیم فهمید.
تاکید بر عنصر ایمان به عنوان جزء اساسی دین داری و نقش تعیین کننده آن در نجات و رستگاری مؤمن، چندان غریب نمی نماید که اصرار مسیحیت بر منتزع ساختنش از مستلزماتی چون آگاهی و عمل. در جای جای کتاب مقدس، تصریحات فراوانی در اهمیت ایمان وجود دارد; «ایمانت تو را نجات داده است.» (لوقا، 17: 19) لیکن آنچه ویژگی خاصی بدان بخشیده است، اصرار بر پالودن آن از عناصری است که خود فی حدذاته نقی و طیبند و موجبات رشد و کمال بشری را فراهم می آورند. پولس در نامه اولش به مسیحیان قرنتس از زبان خداوند چنان عنصر آگاهی، اندیشه، نبوغ و تدبیر بشری را بی ارزش اعلام می کند و دانشمندان را حقیر جلوه می دهد که گویا منبع خباثت در وجود انسانی، همانا قوه عاقله اوست که او را به ورطه تباهی و گردن فرازی و عصیان در برابر پروردگار وامی دارد.
پولس می گوید: «من تمام نقشه هایی را که مردم برای نجاتشان می کشند، هر قدر هم عاقلانه باشد، از بین می برم و فکر و نبوغ دانشمندان را بی ارزش می دانم. پس این اشخاص کاردان و دانشمند و این افراد برجسته ای که درباره امور مهم جهانی چاره اندیشی می کنند، چه کار می توانند بکنند؟ خدا آنها را احمق کرده و نشان داده است که عقل و تدبیر آنها پوچ و بی معنی است. زیرا خدای حکیم صلاح ندانست انسان با منطق و هوش خود، خدا را بشناسد.» (اول قرنتیان، 1: 19-21) و می گوید: «ای پدر، ای خداوند آسمان و زمین، تو را شکر می کنم; چون این چیزها را از اشخاص متفکر و دانای این دنیا پنهان کردی و برای کسانی آشکار ساختی که مثل بچه ها به خدا ایمان دارند.» (لوقا، 10: 21) او فلسفه و فیلسوفان را دزد ایمان می خواند. «نگذارید دیگران با فلسفه های باطل خود، ایمان و شادی تان را از شما بگیرند. نظریات غلط و پوچ آنها بر افکار و عقاید مردم استوار است، نه بر فرمایشات مسیح.» (کولسیان، 2: 28)

ایمان بی نیاز از عمل:
آموزه برگزیدگی و تقدیر، خود تاثیر روشنی بر انفعال گرایی و بی عملی دارد; خصوصا آن گاه که این آموزه با نوعی بدبینی نسبت به نجات بخش بودن شرایع از یک سو و تاکید بر ایمان صرف و بی نیاز از عمل از سوی دیگر همراه گردد. بدیهی است که مجموعه این شرایط، مؤمن مسیحی را دچار نوعی درون گرایی مفرط و تجزی میان تعلقات ایمانی و حیات دنیوی خویش می سازد. پولس صریح ترین بیان را درباره بی تاثیری عمل در اظهار ایمان و تمهید نجات دارد. بی اعتنایی او به آثار بیرونی ایمان و مستلزمات نجات، تنها دامن شرایع و دستورهای دینی را نمی گیرد تا بتوان آن را به حساب مخالفت با شریعت مسخ شده یهود گذاشت; بلکه غالبا به دیگر اعمال پسندیده فراشریعتی نیز تسری پیدا می کند. «دیگر برای نجات یافتن روی کارهای خوب خودم یا اطاعت از قوانین مذهبی حساب نکنم، بلکه به مسیح اعتماد کنم تا مرا نجات بدهد. فقط از راه ایمان به مسیح است که خدا ما را قبول می کند.» (افسسیان، 3: 9) پولس همچنین در نامه به مسیحیان کولسی می گوید که «شما از عقایدی که می گوید راه نجات در کار خوب و اطاعت از دستورات خاصی است، آزاد شده اید.» (رک: 2: 20)


منابع :

  1. علیرضا شجاعى زند- مقاله آنک مسیح ... اینک انسان!- فصلنامه هفت آسمان- شماره 8

  2. فردریک ویلهلم نیچه- دجال- ترجمه عبدالعلى دستغیب- تهران- آگاه- 1352

  3. مایکل پترسون و دیگران- عقل و اعتقاد دینى- ترجمه احمد نراقى و ابراهیم سلطانى- تهران- طرح نو- 1377

  4. ماکس وبر- اخلاق پروتستان و روح سرمایه دارى- ترجمه عبدالمعبود انصارى- تهران- سمت- 1371

  5. برتراند راسل- تاریخ فلسفه غرب- ترجمه نجف دریابندرى- تهران- پرواز- 1365.

  6. مریل سى تنى- معرفى عهد جدید- ترجمه طاطاووس میکائلیان- بى جا- حیات ابدى- بى تا

  7. مرتضى مطهرى- مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى- قم- دفتر انتشارات اسلامى- 1362

  8. توفیق الطویل- دین و فلسفه- ترجمه محمدعلى خلیلى- تهران- اقبال- 1328

  9. اتین ژیلسون- عقل و وحى در قرون وسطى- ترجمه شهرام پازوکى- تهران- مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى- 1371

  10. اتین ژیلسون- مبانى فلسفه مسیحیت- ترجمه محمد محمدرضایى و محمود موسوى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى- 1375

  11. 11- هوردرن، ویلیام: راهنماى الهیات پروتستان، ترجمه طاطه وس میکائلیان، تهران، علمى و فرهنگى، 1368.

  12. ژولین فروند- جامعه شناسى ماکس وبر- ترجمه عبدالحسین نیک گهر- تهران- نیکان- 1362

  13. دیوید هاملین- تاریخ معرفت شناسى- ترجمه شاپور اعتماد- تهران- پژوهشگاه علوم انسانى- 1374

  14. پیر دوکاسه- فلسفه هاى بزرگ- ترجمه احمد آرام- تهران- کانون نشر وپژوهش هاى اسلامى- 1357

  15. توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1377

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/116201