نامه اعمال (مختار بودن انسان)

انسان آغاز امر فاقد هرگونه قدرت و نیرو بوده و از صفر باید شروع کند و عمل اختیارى محصول نیروى ادراک و اراده فاعل مختار است و از طریق حرکت جوارحى مى توان به مقصدى که در نظر گرفته و فاقد آن بوده نائل شود ناگزیر فاعل مختار مالک و قیوم عمل و حرکت خود بوده و عمل نیز قائم به فاعل خواهد بود و نظر به این که هنگام صدور فعل اختیارى حرکت از اعراض مباشرى فاعل مختار است. به همین قیاس در نظام وجود آثارى که از آن فعل به ظهور می رسد از شئون وجودى فاعل مختار معرفى مى شود پس افعال اختیارى نیک و بد خیر و شر صالح و یا طالح لازم ذاتى و از شئون وجودى و رشد فاعل مختار مى باشد. یعنى صورت فعلیت و ظهور سیرت و عاقبت سیر و سلوک او را تشخیص می دهد بر این اساس است که هر عمل اختیارى گریبانگیر فاعل آن است بالاخره هرگز انسان به مقصدى از سعادت یا شقاوت نائل نخواهد شد جز از طریق افعال اختیارى خود و آنچه از قضاء و حکم الهى درباره سعادت و یا شقاوت هر یک از افراد بشر گذشته با قید آن است که از طریق ملازمت به اعمال صالحه.
هم چنین شقاوت بعض افراد دیگر فقط از طریق افعال اختیارى طالح و ناسزا صورت مى گیرد نه آن است که قضا و حکم الهى به طور اطلاق به سعادت افرادى و به شقاوت افراد دیگر تعلق یافته باشد بدون اینکه عمل صالح و عمل طالح آنان دخالت داشته و مطرح باشد. پس از صدور عمل در نظام وجود ثابت و مستقر بوده و انقلاب و فناپذیر نخواهد بود و در روان فاعل ضبط و انباشته شده رو به رشد و تکامل مى گذارد و قابل هرگونه تبدل و تحول و ارتقاء و انحطاط است به لحاظ ارتباطى که هر لحظه با سایر افعال صالح و طالح و حرکات فاعل در آینده دارد. افعال اختیارى بشر محصول نظام هستى است. باید عوالمى را بپیماید و پشت سر گذارد و رو به تکامل رود و در صحنه قیامت که هنگام ارتقاء و ظهور نهانى ها است و حساب تبدل و تحول که اساس جهان است پرگار روزگار به رسیدن آخرین نقطه آن بازگشت آن بازگشت به نخستین نموده سیر خود را خاتمه داده و دائره ثابت و کاملى تحقق مى پذیرد در آن سر منزل آرام که کاروان هستى به آن سو روان بوده همه رهروان ها سیرت مساعى و کوشش هاى خود را به صورت حقیقت خواهند یافت. خداوند در آیاتی به مساله ی "حساب اعمال انسانها" و چگونگى آن در روز قیامت پرداخته مى گوید: «و کل إنسان ألزمناه طائره فی عنقه؛ اعمال هر انسانى را به گردنش قرار داده ایم.» (اسراء/ 13)
"طائر" به معنى پرنده است، ولى در اینجا اشاره به چیزى است که در میان عرب معمول بوده که به وسیله پرندگان، فال نیک و بد مى زدند، و از چگونگى حرکت آنها نتیجه گیرى مى کردند. مثلا اگر پرنده اى از طرف راست آنها حرکت مى کرد آن را به فال نیک مى گرفتند، و اگر از طرف چپ حرکت مى کرد آن را به فال بد مى گرفتند. لذا غالبا این کلمه به معنى فال بد زدن به کار مى رود، در حالى که "تفال" بیشتر به فال نیک زدن گفته مى شود. در آیات قرآن نیز کرارا "تطیر" به معنى فال بد آمده است مانند: «و إن تصبهم سیئة یطیروا بموسى و من معه؛ هر گاه ناراحتى به فرعونیان مى رسید آن را از شوم بودن وجود موسى و همراهانش مى دانستند.» (اعراف/ 131)
«قالوا اطیرنا بک و بمن معک؛ مشرکان قوم صالح (ع) به این پیامبر بزرگ گفتند ما تو و یارانت را شوم مى دانیم و به فال بد مى گیریم.» (نمل/ 47) در احادیث اسلامى مى خوانیم که از "تطیر" نهى شده است، و راه مبارزه با آن "توکل بر خدا" معرفى گردیده است. به هر حال، "طائر" در آیه مورد بحث، نیز اشاره به همین معنى است، یا به معنى "بخت و طالع" که قریب الافق با مساله فال نیک و بد است مى باشد. قرآن در حقیقت مى گوید: فال نیک و بد، و طالع سعد و نحس، چیزى جز اعمال شما نیست که به گردنتان آویخته است!
تعبیر به "الزمناه" (ملازم او ساخته ایم) و تعبیر به "فى عنقه" (در گردن او) همه دلیل بر این است که اعمال انسان و نتائج آن در دنیا و آخرت از او جدا نمى شوند، و باید در همه حال عهده دار و مسئول آنها باشد، هر چه هست عمل است و بقیه همه حرف. بعضى از مفسران این احتمال را نیز در اطلاق کلمه ی "طائر" بر اعمال انسانى داده اند که اعمال خوب و بد انسان گویى همچون پرنده اى از وجود او برمى خیزد لذا به آن "طائر" اطلاق شده است. مفسران در معنى "طائر" در آیه مورد بحث، احتمالات متعدد دیگرى نیز ذکر کرده اند: از جمله "طائر" به معنى "بهره انسان از خوب و بد"، یا به معنى "دلیل و راهنما" و یا به معنى "نامه اعمال" و یا به معنى "یمن و شوم" است. ولى بعضى از این تفسیرها به همان معنى که در آغاز ذکر کردیم بازمى گردد در حالى که بعضى دیگر از مفهوم آیه بسیار دور است.
آیه عمل اختیارى را طائر فاعل خوانده از نظر آن است که عمل اختیارى طیران و سیر و سلوک فاعل است به سوى مقصدى که در نظر گرفته و از حسن و صلاح عمل و یا قبح و فساد عمل مى توان تفأل و پیش بینى نمود که آینده فاعل چه خواهد بود و چه آینده اى را در انتظار دارد. و نیز آیه (فی عنقه) تعبیر نموده از نظر اینکه عمل محصول روان و همه اعضاء و جوارح بوده و به معناى گریبانگیر انسان است و براى او ایجاد مسئولیت مى نماید نورانیت و تیره گى عمل روان و جوارح او را فرا مى گیرد.
قرآن سپس اضافه مى کند «و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا؛ ما روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند.» (اسراء/ 13) روشن است که منظور از کتاب چیزى جز کارنامه عمل انسان نیست، همان کارنامه اى که در این دنیا نیز وجود دارد و اعمال او در آن ثبت مى شود، منتها در اینجا پوشیده و مکتوم است و در آنجا گشوده و باز. تعبیر به "نخرج" (بیرون مى آوریم) و همچنین تعبیر به منشور (گشوده) نیز اشاره به همین معنى است که آنچه در اینجا پنهان و سربسته است در آنجا آشکار و باز مى شود. در این هنگام به او گفته مى شود، «اقرأ کتابک؛ نامه اعمالت را خودت بخوان!» «کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ کافى است که خودت امروز حسابگر خویش باشى.» (اسراء/ 14) یعنى آن قدر مسائل روشن و آشکار است و شواهد و مدارک زنده که جاى گفتگو نیست و هر کس این نامه عمل را بنگرد مى تواند قضاوت و داورى کند، هر چند شخص "مجرم" باشد، چرا که این نامه عمل چنان که خواهد آمد، مجموعه اى از آثار خود عمل است، و یا نفس اعمال، و به این ترتیب چیزى نیست که بتوان آن را حاشا کرد. آیا اگر من صداى خودم را از نوار ضبط صوت بشنوم، یا عکس دقیق خود را به هنگام انجام یک عمل نیک یا بد ببینم مى توانم حاشا کنم؟ کیفیت تشکیل نامه عمل در قیامت از این هم زنده تر و دقیقتر است.
کتاب هر فردى از بشر عبارت از صحایف و اوراق کار کرد لحظات بی شمار و پى در پى و دامنه دار اوست که از خاطرات و اندیشه و اعتقاد صحیح و فاسد و اعمال و حرکات نیک و بد صالح و طالح هر فردى صورت مى گیرد با قید اینکه هر لحظه قابل تحول و حبط و محو و اثبات و ارتقاء خواهد بود و از نظر حبط ایمان و اعمال صالحه و تبدل گناهان به صورت حسنات قابل تغییر و انقلاب مى باشد. این چنین صحائف و دفاترى که هر لحظه هر فردى از بشر در نظام وجود براى خود تهیه و در روان خود انباشته و ذخیره مى نماید غیر از کتابى است که در نظام هستى و جزء نظام کلى جهان براى هر فردى بخصوص تهیه شده و نیز غیر از دفترى است که در نظام تدبیر براى هر فردى در نظر گرفته شده و همه لحظات زندگى او تحت تقدیر و اندازه گیرى قرار گرفته است.
در عین تعدد و تسلسل مراتب ارتباط و وابستگى آنها به یکدیگر محفوظ خواهد بود و لحظه اى که هر فردى دوره آزمایشى او به پایان مى رسد ناگهان به آستانه مرگ خواه ناخواه در مى آید و دیده به صحنه برزخ و شهود مى گشاید و صحایف مربوطه به لحظات زندگى وى که «لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ اين چه نامه‏ اى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته جز اينكه همه را به حساب آورده است.» (کهف/ 49) به صورت ثابت و مستقر خواهد در آمد و یا بینش دل سیرت نورانى و یا تیره خود را مى یابد و به حد وجودى و امتیازات و ذاتیات خود به طور اجمال آگاه مى شود.
در عالم برزخ گروهى از اهل ایمان که در اثر ادای وظائف نواقص داشته به حالت اضطرارى به انتظار عقوبت و یا امید مغفرت به سر خواهند برد و درباره نیکان و پرهیزکاران عالم شهود و سرور بوده با اطمینان خاطر از نعمتهاى متناسب با نشئه برزخ پیوسته متنعم خواهند بود همچنین براى بیگانگان دوره حسرت و سوز و گداز از عقوبتهاى مثالى متناسب همان نشئه آنان را به طور حتم فرا خواهد گرفت. جمله "یلقاه منشورا"، بیان حقیقت کتاب است حکم و فرمان کبریائى را درباره محصول زندگى خود مى یابد و همان سیرتى را که کسب نموده و براى خود برگزیده به وى افاضه شده مى پذیرد و منشور نیز به معناى نشر و بسط صورت روان آن است که عالم مثال و برزخ پایان یافته به صورت عالم حقیقت و ابد در مى آید و سیرتهاى نورانى و یا ظلماتى ظهور نموده و نعمتهاى مثالى ظهور مى نمایند و نعمتهاى مثالى نیکان به صورت حسى و حقیقى در مى آید هم چنین عقوبت و نقمت مثالى بیگانگان به صورت شعله هاى آتشین در خواهد آمد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏13 صفحه 75

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏12 صفحه 48

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 33

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/117236