ثمرات علم و عمل در برزخ و آخرت

بقا در برزخ
پیش از بحث از ثمرات علم در دو نشئه ی برزخ و قیامت، باید وجود انسان در برزخ و امتداد بقای او از دنیا تا قیامت، ثابت شود؛ زیرا ابدیتی که با میلاد انسان، آغاز می شود، اگر با مرگ او (اگر چه موقتا) به پایان آید، دیگر بقا، مفهومی نخواهد داشت و این، با حقیقت جاودانه و مستمر انسان از نظر قرآن، در تعارض کامل است. بنابراین، سخن از آخرت، ما را به نظامی متصل و مرتبط، هدایت می کند که از این دنیا آغاز و به جهانی دیگر، متصل می شود. فاصله ی میان این دو بخش، گرچه بسیار طولانی باشد ولی باز از مرگ و نابودی، به دور است؛ چه اگر وسط دنیا و آخرت، نابودی باشد، اطلاق کلمه ی آخرت، یعنی پایان دنیا، بر اساس هیچ ادبیاتی، جایز نخواهد بود. چنانکه اگر ما "الف" و "جیم" داشته باشیم و در وسط این دو، "بای " معدومی را فرض کنیم، هرگز "جیم" را نمی توانیم آخر "الف" بدانیم؛ زیرا این دو با هم، متصل نیستند. تحقق معنای آخر برای "جیم"، وابسته به آن است که حلقه ی وسط یعنی "ب" موجود باشد، نه معدوم. میان دنیا و آخرت نیز حلقه ی وسطی به نام برزخ، وجود دارد که حد فاصل میان مرگ طبیعی انسان و روز قیامت است. اگر این فاصله، نابودی محض باشد، قیامت را نمی توان آخر دنیا دانست و این سخن نیز نشانی از بقای انسان و زنده بودن او بعد از مرگ است. پس مرگ به معنای تخلل عدم بین متحرک و مقصد نیست و میان دنیا و آخرت، حلقه ی وسطی به نام برزخ، موجود است و کسی که از دنیا هجرت کند، وارد آن مرحله می شود.
اگر انسان، پس از مرگ هم زنده است، پس نیاز هایی خواهد داشت که باید آنها را پیش از مردن بشناسد و در تحصیل آنها بکوشد، چنانکه در دنیا نیاز به غذا و مسکن و... درباره ی انسان، تردید ناپذیر و ضرورت شناخت صحیح و تحصیل آنها، غیر قابل انکار است. در دنیا خوردنی و نوشیدنی انسان از طریق زنبور عسل و چشمه های آب و باغ ها و کشتزارها و دامداری ها و... به دست می آید. اما بعد از رحلت از دنیا غذای انسان، علم است و عمل. در آن نشئه که دالان ورودی آخرت و گوشه ای از قیامت است، غذای پرهیزگاران از جویبارهای خوشبوی بهشتی، نهرهایی از شیر با طعمی دل انگیز و تغییر ناپذیر، شراب های نشاط آور، چشمه هایی از عسل مصفا و دیگر روزی های الهی تأمین می شود و پوششی از غفران خداوند، آنان را در بر می گیرد: «مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر اسن وأنهار من لبن لم یتغیر طعمه و أنهار من خمر لذة للشاربین وأنهار من عسل مصفی ولهم فیها من کل الثمرات و مغفرة من ربهم؛ مثل بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزه ‏اش دگرگون نشود و رودهايى از باده‏اى كه براى نوشندگان لذتى است و جويبارهايى از انگبين ناب و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آيا چنين كسى در چنين باغى دل ‏انگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى‏ شود [تا] روده ‏هايشان را از هم فرو پاشد.» (محمد/ 15)
مسلما این ثمرات ملکوتی نه از دل کوه ها می جوشد، نه از دامداری ها به دست می آید و نه از کارخانه ها و کندوها، تأمین می شود. بلکه همه ی آنها، محصول سیر عالمانه و عمل صالحانه ی انسان سالک و صالح است که با فرمان خداوند، هم دانش را فراگرفته و عالم شده و هم به قسط و عدل پرداخته و صالح گشته است. از این رو خداوند با "اسم اشاره به دور" (تلک) که نشان از تعظیم و تجلیل آخرت است، چنین می فرماید: «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علوا فی الأرض و لا فسادا؛ آن دار آخرت را از آن کسانی قرار می دهیم که به فساد و برتری جویی و ریاست خواهی شیطانی، آلوده نمی شوند.» (قصص/ 83) زیرا علو و برتری جویی در زمین، صفتی فرعونی است که خداوند بدان اشاره کرده و می فرماید: «إن فرعون علا فی الأرض؛ فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت.» (قصص/ 4)
این صفت فرعونی، خود از وصفی جهنمی ریشه گرفته است که هرگز سیر نمی شود و آن گاه که به دوزخ گفته می شود آیا از تبهکاران، لبریز شدی، پاسخ می گوید که آیا بیش از این هم هست: «یوم نقول لجهنم هل امتلأت وتقول هل من مزید» (ق/ 30) آری، جهنم همواره گرسنه است و چنان که خود را می خورد، تبهکاران را نیز به کام خویش می کشد و هر آتش افروخته ای چنین است که در حالی که خود می سوزد، هر آنچه را در مجاورت خود می یابد نیز خاکستر می کند. از این رو در روایت، رابطه ی حسد با ایمان به رابطه ی آتش و هیزم، مانند شده است که: «إن الحسد یأکل الإیمان کما تأکل النار الحطب« پس علو و سیری ناپذیری، وصفی جهنمی است و هیچ کس با صفتی جهنمی، نمی تواند بهشتی باشد.
نکته: در آیه ی شریفه سوره ی قصص «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین» (قصص/ 83) تنها سخن از ورود پرهیزگاران و صالحان مذکور به بهشت، نیست؛ چه این مطلب، برای بسیاری از مؤمنان با درجاتی پایین تر نیز حاصل است. بلکه سخن این است که خداوند، آخرت را از آن آنان قرار داده و به آنها بخشیده است؛ زیرا در سراسر عمر، اراده افزون طلبی و فساد نداشته و هرگز به صدرنشینی، شهرت جویی، سیاست بازی، ثروت اندوزی، مقام خواهی و دیگر بیماری های روانی و آلودگی های نفسانی و شیطانی، تن در نداده اند. از این رو وقتی با علم صائب و عمل صالح، راهی دیدار حق شدند و خداوند، آخرت را به آنان عطا فرمود، نه تنها خود به سوی بهشت می روند که دیگران را نیز با اذن خدا به همراه خود می برند و چه مرتبه ی بلندی است این مقام عالمان راستین که در صحنه وانفسای قیامت و سرگردانی ساهره ی حیرت و نگرانی و حسرت همگانی، نه تنها خود به خلد برین می روند بلکه هر که را بخواهند نیز، به اذن خدا به همراه می برند؛ زیرا آنان، نه تنها بهشتی اند: «فأولئک یدخلون الجنة؛ پس آنان داخل می شوند در بهشت.» (نساء/ 124) که (همچون مجاهدان راه خدا، راست گویان و...) بهشت، از آن آنان است: «إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنة؛ در حقيقت‏ خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است.» (توبه/ 111) «قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم لهم جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها ابدا؛ خدا فرمود اين روزى است كه راستگويان را راستی‏شان سود بخشد براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان] آن نهرها روان است هميشه در آن جاودانند.» (مائده/ 119) چه اگر کسی، حق ورود به خانه ای داشته باشد، تنها در حد یک میهمان، مجاز است که وارد شود. اما اگر آن خانه را ملک او کردند، نه فقط حق ورود خواهد داشت که هر کس را بخواهد نیز می تواند به آن خانه، وارد کند و خانه ی آخرت برای عالمان الهی، چنین است.
از این رو در برخی روایات آمده است که خداوند در قیامت، عابدان پاک نهاد را به سرعت، راهی بهشت می کند. اما به عالمان صالح، دستور توقف می دهد و شفاعت مردم را به آنان، واگذار می فرماید: «عن أبی عبدالله قال: إذا کان یوم القیامة بعث الله عز و جل العالم و العابد فإذا وقفا بین یدی الله عز و جل قیل للعابد: انطلق إلی الجنة و قیل للعالم: قف تشفع للناس بحسن تأدیبک لهم» یعنی چنان که در دنیا گروه زیادی را نجات دادی، در آخرت نیز هر که را خواهی با خود به بهشت ببر که خواسته ات پذیرفته و شفاعتت مقبول است. نیز از امام علی بن موسی الرضا (ع) نقل شده است که وقتی عالم و عابد در پیشگاه خداوند، مبعوث می شوند، به عابد گفته می شود که انسان شایسته ای بودی و به نجات خویش همت گماشتی: "یقال للعابد یوم القیامة نعم الرجل کنت همتک ذات نفسک". اما خطاب به فقیه و عالم، «و یقال للفقیه: یا أیها الکافل لأیتام ال محمد (علیهم السلام) الهادی لضعفاء محبیهم وموالیهم قف حتی تشفع لمن أخذ عنک أو تعلم منک؛ گفته می شود: ای کسی که سرپرستی یتیمان آل محمد (ص) و هدایت دوستداران ضعیف و شیعیان مظلوم اهل بیت عصمت و طهارت را بر عهده گرفتی! اکنون تنها مرو. بایست و هر کس را که از علم تو بهره مند شده است نیز شفاعت کن.» آنگاه امام هشتم، ادامه می دهند که «فیقف فیدخل الجنة معه فئام وفئام وفئام -حتی قال عشرا- وهم الذین أخذوا عنه علومه وأخذوا عمن أخذ عنه وعمن أخذ عمن أخذ عنه إلی یوم القیامة؛ عالم فقیه، متوقف می شود و گروه گروه گروه... (با ده بار تکرار این کلمه از سوی امام) از جمعیت های فراوانی که یا مستقیما از خود او کسب علم کرده اند یا با یک واسطه یا دو یا سه...، (تا قیامت) از او، دانش هایش را فرا گرفته و به آن عمل کرده اند، همراه او راهی بهشت می شوند.» در آخر نیز امام رضا (ع) می فرمایند: «فانظروا کم فرق ما بین المنزلتین؛بنگرید که فرق میان منزلت عابد و عالم، از کجاست تا به کجا.»
پس عالمان صالح نیز که در تربیت الهی انسان ها کوشیدند و سختی ها و خطر ها و ستم های طاغیان، از تبلیغ دین خدا بازشان نداشت و بسیاری از آنان جان خویش را در این راه فدا کردند، همچون دیگر شهیدان و مجاهدان مؤمن، نه تنها بهشتی اند که بهشت از آن آنان است.
نکته: آخرت از سه بخش تشکیل می شود: اول بهشت لقا (جایگاه ارواح پیامبران واولیای خاص خدا)، دوم بهشت ظاهری که «تجری من تحتها الأنهار؛ جاریست در آن نهرها.» (آل عمران/ 198؛ نساء/ 57؛ ابراهیم/ 23) و بخش سوم نیز، جهنم.
اگر کسانی که «لایریدون علوا فی الأرض ولا فسادا؛ نه در پی برتری جویی در زمین اند و نه اهل فساد.» (قصص/ 83) صاحبان آخرت اند، هر سه بخش آن را می توانند در حیطه ی شفاعت خود در آورند. یعنی نه تنها ورود به دو بخش بهشت، نیازمند شفاعت آنان است، بلکه عدم ورود بعضی به جهنم یا خروج برخی از جهنم و یا لااقل تخفیف عذاب برخی دیگر از دوزخیان، به اذن خداوند، در اختیار آن انسان های مؤمن و وارسته ای است که در دنیا، عالمانه می اندیشند، متواضعانه خدمت می کنند و صالحانه و سبک بال، به سوی معبود خویش، پر می گشایند.
نکته: در آخرین بخش آیه ی 83 از سوره ی قصص می فرماید که سرانجام و عاقبت، از آن متقیان است: «و العاقبة للمتقین» این بیان نیز، تفسیری است بر صدر آیه که فرمود: آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده ی فساد و برتری جویی نداشته باشند؛ زیرا معنای: «و العاقبة للمتقین» این نیست که عاقبت آنان، خوب است. بلکه بر اساس ظهور آیه یاد شده، سرانجام و عاقبت از آن انسان های با تقواست؛ چرا که خلیفه ی خدایی هستند که اختیار و فرمانروایی ملک و ملکوت از آن اوست و با اذن او از فرمانروایی بر قوای ادراکی و تحریکی خویش بهره مند هستند و اگر به مقام شامخ امامت، بار یافته باشند، همان تسلط درونی را به اذن خداوند، بر جهان بیرون هم، خواهند داشت و هم از این روست که امامان معصوم از اهل بیت پیامبر خاتم (ص) را از یک سو "بقیة الله" می خوانند و از سوی دیگر "خلیفة الله". پس هم تأثیر الهی در ملک و ملکوت، برای آنان است و هم سرانجام نهایی، که: "و العاقبة للمتقین".


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 14 صفحه 260

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/117055