جنات عدن

در قرآن، بهشتى که خداوند به مؤمنان خواهد داد، با صفات گوناگونى توصیف شده است مانند جنة عدن جنة المأوى و جنة الخلد. منظور از بهشت عدن بیان جاودانگى بهشت است و جنة الخلد هم به همان معناست و "عدن" در لغت به معنى اقامت و بقاء در یک مکان است، و لذا به "معدن" که جایگاه بقاى مواد خاصى است این کلمه اطلاق مى شود، بنابراین مفهوم "عدن" با خلود شباهت دارد، ولى از آنجا که در جمله قبل به مساله خلود اشاره شده، چنین استفاده مى شود که جنات عدن محل خاصى از بهشت پروردگار است که بر سایر باغهاى بهشت امتیاز دارد. در احادیث اسلامى و کلمات مفسران این امتیاز به اشکال مختلف بیان شده است در حدیثى از پیامبر (ص) چنین مى خوانیم که فرمود: «عدن دار الله التی لم ترها عین و لم یخطر على قلب بشر، لا یسکنها غیر ثلاثة النبیین و الصدیقین و الشهداء؛ عدن آن خانه پروردگار است که هیچ چشمى آن را ندیده، و به فکر کسى خطور نکرده و تنها سه گروه در آن ساکن مى شوند: پیامبران، صدیقان (آنها که پیامبران را تصدیق کردند و از آنها حمایت کردند) و شهیدان.» در کتاب خصال از رسول خدا (ص) چنین نقل شده: «من سره ان یحیا حیاتى و یموت مماتى و یسکن جنتى التی واعدنى الله ربى، جنات عدن... فلیوال على بن ابى طالب (ع) و ذریته (ع) من بعده؛ کسى که دوست دارد حیاتش همچون من، و مرگش نیز همانند من بوده باشد، و در بهشتى که خداوند به من وعده داده در جنات عدن ساکن شود، باید على بن ابى طالب (ع) و فرزندان بعد از او را دوست دارد.» از این حدیث روشن مى شود که جنات عدن باغهایى است از بهشت که پیامبر (ص) و جمعى از خاصان پیروان او در آنها مستقر خواهند شد. این مضمون در حدیث دیگرى از على (ع) نیز نقل شده که جنات عدن جایگاه پیامبر اسلام است.
ابن مسعود گفته: «عدن» نام وسط بهشت است. و ضحاک گفته: شهرى است در بهشت که رسولان و پیمبران و شهیدان و امامان راهنما در آنجا سکونت دارند و مردم در اطراف آنها مسکن دارند، و بهشتهاى دیگر در اطراف آنها بنا شده. و مقاتل و کلبى گفته اند: «عدن» بلندترین درجات بهشت است، و چشمه «تسنیم» در آنجاست، و بهشتهاى دیگر در اطراف آن قرار دارد، و از روزى که خدا آن را آفریده پوشیده است، تا آن گاه که خداوند صاحبانش را که همان پیمبران و شهیدان و مردمان شایسته و صالح باشند و هر که را خدا بخواهد در آن منزل دهد، و کاخهایى از در و یاقوت و طلا در آن است، و باد خوشى از زیر عرش میوزد و تلهایى از مشک سفید را با خود برداشته بر آنها در آورد.
البته ورود در بهشت و برخوردارى از نعمتهاى آن مى تواند هدف خوبى براى مؤمن باشد ولى بالاتر از آن خوشنودى خداوند است که هدف عمده هر مؤمنى است که عشق به خدا در دل او جاى گرفته و به درجه بالایى از معرفت حق رسیده است: «یبتغون فضلا من الله و رضوانا؛ آنان فضل و خشنودى از خدا را طلب مى کنند.» (فتح/ 29) براى همین است که در آیه مورد بحث ضمن برشمارى نعمتهاى بهشتى، اظهار مى دارد که خوشنودى خدا بزرگتر است یعنى رضایت او از همه اینها مهمتر است:
«وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و مساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله أکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ خدا به مردان و زنان با ایمان بهشت هایى را وعده داده که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه اند، و نیز سراهاى پاکیزه اى را در بهشت هاى ابدى [وعده فرموده] و هم چنین خشنودى و رضایتى از سوى خدا [که از همه آن نعمت ها] بزرگ تر است این همان کامیابى بزرگ است.» (توبه/ 72) در جائی دیگر می فرماید که: «جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذریاتهم و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب؛ بهشت هاى جاویدى که آنان و پدران و همسران و فرزندان شایسته و درست کارشان در آن وارد مى شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درآیند.» (رعد/ 23) ابن عباس گوید: منظور، آن درجه عالى بهشت است که جایگاه شهدا و صدیقان است. علامه طباطبائی در ذیل این آیه می نویسند که: «کلمه ی "عدن" به معناى استقرار است، وقتى گفته مى شود "فلان عدن بمکان کذا" معنایش این است که فلانى در چنین مکانى استقرار یافت. کان جواهرات زمینى و فلزات را هم بدین جهت "معدن" مى گویند که جواهرات در آن استقرار دارند، پس "جنات عدن" به معناى بهشتهایى است که نوعى از استقرار و خلود و سلامتى و ایمنى از هر جهت را دارد. کلمه ی "جنات عدن" عطف بیان و یا بدل است از کلمه ی "عقبى الدار" در آیه ی قبل، و در نتیجه معنایش این مى شود که: عقبى الدار عبارت است از بهشت عدن و خلود.
بنابراین پس از زندگى دنیا بر حسب آن ناموسى که خداوند آن زندگى را بر آن طبیعت و ناموس مطبوع نموده زندگى واحد و متصلى است که ابتدایش رنج و بلا و آخرش آسایش و نعمت و سلامتى است. و یا به عبارتى اولش دنیا و آخرش آخرت است، و این همان حقیقتى است که خداوند از زبان اهل بهشت حکایتش نموده و فرموده: «و قالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوأ من الجنة حیث نشاء؛ شکر آن خدایى را که به وعده اش درباره ما وفا کرد و زمین را به ما به ارث داد تا از بهشت هر جا که بخواهیم منزل گزینیم.» (زمر/ 74)
تعبیر «جنات عدن» در یازده آیه ی از قرآن مجید آمده است این تکرار و تأکید دلیل بر اهمیت آن در توصیفات مربوط به بهشت می باشد: «جنات عدن التی وعد الرحمن عباده؛ باغهاى عدنى که خداوند رحمان به بندگانش وعده کرده است.» (مریم/ 61) و باز می فرماید: «أولئک لهم جنات عدن تجری من تحتهم الأنهار یحلون فیها من أساور من ذهب و یلبسون ثیابا خضرا من سندس و إستبرق متکئین فیها على الأرائک نعم الثواب و حسنت مرتفقا؛ براى آنان بهشت هاى جاودانى است که از زیر درختانش نهرها جارى است، در حالى که در آنجا بر تخت ها تکیه دارند با دستبندهایى از طلا آراسته مى شوند، و جامه هایى سبز از دیباى نازک و ستبر مى پوشند، چه پاداش خوبى و چه آسایش گاه نیکویى.» (کهف/ 31)
همانطور که گفتیم «جنات» جمع «جنت» اشاره به باغهای متعدد بهشتی است و «عدن» (بر وزن عدل) به گفته ی «مقائیس» در اصل به معنی اقامت است، و یا به تعبیر راغب در مفردات به معنی استقرار و ثبات می باشد، و لذا به محل و قرارگاه فلزات و مواد گرانقیمت «معدن» گویند، و در اینجا اشاره به جاودانگی بهشت است، نه همچون باغهای دنیا که درختانش خزان دارد، و بعد از چند سال می خشکد، و چشمه هایش کم آب می شود، و گاه به کلی خشک می گردد، گاهی آفت میوه ها را از بین می برد، و ساقه ها را از درون تهی می کند، گاه بادهای داغ و سوزان یا بسیار سرد سبب خشکی آنها می شود، و گاهی صاعقه ها آنها را مبدل به خاکستر می کند، خلاصه هزار گونه آفت و بلا دارد، در حالی که باغهای بهشتی باغهائی است جاویدان و همیشه باقی و برقرار است نه آفتی، نه خزانی، و نه خشکیدنی.
در جائی دیگر می فرماید که: «جنات عدن مفتحة لهم الأبواب؛ بهشت هاى جاودانه اى که درهایش را به روى آنان گشوده اند.» (ص/ 50) بیان مرتبه و درجه اى از رجوع و خلود در سعادت است که در جوار رحمت به طور خلود سکونت خواهند نمود در حالى که دربهاى بهشت جوار رحمت به روى آنان پیوسته گشوده بوده و خواهد بود و هرگز عایق و مانعى براى ورود آنان به جوار رحمت نخواهد بود و هم چنین همه گونه نعمتهاى روانى و حسى براى آنان آماده است و همه از آثار درخشان موهبت اراده به طور اطلاق که اساس نعمت ها است به این که آنچه را اراده نمایند ظهورى از اراده قاهر کبریائى خواهد بود و اقصى مرتبه تعالى و ارتقاء بشرى است که همه نعمت ها ظهورى از قدرت و اراده به طور اطلاق می باشد و آن نیز ظهورى از رضایت ساحت کبریائى خواهد بود.
در آخر می گوئیم که: «ربنا و أدخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذریاتهم إنک أنت العزیز الحکیم؛ اى پروردگار ما! آنان را و هر که را صالح باشد از پدران و همسران و فرزندانشان به بهشتهایى جاویدان که به آنها وعده داده اى داخل کن که تو پیروزمند حکیمى.» (غافر/ 8)
پس به عزت و تسلط خود قادر بر پذیرفتن دعایى، و به حکمت خود اجابت مى کنى یا اجابت نمى کنى، و این چنین بر هر کس دعا مى کند شایسته است که امرى را بر خداوند حتمى و قطعى نکند بلکه دعاى خود را تقدیم دارد و فقط به پروردگار خود درود و ستایش، گزارد. این دعا با رغبت و تمایل انسان سازگار و موافق است زیرا انسان مایل است که در دنیا و آخرت با دوستان و عزیزانش زندگى کند. و هنگامى که دوستان زیر سایه نعمتهاى خداوند، در بهشت گرد آیند نعمتها به کمال خود مى رسد.


منابع :

  1. فضل‌بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد ‏11 صفحه 154

  2. فضل‌بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد ‏13 صفحه 56

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏11 صفحه 474

  4. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏14 صفحه 144

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 12 صفحه 28

  6. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏8 صفحه 38

  7. يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 4 صفحه 534

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/116886