ابدیت عذابها

هر کدام از اهل سعادت و اهل شقاوت در قیامت جایگاه خاصى خواهند داشت. اهل شقاوت در آتش دوزخ معذب خواهند شد و از شدت عذاب ناله و فریاد آنها بلند خواهد شد و بدتر اینکه آنها براى همیشه و تا وقتى که آسمانها و زمین برقرارند در آتش خواهند بود مگر اینکه خدا بخواهد آنها را از آتش بیرون کند و البته خداوند چنین قدرتى را دارد و او آنچه را که بخواهد انجام مى دهد. در مقابل اهل شقاوت، سعادتمندان هستند که جایشان در بهشت خواهد بود و لذت بخش تر اینکه آنها جاودانه و تا وقتى که آسمانها و زمین برقرارند، در بهشت خواهند بود مگر اینکه مشیت خدا نوع دیگرى اقتضا کند و این نعمتى که به آنان داده مى شود عطیه اى از سوى خداوند است، عطیه اى که هرگز قطع نمى شود و از بین نمى رود: «فأما الذین شقوا ففى النار لهم فیها زفیر و شهیق* خلدین فیها مادامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک إن ربک فعال لما یرید* و أما الذین سعدوا ففى الجنة خالدین فیها مادامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ؛ اما کسانى که تیره بخت شدند، برایشان در آتش ضجه و ناله است. تا آسمان ها و زمین برپاست در آن ماندگار خواهند بود، مگر آن که پروردگار تو بخواهد، که بى تردید خداى تو هر چه را خواهد کننده است. و اما کسانى که نیکبخت شدند، تا آسمان ها و زمین برپاست جاودانه در بهشت خواهند بود، مگر آن که پروردگارت بخواهد، که این عطایى قطع ناشدنى است.» (هود/ 106- 108)
مطلبی که در این آیات احتیاج به تأمل بیشترى دارد این است که خداوند، هم درباره اهل جهنم و هم درباره اهل بهشت مى فرماید که جاودانه در آن هستند مگر اینکه خدا بخواهد. از این سخن استفاده مى شود که ممکن است خداوند زمانى اهل جهنم را از جهنم و اهل بهشت را از بهشت بیرون کند و این با مسلمات شرع و با آیات دیگر تناسب ندارد، به خصوص درباره اهل بهشت که همواره در آنجا خواهند بود و اهل جهنم هم اگر از کافران و مشرکان باشند جاودانه در آن خواهند بود. هر چند که اهل گناه از مؤمنان شاید روزى از جهنم نجات یابند.
جمله استثنائیه "إلا ما شاء ربک" (مگر آنچه پروردگارت بخواهد) که در آیات فوق هم در مورد اهل بهشت آمده و هم اهل دوزخ، براى مفسران میدان وسیعى جهت بحث شده است، و مفسر بزرگ طبرسى در تفسیر این استثناء ده وجه از مفسران نقل کرده است که به عقیده ما بسیارى از آنها سست و با آیات قبل یا بعد به هیچوجه سازگار نیست، عمده ترین آنها دو وجه زیر است:
1- هدف از بیان این استثناء این است که تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ایمان و پاداش مؤمنان راستین چنان است که بدون خواست و مشیت الهى باشد و قدرت و توانایى و اراده او را محدود کند و صورت جبر و الزام به خود بگیرد، بلکه در عین جاودانى بودن این دو، قدرت و اراده او بر همه چیز حاکم است هر چند به مقتضاى حکمتش پاداش و عذاب را بر این دو گروه جاودانه مى دارد.
شاهد این سخن آنکه در جمله دوم درباره سعادتمندان بعد از ذکر این استثناء مى فرماید: «عطاء غیر مجذوذ؛ این عطا و پاداشى است که هرگز از آنها قطع نمى شود.» و این نشان مى دهد که جمله استثنائیه فقط براى بیان قدرت بوده است.
2- از آنجا که این آیات از دو گروه شقى و سعید بحث مى کند و شقاوتمندان همگى الزاما افراد بى ایمانى که مستحق خلود باشند نیستند، بلکه ممکن است در میان آنها گروهى از مؤمنان خطاکار وجود داشته باشند بنابراین استثناء مربوط به این گروه است.
ولى این سؤال پیش مى آید که این استثناء در جمله دوم چه مفهومى خواهد داشت؟ (در مورد سعادتمندان). در پاسخ گفته شده است که آن نیز در مورد مؤمنان خطاکار است که مدتى باید در آغاز به دوزخ بروند و پاک شوند سپس به صف بهشتیان بپیوندند، در حقیقت استثناء در جمله اول نسبت به آخر کار است و در جمله دوم نسبت به آغاز کار. این احتمال نیز در پاسخ سؤال فوق وجود دارد که استثناء در جمله اول اشاره به مؤمنان خطاکار باشد که بعد از مدتى از دوزخ رهایى مى یابند و در جمله دوم تنها اشاره به قدرت و توانایى پروردگار باشد. شاهد این سخن اینکه در جمله اول بعد از استثناء جمله: "إن ربک فعال لما یرید" که دلیل بر انجام این مشیت است ذکر شده و در جمله دوم "عطاء غیر مجذوذ" که دلیل بر ابدیت است آمده.
اما اینکه بعضى احتمال داده اند که این پاداش و مجازات مربوط به بهشت و دوزخ برزخى است که مدتش محدود است و پایان مى پذیرد احتمال بسیار بعیدى است زیرا آیات قبل صریحا در باره قیامت بحث مى کند و پیوند این آیات با آنها ناگسستنى است.
همچنین احتمال اینکه خلود در اینجا مانند بعضى دیگر از آیات قرآن به معنى مدتى طولانى باشد نه ابدیت با جمله "عطاء غیر مجذوذ" و با خود استثناء که دلیل بر ابدیت جمله هاى قبل از آن است سازگار نمى باشد.

لزوم خلود بهشتیان در بهشت و عدم لزوم خلود دوزخیان در دوزخ
علامه طباطبایی پس از بررسی وجوه مختلف در مورد مراد از استثناء فوق الذکر می فرماید: وجه جمع بین جمله ی "إلا ما شاء ربک" و "عطاء غیر مجذوذ" در آیه ی شریفه و اشاره به لزوم خلود بهشتیان در بهشت و عدم لزوم خلود دوزخیان در دوزخ: ماده ی "جذذ" به معناى قطع است و "عطاء غیر مجذوذ" به معناى عطاى قطع نشدنى است. و اینکه خداوند بهشت را عطایى قطع نشدنى شمرده با اینکه قبلا درباره خلود استثنایى زده بود خود بهترین شاهد است بر اینکه مقصود از استثناء مشیت اثبات بقاء اطلاق قدرت اوست، و مى خواهد بفهماند که با اینکه بهشت عطایى قطع نشدنى و نعمتى خالد است مع ذلک چنین نیست که اگر کسى داخل آن شود دیگر از خدا سلب قدرت شده و نتواند او را بیرون کند.
در این آیه نیز همه آن ابحاثى که در آیه قبلى بود جریان دارد، تنها آن وجوهى که در توجیه استثناء "إلا ما شاء ربک" مى گفت: مستثناى این استثناء عبارت است از آن کسانى که اول داخل جهنم مى شوند و بعد خارج شده به بهشت مى روند. در اینجا جریان ندارد، زیرا این فرض درباره دوزخیان جایز و ممکن است، ولى نسبت به بهشتیان چنین فرضى ممکن نیست، چون کسى نیست که در آخرت اول داخل بهشت بشود بعدا از آنجا بیرون شده داخل جهنم گردد. آرى، این معنا ضرورى کتاب و سنت است که بهشت آخرت بهشت خلد است و کسى که جزایش بهشت باشد دیگر الى الأبد از آن بیرون نمى شود.
آیات و روایات هم در این معنا آن قدر زیاد است که دیگر براى هیچ خردمندى جاى تردیدى در دلالتش بر این معنا نمى گذارد، هر چند دلالت کتاب بر اینکه پاره اى از کسانى که داخل جهنم مى شوند بیرون مى آیند به این پایه از ضرورت و وضوح نیست. در مجمع البیان در این مقام که دخول اهل طاعت در بهشت حتمى است و پس از دخول دیگر بیرون نمى شوند گفته است: چون امت اجماع دارد بر اینکه کسى که استحقاق ثواب داشته باشد باید به بهشت برود و کسى که داخل آن شد دیگر بیرون نمى شود.
و این مساله، یعنى "وجوب داخل شدن اهل ثواب به بهشت" مبنى است بر یک قاعده عقلى مسلم، و آن این است که وفاى به عهد واجب است، ولى وفاى به وعید و تهدید واجب نیست، چون وعده، حقى را براى موعود له نسبت به آنچه که وعده بدان تعلق گرفته اثبات مى کند، و وفا نکردن به آن در حقیقت تضییع حق غیر و از مصادیق ظلم است، به خلاف وعید که حقى را جهت وعید کننده جعل مى کند، و صاحب حق واجب نیست که حق خود را استیفاء کند، بلکه براى او جایز است که از حق خود صرفنظر نموده و از آن عقوبت چشم بپوشد، هم چنان که مى تواند استیفاء کند. خداى سبحان هم که به بندگان مطیع خود وعده بهشت داده باید ایشان را به بهشت ببرد تا حقى را که خودش براى آنان جعل کرده ایفاء کرده باشد، و اما وعیدى که به گنهکاران داده واجب نیست حتما عملى کند، چون حقى بود که براى خودش جعل کرده، هم چنان که مى تواند حق خود را استیفاء نماید همچنین مى تواند از آن صرفنظر کند.
اما مساله ی بیرون نشدن از بهشت بعد از دخول در آن، از مسائلى است که آیات و روایات بى شمار بر آن دلالت دارد. و اجماعى که صاحب مجمع البیان نقل کرده نیز برگشتش به همین آیات و روایات است، و دلیل جداگانه اى نیست، زیرا معنایش این است که اجماع کنندگان، از آیات و یا روایات و یا از عقل همه همین معنا را فهمیده اند، پس دلیل مساله کتاب و سنت و عقل است.

روایاتى در ذیل آیات مربوط به خلود در جنت و نار و استثنائات
ابن مردویه از جابر روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص) آیه شریفه "فأما الذین شقوا تا جمله إلا ما شاء ربک" را قرائت نمود و فرمود: اگر خداوند بخواهد عده اى از آنهایى را که جهنمى و بدبخت شده اند از جهنم بیرون بیاورد و به بهشت درآورد مى تواند. و در تفسیر برهان از کتاب زهد حسین بن سعید اهوازى و او به سند خود از محمدبن مسلم روایت کرده که گفت: از امام صادق (ع) از دوزخیان پرسش نمودم فرمود: ابوجعفر (ع) مى فرمود: جهنمیان از جهنم بیرون مى آیند و تا کنار چشمه اى که دم در بهشت است و نامش چشمه زندگى است مى آیند، و از آب آن چشمه بر آنان مى پاشند و در نتیجه مانند گیاه گوشتها و پوستها و موهایشان بر بدنشان روئیدن مى گیرد.
علامه ی طباطبایی: حسین بن سعید این روایت را از عمربن ابان نیز از همان امام (ع) نقل کرده است، و مقصود از جهنمیان یک طایفه خاصى از ایشان است که همان گنهکاران از اهل توحیدند، و به وسیله شفاعت از آتش بیرون مى آیند، و همین عده اند که به آنان جهنمى گفته مى شود، نه عموم اهل آتش. و به زودى دلیلش خواهد آمد.
و نیز در همان کتاب از همان راوى (حسین بن سعید) به سند خود از ابوبصیر روایت کرده که گفت: من از حضرت ابى جعفر شنیدم که مى فرمود: مردمى از آتش بیرون مى آیند، در این هنگام شفاعت به دادشان مى رسد، چون مشمول شفاعت شدند آنان را به کنار نهرى مى برند که از پرورشگاه اهل بهشت بیرون مى آید، در آن نهر غسل مى کنند، و در نتیجه گوشت و خونشان دوباره روئیده مى شود و آثار سوختگى جهنم از بدنشان زدوده گشته، داخل بهشت مى شوند. اهل بهشت وقتى ایشان را مى بینند مى گویند جهنمى ها آمدند سپس تمامى این طایفه از خدا مى خواهند که این اسم را از آنان بردارد، خداوند هم این اسم را از ایشان برمى دارد. آن گاه فرمود: اى ابا بصیر دشمنان على در آتش مخلدند و شفاعت به ایشان نمى رسد.
و نیز در تفسیر برهان از حسین بن سعید به سند خود از عمر بن ابان روایت کرده که گفت: من از عبد صالح، موسى بن جعفر (ع) شنیدم که مى فرمود: جهنمیان داخل آتش مى شوند به کیفر گناهانشان و بیرون مى آیند به عفو خدا.
و نیز در همان کتاب از حسین بن سعید و او به سند خود از حمران روایت کرده که گفت: خدمت امام صادق (ع) عرض کردم: آنها (اهل سنت) ما را مسخره مى کنند و به یکدیگر مى گویند تعجب نمى کنید از مردمى که معتقدند خداوند قومى را از جهنم بیرون مى آورد و با اولیاى خودش در بهشت قرارشان مى دهد؟ امام صادق (ع) فرمود: مگر نخوانده اند کلام خدا را که مى فرماید: «و من دونهما جنتان؛ و غير از آن دو [باغ] دو باغ [ديگر نيز] هست.» (الرحمن/ 62) مقصود از بیرون آمدن از آتش و رفتن در بهشت آتشى است غیر از جهنم و بهشتى است غیر از آن بهشت. و این عده که از آتش بیرون مى آیند، با اولیاى خدا همنشین نخواهند شد. آن گاه اضافه فرمود: آرى، به خدا سوگند میان اولیاى خدا و این عده از مردم منزلتى فاصله است، چیزى که هست من نمى توانم حرف بزنم (و از روى این اسرار پرده بردارم) آرى کار اینان از یک حلقه تنگ تر است، قائم (ع) هم که ظهور کند اول به این عده مى پردازد.
علامه طباطبایی: اینکه فرمود: "قائم (ع) هم که ظهور کند اول به این عده مى پردازد" یعنى اینکه هنگامى که ظهور کند اول به کار این عده که اهل حق را استهزاء مى کنند مى پردازد و از آنان انتقام مى گیرد.
در تفسیر عیاشى از حمران از ابى جعفر (ع) روایت کرده که گفت من از آن جناب معناى آیه ی "خالدین فیها مادامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک" را پرسش نمودم، فرمود: این آیه در اره ی آن عده اى است که از آتش بیرون مى آیند. و نیز در همان کتاب از ابى بصیر از ابى جعفر (ع) روایت کرده که در ذیل جمله ی «فمنهم شقی و سعید؛ آنگاه بعضى از آنان تيره ‏بختند و [برخى] نيكبخت.» (هود/ 105) فرموده: خداوند در آیه "و أما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ" در ذکر اهل آتش استثناء آورد، ولى آنچه که در ذکر اهل بهشت آورده استثناء نیست.
علامه طباطبایی: امام (ع) مى خواهد اشاره بفرمایند به اینکه استثناء به مشیت، به قرینه اینکه به دنبالش در جمله "عطاء غیر مجذوذ" نعمت بهشت را نعمتى دائمى و غیر مقطوع معرفى کرده، به معناى استثناء اصطلاحى نیست و نمى خواهد بفرماید پاره اى از بهشت بیرون مى شوند، بلکه تنها و تنها مى خواهد اطلاق قدرت خدا را برساند و بفهماند که با اینکه بهشت نعمتى است دائمى مع ذلک خداوند قدرت دارد که بهشتیان را از بهشت بیرون کند.
به خلاف استثناء در اهل آتش که به قرینه جمله بعدش "إن ربک فعال لما یرید" استثناء اصطلاحى است، چون جمله مذکور اشاره دارد به اینکه امر مذکور واقع شدنى است، و ما در سابق اشاره اى به اختلاف این دو معنا نمودیم. و در الدرالمنثور است که ابوالشیخ از سدى در ذیل جمله "فأما الذین شقوا..." روایت کرده که گفت: خداوند به مشیت این آیه را بعدا نسخ نموده و ناسخ آن را در مدینه نازل کرده و فرموده: «إن الذین کفروا و ظلموا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم طریقا؛ كسانى كه كفر ورزيدند و ستم كردند خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايت كند.» (نساء/ 168) که یکسره امید اهل آتش را نسبت به نجات از آن ناامید نمود و خلود در آتش را براى آنان تثبیت کرد. و همچنین جمله "و أما الذین سعدوا..." که خداوند بعدا به مشیت خود این آیه را نسخ و ناسخ آن را در مدینه نازل نمود و فرمود: «و الذین آمنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات؛ و به زودى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درآوريم براى هميشه در آن جاودانند و در آنجا همسرانى پاكيزه دارند و آنان را در سايه ه‏اى پايدار درآوريم.» (نساء/ 57) و خلود در بهشت را براى اهل آن تثبیت کرد.

رد سخن سیوطى در مورد منسوخ شدن دو آیه ی "فأما الذین شقوا"
علامه طباطبایی: اینکه سیوطى گمان کرده که این دو آیه به خاطر جمله "استثناء" دلالت بر انقطاع داشته و در نتیجه معتقد شده که دو آیه مذکور در روایت این دو آیه را نسخ کرده و عذاب را براى اهلش و بهشت را براى اهلش دائمى نموده صحیح نیست و در بیان سابق ما خلاف این پندار از نظر خوانندگان محترم گذشت. علاوه، در اینجا اضافه مى کنیم که مساله نسخ در مثل عقاب و ثواب اخروى با هیچ عقل و نقلى منطبق نیست.
علاوه بر این، با صریح آیه دومى که راجع به اهل بهشت است سازگارى ندارد. از همه اینها گذشته خلود این دو فریق در بسیارى از آیات سوره هاى مکى از قبیل سوره انعام و اعراف و غیر آن دو نازل گشته (با همه اینها چگونه سیوطى مى تواند بگوید آیه مورد بحث دلالت بر انقطاع دارد؟) و نیز در همان کتاب آمده که ابن منذر از حسن از عمر روایت کرده که گفت: اگر اهل آتش سالهاى طولانى به عدد ریگهاى صحراى عالج در جهنم بمانند سرانجام روزى را خواهند داشت که از آن بیرون بیایند.
نیز در همان کتاب آمده که اسحاق بن راهویه از ابى هریره روایت کرده که گفت: روزى خواهد آمد که دیگر احدى در جهنم نماند و همه از آن بیرون شوند. آن گاه این آیه را تلاوت کرد: "فأما الذین شقوا". و نیز در همان کتاب است که ابن منذر و ابوالشیخ از ابراهیم روایت کرده اند که گفته است: هیچ آیه اى در قرآن براى اهل آتش امیدوارکننده تر از این آیه نیست که مى فرماید: "خالدین فیها مادامت السماوات و الأرض إلا ما شاء ربک" آن گاه اضافه کرده که ابن مسعود گفته: بر دوزخ زمانى فرا رسد که درهایش بسته شود.
علامه طباطبایی: آنچه در این سه روایت آمده نقل کلام صحابه است که هیچگونه حجیتى ندارد، زیرا عقیده و گفتار ایشان بر دیگران حجت نیست، و به فرضى هم که بگویى این سه روایت موقوفه است (یعنى در حقیقت کلام، کلام رسول خدا (ص) است) مى گوییم: به خاطر اینکه مخالف قرآن است مطرود است، زیرا خداى تعالى درباره کفار صریحا فرموده: «و ما هم بخارجین من النار؛ و آنها هرگز از آتش خارج نمى شوند.» (بقره/ 167)
در تفسیر برهان از حسین بن سعید در کتاب زهد و او به سند خود از حمران روایت کرده که گفت: خدمت امام صادق (ع) عرض کردم: شنیده ایم که روزى خواهد آمد که درهاى جهنم به هم مى خورند، فرمود: نه، به خدا سوگند جهنم جاى همیشگى است. عرض کردم: آخر در آیه شریفه "خالدین فیها مادامت السماوات و الأرض" استثنایى آورده و فرموده: "إلا ما شاء ربک"؟ فرمود: این استثناء مربوط به بعضى از دوزخیان است که به طور موقت در آنجا عذاب مى بینند و بعدا بیرون مى آیند.
علامه طباطبایی: روایات داله بر خلود کفار در دوزخ از طرق امامان اهل بیت (ع) بسیار زیاد است، و ما یک بحثى فلسفى راجع به مساله خلود عذاب و موقت بودن آن در ذیل آیه "و ما هم بخارجین من النار" در کتاب تفسیر المیزان ایراد نمودیم.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 11 صفحه 44

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 9 صفحه 247

  3. يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 5 صفحه 299

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/116469