نامه اعمال (ثبت اعمال)

خداوند در قرآن بعد از آنکه اعلام می دارد کافران هرگز امید حساب اعمال را در رستاخیز ندارند (و به همین دلیل) آیات اهلی را تکذیب می کنند به عنوان هشدار به این طغیانگران، و هم براى تاکید بر مساله وجود موازنه میان "جرم" و "جریمه" و حاکمیت "جزاى وفاق" مى فرماید که هر چیزى را که اعمال شما هم از آن جمله است ضبط کرده و در کتابى جلیل القدر بیان نموده ایم. «و کل شی ء أحصیناه کتابا؛ ما همه چیز را قطعا احصاء و ثبت کرده ایم.» (نبأ/ 29) تا گمان نکنید چیزى از اعمال شما بى حساب و مجازات مى ماند، و نیز هرگز فکر نکنید این کیفرهاى شدید غیر عادلانه است. این حقیقت که تمام کارهاى انسان اعم از کوچک و بزرگ، صغیر و کبیر، آشکار و پنهان، و حتى نیات و عقائد انسان، ثبت و ضبط مى شود، در بسیارى از آیات قرآن منعکس است.
بنابراین آیه شریفه مورد بحث در معناى آیه زیر است که مى فرماید: «و کل شی ء أحصیناه فی إمام مبین؛ و هر چیزى را در نامه اعمال ثبت خواهیم کرد و در لوح محفوظ به شماره آورده ایم.» (یس/ 12) ممکن هم هست مراد "و کل شى ء حفظناه مکتوبا" باشد، یعنى هر چیزى را ما با نوشتن در لوح محفوظ و یا در نامه اعمال حفظ کرده ایم. این هم جائز است که احصا به معناى کتابت باشد، و هم کتاب به معناى احصا باشد، چون هر دو در معناى ضبط مشترکند، و معناى آیه یا "کل شى ء أحصیناه احصائا" باشد، و یا "کل شى ء کتبناه کتابا". و به هر حال آیه شریفه حالى است که تعلیل سابق را تکمیل مى کند، و معناى آن با آیه قبل چنین مى شود: جزاى آنها موافق با اعمال ایشان است، به علت اینکه چنین حال و وضعى داشتند، در حالى که ما حال و وضعشان را علیه آنان ضبط کردیم، و جزایى موافق با آن به ایشان مى دهیم.
در جای دیگر مى فرماید: «و کل شی ء فعلوه فی الزبر* و کل صغیر و کبیر مستطر؛ هر کارى را که انجام دادند در نامه هاى اعمالشان ثبت است و هر عمل کوچک و بزرگى نوشته مى شود.» (قمر/ 52- 53) و در جاى دیگر مى فرماید: «إن رسلنا یکتبون ما تمکرون؛ رسولان ما آنچه مکر مى کنید مى نویسند.» (یونس/ 21) و لذا هنگامى که نامه اعمال مجرمان را به دست آنها مى دهند فریادشان بلند مى شود، مى گویند: «یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ کار کوچک و بزرگى نیست مگر اینکه آن را ثبت و شماره کرده است؟!» (کهف/ 49) بدون شک کسى که این واقعیت را با تمام قلبش باور کند در انجام کارها بسیار دقیق و حسابگر خواهد بود، و همین اعتقاد مانع بزرگى میان انسان و گناه ایجاد مى کند و از عوامل مهم تربیت محسوب مى شود.
واو حالیه در این آیه «و کل شی ء أحصیناه کتابا» بیان حال و وضع واقعى می باشد زیرا این آیه با آیات و جمله هاى قبل وحدت فعل یا فاعل یا مفعول ندارد تا عطف بدانها باشد و جمله مستأنفه و غیر مرتبطه هم نیست. کل مضاف به شى ء، براى تعمیم است: «و حال آنکه همه چیز را احصاء کرده ایم.» تعمیم در این آیه، قرینه دیگریست بر تعمیم حساب و آیات، که در آیه هاى قبل ذکر گردیده است. کتابا به معناى مصدرى، مفعول مطلق براى تأکید یا بیان نوع فعل مقدر است: «احصاء کردیم و بر نوشتیم چه نوشتنى! یا چنان نوشتنى (جامع و کامل و دقیق).» کتاب، ممکن است، به معناى نوشته (مکتوب) و حال براى نسبت فعل باشد: «احصاء کردیم در حالى که به صورت کتابى است.» و نیز ممکن است تمیز براى رفع ابهام باشد: «احصاء کردیم از جهت کتابت.» این جهنمیانى که از آیات متجلى در وجود و ظاهر و باطن عالم و از آیات تنزل یافته وحى و نبوت که همان اراده و علم ازلى است، روى گردانده آنها را تکذیب می کنند و در لاک هواهاى نفس خود سر فرو برده اندیشه حساب را از سر برده اند و بهر حق و قانونى سرکشى کرده اند، نمی دانند و باید بدانند که: بیاندیشند یا نیاندیشند، تصدیق کنند یا تکذیب، خود و اندیشه ها و اعمالشان جزء ناچیز از عالمى هستند که همه چیز آن حساب و بررسى شده است، بنابراین تصدیق به آیات و اندیشه حساب و تسلیم به نظامات، تسلیم شدن و پیوستن به جهان و جهاندار است. و تکذیب و سرکشى، طغیان بر نظام خلقت و اراده خالق می باشد: «و السماء رفعها و وضع المیزان ألا تطغوا فی المیزان؛ آسمان را بالا برد و سنجش را بر نهاد تا در سنجش طغیان نکنند.» (الرحمن/ 6)
کتاب، صورت مضبوط و ثبوت یافته کلام است. کلام، ظهور اندیشه و فکر گوینده می باشد، که به وسیله موج هوا و مخارج حروف صورت می گیرد، و یا با حروف و کلمات منقوش ثبوت مى یابد و به صورت کتاب در مى آید کلام شنیدنى و کتاب دیدنى هر دو اثر مشهود است، آنچه غیر مشهود بلکه حقیقت آن مجهول می باشد: مبداء اندیشنده و کیفیت اندیشه است. ظهور اراده و اندیشه به صورت کلام یا کتاب، نسبت به انسان، مقیاس بى نهایت کوچکیست براى آشنایى با ظهور اراده و علم نسبت به عالم بى نهایت بزرگ: عالم، تألیف بى نهایت بزرگى است در هر جهت که نقوش و کلمات (موجودات و پدیده هاى آن) از حروفى ترکیب یافته است، فرض نمائیم که حروف آن، عناصر اولیه باشد: عناصر حساب شده (به احصاء درآمده) ایکه با ترکیب کمى به صورت موجودات و کیفیات و روابط و آثار حساب شده (یا کتاب) درآمده است. اصل عناصر چیست؟ حرکات و نیروى شکل یافته است. مانند فشار هواى فشرده درونى که به صورت صوت در مى آید و با برخورد به مخارج صوتى در مراتب مختلف شکل یافته است. مشهودات علمى تا این حد پیش رفته است. آیا کلام (یا کتاب) همان هوا و صوت متشکل (یا ماده منقوش) یا هوا و (ماده) سازنده حروف و کلمات است؟ یا در کلمات و حروف ظاهرتر از هوا و صوت و ماده، اراده می باشد و در تنظیم و تقدیر و معانى آنها و قدرت و علم نمایان است؟ و همین اراده و قدرت و علم است که هوا و ماده را به صورت حروف و کلمات درآورده است، بلکه براى شنونده و بیننده کلمات، اراده و قدرت و علم، آشکاراتر از ماده و اصوات و حروف می باشد. چون بیان به وسیله کلام و کتاب، یگانه فصل مخصص و ممیز انسان، یا عالیترین و بارزترین مرتبه کمال او می باشد: «خلق الإنسان* علمه البیان؛ انسان را آفريد به او بيان آموخت.» (الرحمن/ 3- 4) و چون انسان با همه کوچکى نمونه کامل عالم بزرگ و منعکس کننده آن است، در هر قسمت و گوشه اى از آئینه وجود انسانى می توان جهتى از عالم بزرگ و رابطه ظاهر و باطن آن را مشاهده کرد.
انسان، با قدرت و اراده خلاقه خود، پیش از آنکه افکار و اندیشه هاى خود را به صورت کلام و نوشته در ماده صوت و هوا و اجسام ظاهر سازد، آنها را در ذهن خود به صورت کلمات در مى آورد کلام ذهنى جز اراده و خواست نیست و از آن منفک نمی شود و فقط به علت فاعلى، که همان اراده است، قائم می باشد، و ماده و استعداد و گذشت زمان در پدید آمدن آن هیچ گونه دخالت ندارد. همین که انسان خواست، از مبداء یا مبادى نهانى (غیب) علم و اندیشه، در عالم ذهن خود، ایجاد کلام می کند و با نخواستن و انصراف ذهن، کلام و صور و نقوش آن محو می گردد، اگر متکلم خواست این اراده ذهنى را با اراده پیوسته و تدریجى به صورت صوت و حروف در هوا و در اجسام ظاهر می گرداند. آنچه به صورت صوت و کلمات ملفوظ ظاهر می شود از این جهت کلام است که وابسته به متکلم و اراده مستمر او می باشد و همین که اراده نفى شد کلام قطع می گردد و از این رو که در صفحات هوا و امواج آن ظاهر می شود، کتاب است. و اگر همین حروف و کلمات در جسمى ثبات یافت فقط کتاب است. بنابراین بیان، پدیده هاى ذهنى، کلام است چون تنها به اراده فاعل قائم و وابسته است. و پدیده هاى صوتى از یک جهت کلام است و از جهت دیگر کتاب، و آنچه ثبوت مى یابد تنها کتاب است.
در عالم بزرگ و بى نهایتى که انسان جزء ناچیزى از آن است، پدیده هاى پیوسته و منظم آن، حروف و کلماتى است که اراده و قدرت فاعل در آن، ظاهرتر از ماده قابل است. آن اراده و قدرت و علم است که ماده را پس از خلق و پیش از تشکل به حرکت در مى آورد و استخدام می کند سپس با همان اراده، به صورت نیرو و حرکت یا ماده در مى آید و مقدرات علمى (یا ذهنى) را به وسیله آن ظاهر می سازد. این ظواهر و پدیده ها از جهت قیام به اراده فاعلى، کلام، و از حیث ثبوت در ماده، کتاب می باشد که همه چیز در آن به حساب و احصاء در آمده است. در چشم بینندگان بر حسب مراتب بینش و عقل، کتاب بزرگ وجود مانند کتابهاى بشرى، مختلف می نماید، در چشم نادانان و بیسوادان، جسم و نقوش غیر منظم نمایان است، کسانى که فقط حروف و کلمات را می شناسند می توانند صوتهاى حروف و ترکیب کلمات را دریابند ولى مطالب و مقاصد بر آنها پوشیده است، آنها که درک عقلى و بینش کاملتر دارند، پیش از جسم و خط و حروف، یکسره متوجه به مطالب و مقاصد نویسنده می شوند، با تأمل و تفکر بیشتر و آشنا شدن به اراده و علم نویسنده، خواننده دیگر توجهى به حروف و کلمات و کیفیات آن ندارد و یکسره اراده و قدرت و علم و حالات نفسانى گوینده و نویسنده را مشاهده میکند و حروف و عبارات نشانیهاى نشان دهنده (آیات) مؤلف و سخنور می گردد. «لآیات لقوم یتفکرون؛ براى مردمى كه تفكر مى‏ كنند نشانه‏ هايى وجود دارد.» (رعد/ 3)
به نزد آنکه جانش در تجلى است *** همه عالم کتاب حق تعالى است
آن اراده و قدرت و علمى که ماده نخستین را به حرکت درآورده است و ذرات کوچک و کرات بزرگ و موجودات محسوس و غیر محسوس و باطن و ظاهر را به حساب برآورده و با هم پیوسته است چنان که امواج هوا و قطرات باران و غرائز و وسائل حیاتى ریزترین حیوانات و مویى که بر مژه و ابروى انسان روئیده است، از آن حساب کلى و مطلق خارج نیست. همان اندیشه و اعمال انسانى را که بهره اى از اراده و علم دارد و آثارى که بر آنها مترتب می شود به حساب می آورد: «و کل شی ء أحصیناه کتابا»


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 273

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 26 صفحه 43

  3. سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 46

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/117240