محمد بن علی شلمغانی

شلمغانی

«ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی» معروف به «ابن (أبی) العزاقر» و منسوب به شلمغانی است که از توابع واسط در عراق است. او از محدثان بود و تألیفات زیادی هم داشت که در آنها احادیثی را که از ائمه اهل بیت (ع) به او رسیده بود، جمع کرده بود. هنگامی که منحرف شد، شروع به بازی با احادیث کرد، یعنی در آنها اضافه می نمود و یا از آنها می کاست.

شخصیت و موقعیت

حسین بن روح نائب خاص حضرت صاحب الزمان (ع) شلمغانی را به عنوان معتقد خویش برای بنی بسطام معین فرموده بود. آنان هم او را دوست می داشتند و سخنش را می شنیدند؛ ولی وقتی آن ملعون از مسیر مستقیم منحرف شد، هرگونه دروغ و کفری را بر زبان جاری می کرد و آن را به حسین بن روح نسبت می داد. بنی بسطام هم آن سخنان را از او پذیرفته و اخذ می کردند. وقتی جناب حسین بن روح این را دانست، آنچه را که شلمغانی به او نسبت داده بود، منکر شده و بنی بسطام را از پذیرش سخن او بازداشت و امرشان کرد که او را لعن کرده و از او بیزاری جویند، ولی آنان از این کار دست برنداشتند و بر دوستی او باقی ماندند.
زمانی که شلمغانی دانست که حسین بن روح به لعن و بیزاری از وی امر فرموده، شروع به خدعه و نیرنگ کرد و لعن را بر معانی واهی تأویل نمود تا خود را از آن لعنت ها برهاند. جناب حسین بن روح هم بسیار تلاش کرد که این امر را رسوا نموده و حقیقت شلمغانی را برای شیعه آشکار نماید، تا جایی که حتی یک نفر باقی نماند که آن جناب او را توسط نام های به لعن شلمغانی و بیزاری از او و از هر که پیرو او بوده یا به سخنش راضی شود، امر نفرموده باشد.
به همین علت، خبر لعنت شلمغانی بین مردم منتشر و موضوع گفتگو در مجالس گشت. کار بر شلمغانی دشوار شد و تلاش کرد تا خود را از این مخمصه برهاند، بنابراین به گروهی از شیعه گفت: «مرا با حسین بن روح در مکانی روبرو کنید تا من دست او را بگیرم و او نیز دست مرا. اگر بر او آتشی از آسمان نبارید و او را نسوزانید، آنچه که او درباره من گفته صحیح است!»
خبر انحراف شلمغانی به راضی، خلیفه عباسی در آن زمان، رسید. دستور داد که او را دستگیر کنند، ولی شلمغانی مخفی شد و از خانه ای به خانه دیگری می گریخت. ابن مقله وزیر دنبال او می گشت تا آنکه او را یافت و دستگیرش کرد. وقتی او را دستگیر کرد، در نزدش نامه هایی را یافت که برخی از پیروانش خطاب به او نگاشته بودند و در آنها او را به گونه ای و با کلماتی مخاطب قرار داده بودند که فقط شایسته خدای تعالی بود. از آن جمله این کلمات بود: «معبود من! آقای من! رازق من!»

توقیع در لعن شلمغانی

توقیعی از ناحیه مقدسه حضرت امام مهدی (ع) به سوی جناب حسین بن روح بیرون آمد که در آن، از شلمغانی بیزاری جسته و او را نکوهش و لعن فرموده بودند. در آن توقیع چنین می فرمایند: «تو، که خداوند زندگانی ات را طولانی گرداند و همه خوبی را به تو بشناساند و سرانجام کارت را به خیر ختم فرماید، آن کسی از برادران ما را که به دینداریش اعتماد و به نیتش اطمینان داری، خداوند سعادت آنان را پایدار بدارد، آگاه گردان که محمدبن علی معروف به شلمغانی، که خداوند در عذاب او تعجیل فرموده، مهلتش ندهد، از اسلام، مرتد و جدا گردیده است. او در دین خدا ملحد شده و مدعی اموری شده که کفر او مرتکب گناهی بزرگ گشته است. آنان که از خدا برگشته اند دروغ گفته و دچار گمراهی بزرگ گردیده و زیانکاری آشکاری را متحمل شده اند. ما از وی به خدای تعالی و رسول خدا و خاندانش (ص) بیزاری جسته و او را لعنت نموده ایم. لعنت های خداوند پی در پی از ما بر او باد، در ظاهر و باطن و در نهان و آشکار و در هر زمان و هر حال و بر هر کس که پیرو او گردید و با او بیعت نمود و بر هر که این سخن ما به او رسید و پس از آنان بر دوستی او باقی ماند.
ای حسین بن روح، که خداوند یارت باشد، به آنان آگاهی ده که ما از او پرهیز داریم و دوری گزیده ایم. همان گونه که پیش از او با افرادی نظیر او مانند شریعی و نمیری و هلالی و بلالی و غیر آنان چنین بودیم. با این حال، همه کار خداوند جل ثناؤه، هم قبل از شلمغانی و هم بعد از او، در نظر ما نیکوست. ما با او اطمینان داشته، فقط از او یاری می طلبیم. او در همه امور کافی و بهترین وکیل است.»
این توقیع شریف زمانی که جناب حسین بن روح در خانه مقتدر عباسی زندانی بود، شرف صدور یافت و جناب ایشان با وجود آنکه در زندان بود، آن توقیع را به یکی از یاران خود تسلیم کرده و به او فرمود که آن را بین عموم شیعه منتشر نماید. توقیع شریف به این ترتیب در میان آنان منتشر شد. شیعیان هم بالاتفاق شلمغانی را لعنت نموده و از او برائت و دوری جستند.

انحرافات

از انحرافات شلمغانی آن بود که او به حلول و تناسخ معتقد بود، یعنی مدعی بود که خداوند متعال در او حلول نموده است و به پیروانش می گفت: «روح رسول خدا (ص) به محمد بن عثمان (نائب دوم امام عصر (ع)) منتقل شده و روح امیر مؤمنان (ع) به بدن حسین بن روح، و روح فاطمه زهرا (س) به ام کلثوم دختر محمد بن عثمان.» و به یارانش می گفت که این مطلب رازی بزرگ است و باید که پنهان باقی بماند.
شلمغانی سرانجام به خط کفر و الحاد رسید. و ما دقیقا نمی دانیم که این اعتقاد انحرافی در او چگونه به وجود آمد و چه چیز او را به چنین دروغ تراشی بزرگ و افترا آشکار و کفر واضحی سوق داد!

عاقبت شلمغانی

سرانجام شلمغانی را در دادگاهی که از فقها و قضات و فرماندهان ارتش تشکیل شده بود، حاضر کردند و پس از محاکمات فراوان، همگی بر کشتن او اتفاق نمودند. آنگاه بر او تازیانه زدند. سپس گردنش را قطع کرده، بدنش را سوزاندند و خاکسترش را هم در رود دجله افکندند.


منابع :

  1. شیخ عباس قمی- سفینة البحار

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/117624