ابوالعباس احمد ابن فرات

ابن فرات

«ابوالعباس احمدبن محمدبن موسى بن حسن بن فرات» متولد 236ه. ق، نویسنده، راوی و صحابى امام حسن عسکری (ع) بود. بعضی نوشته اند که محمد بن نصیر نمیری به هنگام مرگ، احمد بن محمد را به جانشینى خود برگزید. در گزارشى، از احمد بن موسى نام برده شده است و مى توان احتمال داد که نام محمد از آن میان افتاده باشد. ابوالعباس احمد مردی فقیه، ادیب و شعردوست بود. او را داناترین مردم به فقه مذاهب اسلام شمرده اند. وی شعر هم مى سرود و عبداللـه بن معتز او را در اشعارش ستوده است و بحتری طى قصیده مشهوری در وصف و ستایش او سخن گفته است.

در دستگاه حکومت

ابوالعباس احمد، توسط پدرش که با حسن بن محلد وزیر دوستى داشت، وارد امور دیوانى شد و تا صفر سال 278ه.ق در این منصب بود. در این تاریخ پس از عزل ابوالصقر اسماعیل بن بلبل، وزیر معتمد، او را هم به زندان افکندند. ظاهرا او و برادرش، ابوالحسن على، تا خلافت معتضد (یعنی سال 279ه.ق) در حدود یک سال در زندان ماندند.
در این هنگام وزیر عبیداللـه بن سلیمان که با خزانه تهى و مخارج گزاف روبرو شده بود، به راهنمایی ابوالفضل بن عبدالحمید کاتب، نزد خلیفه معتضد از مهارت و چیرگى ابوالعباس احمد و برادرش ابوالحسن در امور مالى و خراج شهرها سخن گفت و موافقت او را بر آزادی آن دو جلب کرد. ابوالعباس در مدت کوتاهی موفق شد امور مالى دولت را سامان دهد و از سوی وزیر به ریاست دیوان خراج و ضیاع منصوب شود. وزیر به گروهى از دیوانیان یک ماه فرصت داد تا خراج شهرها را محاسبه کنند، اما ابوالعباس احمد و ابوالحسن على بن فرات در زندان در دو روز، خراج تمام قلمرو خلافت را محاسبه کردند و فرستادند و همین دلیل آزادی و اشتغال مجدد آن دو در مناصب دیوانى شد.

ریاست دیوان خراج

طبق برخی روایات، ابوالعباس احمد، دیوان الدار (از ادغام دیوانهای ولایتى شامل دیوان مشرق، دیوان مغرب و دیوان سواد) را پدید آورد و خودش ریاست آن را به عهده گرفت و ابوالحسن على بن فرات را به نیابت از خود در آنجا منصوب کرد. محمدبن داوودبن جراح و على بن عیسى بن جراح، هر دو در این دیوان و زیر نظر ابن فرات شغلى داشتند. در واقع ابن فرات این هر دو را منصوب کرد تا سرانجام به دستور خلیفه، مستقلا به ریاست دو بخش از دیوان الدار یعنى دیوان خراج مشرق و مغرب منصوب شدند. رقابتهایى که میان دو خاندان ابن فرات و ابن جراح پدید آمد و تا سالها بعد از آن ادامه داشت، از همین جا شروع شد.
ابوالعباس احمد در دوران ریاست دیوان خراج، به دلیل دقت در محاسبه درآمد شهرها و کشف برخى سوء استفاده های کارگزاران دولتى مانند خاندان نرسى، و مهارت زیادش در امور مالى، دشمنان زیادی را بر ضد خود برانگیخت. چنانکه در سال 285ه.ق که عبیداللـه بن سلیمان وزیر به بلاد جبل رفت و کارها را به دست پسر خود قاسم سپرد، خلیفه پس از ملاقات ابوالعباس احمد، شگفت زده از تسلط او بر امور دیوانى خلافت، به رئیس بیت المال عامه گفت که هیچ حواله ای از قاسم بن عبیداللـه نپذیرد، مگر به امضای احمدبن فرات.
حتى نوشته اند که پس از مرگ عبیداللـه بن سلیمان در سال 288ه.ق، خلیفه خواست احمدبن فرات را به وزارت بنشاند و چون با مخالفت بدر رئیس شرطه روبرو شد، به قاسم بن عبیداللـه منصب وزارت داد. وزیر جدید ابتدا به کمک احمدبن فرات، دشمنان خود را معزول کرد، اما احمد سپس از سوی ابراهیم بن جراح، رئیس دیوان خراج راذانین (راذان کوچک و بزرگ نزدیک بغداد) متهم به سوء استفاده از املاک خاصه و بیت المال شده و معزول شد و به پرداختن مالى هنگفت محکوم شد. در این میان، وزیر هم که مى خواست او را به زندان بیفکند، مشغول دفع حسین بن کردویه که در شام طغیان کرده بود، شد و از آن کار بازماند.
ابوالعباس احمد بن فرات به رغم اتهامى که به او زدند، در کار محاسبات مالى دقیق و سختگیر بود و از امضای اقطاعات بی جا که خلیفه و وزیر و امرا به اطرافیان مى دادند، خودداری مى کرد و همواره بیمناک بود که این بخشش ها سبب کاهش درآمد دولت و تأخیر در پرداخت مقرری سپاه و بروز آشوب شود. او حتى از امضای ضیاعى که خلیفه به کنیز مورد علاقه اش بخشیده بود، خودداری کرد.

پایان عمر

او در پایان سال 291ه.ق درگذشت و به روایتی محمدبن فراس، رقیب ابوالعباس احمد، قاسم بن عبیداللـه وزیر را به قتل او تحریک کرد و ابوالعباس احمد با زهر کشته شد.
از ابوالعباس احمد سه پسر بر جای ماند: ابوالخطاب عباس، ابومحمد فضل و ابوجعفر محمد.


منابع :

  1. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

  2. سيد مصطفى حسينى دشتى- معارف و معاریف

  3. علی اکبر دهخدا- لغتنامه دهخدا

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/118150