جایگاه سنت در الهیات مسیحی (سنت یهودی)

مقدمه
کلمه tradition (سنت)، از لحاظ ریشه شناختى به معناى تحویل دادن است. این مفهوم به طور ضمنى بر دو امر دلالت دارد:
الف) «امانتى» که تحویل داده می شود.
ب) «امانت داران»؛ یعنى کسانى که آن امانت را در اختیار دارند و موظف اند از آن نگهدارى کنند و آن را به اخلاف خود منتقل نمایند. بیشتر نظام هاى دینى ادعا می کنند که در بردارنده یک امانت یا سنت هستند امانتى که شامل آیین ها، اسطوره ها، عقاید و اخلاق، یا برخى از این موارد، است. این امانت از سوى مقامى برتر که الوهى یا شبه الوهى است، وحى شده است و باید توسط سلسله اى از حاملان صلاحیت دار به آیندگان منتقل گردد. این مقاله به نقش سنت در تاریخ مسیحیت می پردازد.

مسیح و سنت یهودى
نحوه نگرش بنیان گذار مسیحیت به سنت یهودى اى که پیش از او در جریان بود، روشن و واضح است. او خود عضوى از کلیساى یهودى بود و هر پندارى مبنى بر مخالفت خود با آن را رد می کرد: «گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم» (متى 5: 17). این مسئله عموما پذیرفته شده است که او به دنبال منسوخ کردن سنت موسوى یا براندازى جامعه حامل این سنت جماعت خداوند، اسرائیل خدا نبود؛ بلکه می خواست کلیساى یهودى آن زمان را به «ملکوت خدا» بسط و توسعه دهد و از طریق آمیختن آن سنت با انجیل یا مژده دوره اى شکوهمند در آینده، آن را اصلاح و پالایش کند. عیسى براى اصلاح سنت، ابتدا بر اخلاقى کردن مجدد آن تأکید کرد. عبارت کلاسیک در این باره، سخن مشهور او درباره قربان (مرقس 7: 9ـ23؛ متى 15: 1ـ20) است و به دنبال آن تصریح بر اینکه آنچه از بیرون وارد انسان می شود نمی تواند او را ناپاک کند؛ بلکه آنچه انسان را ناپاک می سازد، آن چیزى است از درون انسان بیرون می آید. شاید در نگاه نخست به نظر برسد که این سخن، از اساس، کل مفهوم سنت آیینى را به چالش می کشد و هر گونه ارزش معنوى اعمال بیرونى را به شدت نفى می کند؛ اما آنچه مسلم است این است که این سخن جایگاه ارزش هاى اخلاقى را بسیار والاتر از احکام آیینى می داند. همچنین می توان از آن استنباط کرد که تنها مرجع دینى براى یک یهودى پرهیزگار کلام مکتوب، یعنى تورات، است و سنت شفاهى حاخام ها در مقایسه با آن ارزشى ندارد. اشاره اى دیگر به موقتى بودن سنت حاخامى را می توان در کلام عیسى درباره «شراب نو» و «مشک هاى کهنه» (مرقس 2: 21 به بعد؛ متى 9: 16 به بعد) دید. دلالت این گفته بر این موضوع بیشتر و محکم تر است؛ البته باید به این نکته توجه داشت که لوقا 5: 39 عبارتى را به این سخن اضافه می کند که بر نقطه مقابل دلالت دارد: «(شراب) کهنه بهتر است». همچنین شاید بتوان گفت که مسیح تا اندازه اى خواستار عقلانى کردن دوباره سنت بود. از نگاه مسیح، مرجعیت سنت نه تنها نسبت به شریعت اخلاقى موجود در کلام مکتوب رتبه پایین ترى داشت، بلکه نسبت به عقل سلیم نیز از مرتبه نازل ترى برخوردار بود. این مسئله از گفته هاى مختلف او درباره سبت آشکار می شود. آنچه از بازنگرى تعالیم مسیح آن گونه که در اناجیل هم نوا آمده است به دست می آید این است که نگرش او نسبت به سنت حاخامى هم احترام آمیز و هم منتقدانه، هم محافظه کارانه و هم تجددطلبانه بوده است. در این باره باید دو دلیل دیگر را نیز مد نظر داشت. در مورد ارزش تاریخى انجیل چهارم اختلاف نظر وجود دارد؛ اما می توان فرض کرد که نگرش بیش از اندازه خصمانه عیساى تصویر شده در انجیل یوحنا به «یهود»، دست کم در خاطرات اصیلى که از جنبه اى از تعالیم عیسى وجود داشته است ریشه دارد. تصریح بر اینکه عبادت در آینده نه بر کوه جرزیم و نه در اورشلیم بلکه در سرتاسر زمین «به روح و راستى» انجام خواهد شد، تا آنجا که می توان فهمید نشانه نگرشى ضدحاخامى است. از طرف دیگر به نظر می رسد گفته هایی که توسط «متى» انجیل نویسى که نمود یهودى بارزى دارد ثبت شده است، عیسى را مدافع صمیمى سنت و در عین حال منتقد سرسخت نقایص اخلاقى حاملان آن نشان می دهد. «همزه یا نقطه اى از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود» (متى 5: 18)، به نظر می رسد عیسى در این گفته، باور مخصوص به یهودیان درباره جاودانگى تورات را اعلام کرده است. او در ادامه همین سخن بیان می کند تا زمانى که تعصب پیروانش در اجراى دقیق تورات بیش از کاتبان و فریسیان نباشد، نمی توانند امیدى به ورود به ملکوت مسیحایى داشته باشند (متى 5: 20). ظاهرا این سخن عیسى که «کاتبان و فریسیان بر کرسى موسى نشسته اند. پس آنچه به شما گویند نگاه دارید و بجا آورید» (متى 23: 2 به بعد) مرجعیت رسمى حاخام ها را که متمایز از مرجعیت شخصى آنان است تأیید می کند. کلام دیگرى در همین فصل از انجیل متى هشدار می دهد که تأکید مسیح بر اهمیت فوق العاده اخلاق به معناى بى اهمیت بودن آیین هاى جزئى، در جایگاه مناسب خودشان، نیست: «نعناع و شبت و زیره را عشر می دهید و اعظم احکام شریعت یعنى عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده اید! می بایست آنها را به جا آورده اینها را نیز ترک نکرده باشید» (23:23). از سوى دیگر باید به یاد داشت که آنچه متى از محکوم کردن ریاکارى ها و انتقاد از حیله هاى شرعى حاخام ها توسط مسیح ثبت کرده، در شدت و تندى همانند دشنام هاى تند مسیح یوحنایى به «یهود» است. ممکن است گفته هایی که در انجیل اول با مضامینى شبیه دیدگاه هاى حاخامى نقل شده است، در واقع سخنان طعنه آمیز مسیح باشند که انجیل نویس اول در فهم آنها دچار اشتباه شده و بر اساس پیش فرض هاى یهودى خود آنها را بر معناى ظاهرى شان حمل کرده است. مى توان این بخش از جستارها را با ملاحظه چند نکته خلاصه نمود:
الف) در نگاه بنیان گذار مسیحیت، به هر حال مقدر بود که کلیساى یهودى به «ملکوت خدا» توسعه و تحول یابد؛ بنابراین، از نگاه او سنت یهودى باید ماهیتى موقت و گذرا داشته باشد. اما این مطلب ضرورتا سرنخى از نگرش او نسبت به اصل کلى سنت در دین به معناى دقیق سنت به دست نمی دهد.
ب) او در زمان خود میلى به انکار ارزش یا منشأ الهى بدنه اصلى سنت یهودى نداشت. به نظر می رسد طعن ها و حمله هاى او به کسانى که عملا حامل این سنت بودند بیشتر به نقص هاى شخصى آنان باز می گشت نه به مرجعیت رسمى مورد ادعاى ایشان.
ج) او بر تفوق حجیت کتاب مقدس، شریعت اخلاقى و عقل سلیم بر سنت شفاهى موجود تأکید می کرد.
د) او دشمن سرسخت رشد آیین گرایى و کم رنگ شدن محتواى اخلاقى و عقلانى بود؛ ضعفى که دانشجویان تاریخ به عنوان آفت ویژه ادیان سنت محور با آن آشنا هستند.

مسیح و سنت مسیحى
در طى قرون متمادى اختلاف نظرهاى بسیارى در مورد آن وجود داشته و دارد. روشن است که مسیح هیچ گاه جاودانگى سنت یهودى را مد نظر نداشت، اما آیا خود به دنبال تأسیس یک سنت جدید بود؟ آیا قصد داشت سنت جدیدى را ترویج کند؟ یعنى مجموعه اى از حقایق عقیدتى و اخلاقى که براى اولین بار توسط خود او ابراز می شد. آیا می خواست گروهى را به عنوان محافظان این سنت و شارحان معتبر آن معین کند؟ آیا او طبقه اى از حاملان سنت را در جامعه منصوب کرد که می توانستند محتواى صحیح آن را در هنگام اختلاف تعیین کنند؟ یا آنکه او ایجاد شکافى کامل، در مقام نظر و از اساس، با ادیان بزرگ دنیاى باستان که در طول تاریخ شکل یافته بودند را در نظر داشت و به همین دلیل دینى را ترویج می کرد که بیشتر یک دیدگاه فلسفى و یا نوعى حس عاطفى بود، نه یک دین نظام یافته. به عبارت دیگر آیا باید مسیحیت را دینى کاملا سنتى دانست که نقطه اوج کل روند تکامل سنت است؛ سنتى که در طى قرن ها در جریان بوده و داراى میراثى از حقایق تغییرناپذیر و شعائر ناب و حیات بخش است؛ و آیا باید جامعه اى فوق طبیعى و شکوهمند ملکوتى که در این جهان است، اما این جهانى نیست از آن پاسدارى کند؟ یا بالعکس مقصود آن بود که مسیحیت، مطابق طرح بنیان گذارش، شکافى کامل با گذشته پدید آورده و بر اساس خطوط غیر جزم اندیشانه، غیر شعائرآمیز و غیرکلیسایى، جریانى کاملا نو را آغاز کند؟

سنت در عهد جدید
مطالب اصلی در این زمینه در نامه اول به قرنتیان آمده است آنجا که پولس می گوید من آنچه را که به شما می گویم از سرورمان عیسی مسیح دریافت کرده ام، آن سروری که در شام آخر به او خیانت شد و نان. (قرنتیان اول، 23: 11 ).در اینجا واژه سنت به شکل اسم (paradosis ) بکار نرفته، بلکه پولس آن را به شکل فعل سنت نهادن (paradidonia ) بکار می برد. در این متن دو نکته قابل توجه است: یکی اینکه سنت به شکل مأخوذ از عیسی مسیح تلقی شده است (غلاطیان، 12: 1 ) دیگر اینکه مستقیما با مراسم عشاء ربانی مرتبط گشته است. این نکته دوم توجه دقیقی را طلب می کند به خصوص اگر آن در معنای معاصر عشاء ربانی کلیسایی لحاظ شود .کلیسا به اعتقاد بسیاری از متکلمان معاصر، چه کاتولیک و چه ارتودوکس، اساسا یک نهاد مقدس برای انجام شعائر بشمار می آید که در قالب انجام شعائر معنای اصلی خود را باز می یابد و بدینسان سنت نه به معنای مجموعه حقایق و گزاره های مکتوب یا شفاهی است، بلکه به معنای عمل جمعی و حضور واقعی در متن زندگی است. سنت یعنی اعتقاد به مسیح از طریق انجام عشاء ربانی و بالاتر از همه یعنی اینکه: این نان را بخور و این پیمانه را بنوش و یعنی اعلام مرگ خداوندگار تا زمانی که او می آید (قرنتیان اول، 26: 11). پولس همچنین سنت را نه تنها با عشاء ربانی، بلکه بطور وسیع تری باکل مأموریت مسیح مرتبط می سازد. او پس از اعلام اینکه هر چه برای شما آورده ام از عیسی مسیح دریافت کرده بودم، به مرگ عیسی اشاره می کند و می گوید که او به خاطر گناهان ما مرد و بخصوص به رستاخیز او اشاره می کند (قرنتیان اول، 4- 3 :15 ).اما سنت در نوشته های پولس می تواند معنای بسیار محدودتری داشته باشد، مثل دلالت بر سنت پوشاندن سر زنان در هنگام نیایش (قرنتیان اول، 6 – 5 :11). در حالیکه در این عبارات واژه سنت و مشتقات آن معنای مطلوبی دارند، در دیگر موارد در عهد جدید معنای این واژه ابهام آمیز است. برای مثال، پولس به سنن پدران من اشاره می کند (غلاطیان، 14: 1) که مقصود آداب و رسوم یهودیان است که او خود سابقا انجام می داده اما انجام آنها را برای مومنان واجب نمی بیند. او در موارد دیگر همه جا بین سنت مسیح و سنت بشری محض که باید مردود دانسته شود تفاوت قایل است (کولسیان، 8: 2). در انجیل های همگون، عیسی تفاوت مشابهی بین سنت مشایخ و فرمان های خداوند می نهد و دبیران و فریسیان را به تحریف و تهی ساختن سخن خداوند بوسیله سنت بشری متهم می سازد (مرقس، 113 – 5: 7). براین موضع عهد جدید نسبت به سنت و سنن موضع ارزیابی انتقادی است. سنن باید به طور مدام مورد ارزیابی قرار گیرند، چنانکه متکلم ارتدکس روسی ولادیمیر لاسکی (58-1903) اعتقاد دارد. ولی سنت روحیه انتقادی کلیسا را باز می نمایاند. با این نگرش به سنت نمی توان آنرا تنها اصلی حمایتی یا محافظه کارانه دانست بلکه در اصل مایه رشد و شکوفایی است. مسیحیان نسبت به سنت تنها نگرشی منفعلانه و ثابت و تکراری ندارند. تلاش فزآینده ای وجود دارد تا به تفکیک بین سنت و سنن بپردازد، بین بشارت اصلی رستگاری از طریق ایمان به مسیح و آنچه که صرفا عارضی و مشروط به شرایط تاریخی است. خداوندگار گفت من حقیقت هستم او نگفت: من سنت (آداب و رسوم ) هستم (شورای کارتاژ، سال 257 میلادی).

سنت در کلیسای اولیه
تا آنجا که اطلاعات در دست است، مسیح هیچگاه آموزش های خود را ننوشت و کلیسا در آغاز صرفا به سنت شفاهی متکی بود. پس از تألیف کتابهای عهد جدید سنن شفاهی به حیات خود در جامعه مسیحی ادامه دادند و توسط نویسندگان قرن دوم مثل پاپیاس و هگهسیپوس نقل می شدند اما از سال 2000 میلادی به بعد این سنن غیر مکتوب کمتر مورد استفاده قرار گرفت، تمسک اعتقادی به سنت رمزی که مستقل از متون مقدس باشد به شدت توسط ایرنائوس رد شد او اصرار داشت که ایمان مسیحی مبتنی بر کتاب مقدس و آموزش های عمومی است که کاملا با کتاب مقدس مطابقت داشته باشد. و در هر مرکز مسیحی توسط اسقفان مورد قبول واقع شده باشد. کلمنت اسکندرانی همچون طرفدارن مذهب گنوسی به سنت باطنی تمسک می جست. اما اریگن دیدگاه متفاوتی داشت او معتقد بود که همه سنت ها باید در نهایت باید مبتنی بر عهد قدیم و عهد جدید باشند. نویسندگان اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم مثل ایرنائوس، ترتولیان، اریگن، هیپولینوس و نوایتان به خلاصه ای از آموزشهای مسیحی اشاره می کنند که خودشان آنرا "قانون مصوب یا قانون ایمان" می نامند. اما به نظر آنان مضامین این قانون باید کاملا مطابق انجیل باشد. نه اینکه زمینه یا مکمل آن باشد بلکه کاملا عین متن کتاب مقدس و مورد تأیید آن باشد. همین نکته درباره عقاید مربوط به غسل تعمید نیز صدق می کند که در قطعنامه های شوراهای بعدی درباره ایمان مثل اعتقاد نامه نیقیه (381) و توضیح شورای کالسدون (451) آمده است. این مطالب صرفا به عنوان تأکید مجدد در مورد پیام اساسی انجیل مسیح تلقی می شوند. یکی از صریح ترین بیانیه های اسقفی درباره سنت غیر مکتوب در اثر بازیل قیصریه (در گذشته به سال 379) آمده است: ما بعضی آموزشهای مکتوب داریم و بعضی ها را به طریق سری از سنت رسولان دریافت کرده ایم. این هر دو نوع سنت ارزش واحدی برای دین دارند، این قطعه گاهی برای اثبات این مدعا که وحی الهی دو منبع دارد به کار گرفته شده است. اما وقتی بازیل در ادامه سخنش برای مطالب سری مثالهایی ارائه می کند این مثال ها نه تنها شامل آموزش های اعتقادی بلکه شامل اعمال مختلف عبادی در مسیحیت مثل علامت صلیب یا چرخیدن به سمت شرق در حین عبادت یا نیایش مخصوص عشاء ربانی یا سه بار غوطه خوردن در آب غسل تعمید می شود که همه این مناسک از نظر او منشاء در آموزشی رسولان دارند هر چند که به طور صریح در کتاب مقدس ذکر نشده اند. بنابراین از نظر بازیل سنت غیر مکتوب در حالی که برای مناجات و نیایش اهمیت دارد اما نمی تواند منبع دومی برای اعتقادات و مستقل از انجیل تلقی شود. در کتاب یاد شده همانگونه که در نامه اول قرنتیان، 11: 23، نیز آمده است ملاحظه می شود که بین سنت و عشا ربانی ارتباطی وجود دارد. بنابراین برای نویسندگان مسیحی به طور سنت منبع اطلاعاتی مکمل انجیل مسیح نیست، اما صرفا نشانگر کیفیت تفسیر کتاب مقدس و حیات در طول نسل های پیاپی در درون کلیسا است.
(ادامه دارد....).

 


منابع :

  1. کالیستوس وبر- مقدمه ای بر شناخت مسیحیت- ترجمه و تدوین همایون همتی- صفحه 40-54

  2. ان. پی. ویلیامز- فصلنامه هفت آسمان- شماره سی و نه- مقاله سنت در مسیحیت- ترجمه حامد فیاضى

  3. آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1384

  4. آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1382.

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/116731