غزوه بدر ثانی (قریش)

افطار روزه:
لشکر مسلمانان همچنان تا نزدیک بدر و چاه هایی که در آنجا بود پیش رفت و در آن نزدیکی توقف نمود و ظاهرا در جریان همین غزوه بود که افطار روزه تشریع شد. طبق نقل واقدی و غیر او پنج روز پیش از آغاز جنگ یعنی روز یکشنبه 12 ماه رمضان افطار روزه در سفر تشریع گردید و پس از افطار پیامبر دیگران نیز افطار کردند. وقتی شب شد علی ابن ابی طالب (ع)، زبیر بن عوام، سعد ابن ابی وقاص، و چند تن دیگر مامور شدند به کنار چاه بدر رفته و اخبار تازه ای بدست آورند. علی (ع) و همراهانش به کنار چاه آمده و در آنجا به دو تن که یکی «اسلم» و دیگری «ابویسار» نام داشت برخوردند این دو نفر برای لشکریان قریش آب می بردند که دستگیر شده و به همراه شتری که برای حمل آب همراه داشتند نزد رسول خدا (ص) آورده شدند. پیغمبر مشغول نماز بود مسلمانان شروع به بازجویی از آن دو نفر کردند، وقتی نماز رسول خدا (ص) تمام شد آن دو تن فرمود: «اخبار قریش را به من باز گویید». ایشان نیز پس از معرفی خود عرض کردند: «به خدا آنان در همین نزدیک و پشت همین تپه هستند.» رسول الله (ص) پرسید: «آنها چند نفراند؟» گفتند: «زیاداند»! فرمود: «نفراتشان چه تعداد است؟» گفتند: «نمی دانیم!» فرمود: «هر روز چند شتر می کشند؟» گفتند: «بعضی روزها نه شتر و گاهی ده شتر!». پیامبر تاملی کرده و سپس فرمود: «آنها بین نهصد تا هزار نفر می باشند». سپس پرسید: «از اشراف و بزرگان قریش چه کسانی همراهشان آمده؟» آن دو نفر گفتند: «عتبه، شیبه، ابوالبختری، حکیم ابن حزام، نوفل ابن خویلد، حارث ابن عامر، عمرو ابن عبدود، طعمه نابن عدی، ابوجهل، امیه ابن خلف، ...» وقتی رسول خدا (ص) نام اینان را شنید رو به مسلمانان کرده و فرمود: «مکه اکنون جگر گوشه های خود را به سوی شما فرستاده!»

پیشنهاد «حباب ابن فندر»:
ابن هشام و غیر او گفته اند: وقتی رسول خدا (ص) و همراهانش به چاه های بدر رسیدند هنوز قریشیان در راه بوده و به هیچ یک از چاه ها دسترسی نداشتند در اینجا «حباب ابن منذر» یکی از مسلمانانی که به وضع آن بیابان آشنا بود پیش آمده و گفت: «ای رسول خدا (ص) آیا به دستور خدا در اینجا فرود آمده ای و وحیی در این باره بر تو نازل شده است و قابل تغییر نیست یا روح مصالح جنگی چنین کرده ای؟» حضرت فرمود: «نه! وحیی در این باره نازل نشده و روی مصلحت است!» حباب گفت: «پس دستور دهید مردم همچنان تا آخرن چاه پیش بروند و در آنجا منزل کنیم ورودی چاههای آب را ببندیم و حوضی درست کرده و آن را پر از آب کنیم تا در نتیجه چاههای آب در اختیار ما باشد و بدین ترتیب بر دشمن برتری داشته باشیم» پیغمبر این نظر را پسندید و دستور داد و بر طبق گفته او عمل کنند.

تحلیل:
به نظر می آید این روایت به علت نقلهای مختلف و مردد مخدوش بوده و با سیره ی رسول اکرم (ص) و انبیاء سلف نیز سازگار نمی باشد. ممکن است این روایت ساخته امویان بوده و به علت توجیه عملکرد خود که در برخی جنگ ها آب را به روی گروه مقابل بسته اند آن را جعل نموده باشند.

پیشنهاد «سعد ابن معاذ»:
از همان گروه روایت دیگری نیز نقل شده است که مضمون آن چنین است: پس از فرود آمدن لشکر اسلام، «سعد ابن معاذ» پیش آمده و عرض کرد: «ای رسول خدا (ص) گروهی از ما که نمی دانستند خواهی جنگید همراه ما نیامدند و ما در دوستی تو از آنها محکم تر نیستیم، اینک بهتر است در پشت جبهه سایبانی برای تو فراهم سازیم و چند اسب تندرو نیز در آنجا آماده کنیم که اگر ما شکست خوردیم شما به وسیله ی یکی از آن اسبان خود را به یثرب رسانده و به کمک آنها تبلیغ دین و جهاد با دشمنان را دنبال کرده و از خود دفاع کنی! رسول خدا (ص) او را دعا کرده و این کار نیز انجام شد! و ابوبکر نیز نزد پیغمبر آمده در آن سایبان جای گرفت!

تحلیل:
با توجه به روایت طبری در تاریخ طبری ج 2 ص 172- که می گوید: «آن حضرت را در هنگام جنگ مشاهده کردند که شمشیر برهنه ای در دست داشت و به دنبال مشرکان رفته و این آیه را می خواند: «سیهزم الجمع و یولون الدبر» و با توجه به گفته واقدی مغازی، واقدی ج 1 ص 78- که می گوید: «در هنگام جنگ بدر آن حضرت در وسط اصحاب و یاران در متن جنگ بود». و همچنین روایت دیگر طبری و آنچه در «سیره حلبیه» و در «البدایه و النهایه» از امیرالمومنین نقل شده است که فرمود: «چون روز بدر شد ما از حمله مشرکان، به رسول خدا (ص) پناه می بریم و آ ن حضرت از همه بیشتر تلاش و شهامت داشت و کسی از آن حضرت به مشرکان نزدیک تر نبود یعنی ایشان در خط مقدم و جلوتر از همه می جنگیدد». با توجه به مجموع این روایات نمی توان روایت محل بحث را پذیرفت و بعید نیست این روایت نیز از مجعولات طرفداران بنی امیه باشد و علت جعل آن نیز توجیه عملکرد برخی خلفا و زمامداران حکومت اسلامی پس از حیات رسول اکرم (ص) باشد، چه اینکه برخی از سردمداران حکومت اسلامی در دوره های بعدی به هنگام جنگ خود در خیمه های پشت لشکر یا قلب سپاه آرام گرفته و دیگر مسلمین را به جنگ می فرستاد! کما اینکه در همین روایت گفته شده ابوبکر نیز به همراه پیامبر در آن سایبان جا گرفت!، اگر هدف از ساخت آن سایبان حفظ جان سول الله (ص) بوده ابوبکر آنجا چه می کرده است؟ و ممکن است جعل این روایت به علت پوشاندن عملکرد ابوبکر و امثال او بوده باشد. یعنی اصل ماجرا چنین بوده که ابوبکر و برخی از مهاجرن، پشت لشکر اسلام سایبانی درست کرده و در آنجا آسوده باشند سپس برای مخفی کردن عملکرد غلطشان چنین پیشنهادی را از طریق سعد مطرح نموده و از این طریق اصل ماجرا را پوشانده باشند. آنچه این احتمال را تقویت می کند گفته ی مورخین از قول ابوبکر و عمر است که به هنگام مشورت خواهی و نظرگیری رسول اکرم (ص) در «ذفران همچنان که در بخش قبلی گذشت گفته بودند: «اینان قریش هستند با آن فخر و بزرگ منشی ای که دارند... و ما با قصد جنگ از مدینه بیرون نیامده ایم!» بنابراین می توان گفت احتمال دارد این روایت ینز به قصد ترمیم برخی اشتباهات سران بنی امیه و برخی از خلفاء جعل شده است.


منابع :

  1. سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیره‌النبی الاعظم (ص)- جلد 5

  2. سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی حضرت محمد (ص)

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/117101