غزوه بدر الصفراء (سپاه)

وقتی «نعیم ابن مسعود اشجعی» به منظور منصرف کردن مسلمانان از حضور در بدر زرد (برای جنگ با مشرکین) به مدینه بازگشت، سر خود را تراشیده و چنان لباس و ظاهر را آراست که گویی از سفر عمره مراجعت نموده است. لذا وقتی اصحاب رسول الله (ص) او را دیدند، پرسیدند: «ای نعیم! از کجا می آیی؟» نعیم گفت:«برای عمره به مکه رفته بودم». پرسیدند: «از ابوسفیان چه خبری داری؟» گفت: «من در حالی او را ترک کردم که سپاهی عظیم تهیه دیده و اعراب را بر ضد شما جمع کرده بود. او با نیرویی می آید که شما تحمل مقابله با آن را ندارید و من گمان می کنم شما باید در همین جا بمانید و از خانه های خود بیرون نرفته و بدر زرد حاضر نشوید زیرا در جنگ قبل آنها به خانه و سرزمین تان آمدند اما فقط گروه کمی از شما سالم ماندید با آنکه سرزمین، سرزمین شما بود و علی القاعده شما باید پیروز می شدید. آن دفعه سرانتان کشته شدند و خود محمد (ص) نیز به شدت زخمی شد، حال چطور می خواهید از شهر بیرون رفته و در سرزمین دیگری با آنها مقابله کنید؟ فکر بسیار اشتباهی کرده اید، وانگهی، بدر موعد، جایی است که تمام مردم عرب در آنجا جمع می شوند و قطعا آنها شما را یاری نخواهند داد بلکه بر ضدتان دست بر سلاح می برند و به خدا سوگند گمان نمی کنم احدی از شما به سلامت بازگردد». سخنان نعیم باعث شد بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) ترسیده یا لااقل خروج از مدینه را صلاح ندانند. در این میان یهودیان و منافقان فرصت را غنیمت شمرده و به تفرقه افکنی و ایجاد تردید در میان مسلمین پرداختند. پس از مدتی موج اختلافات بالا گرفته حتی نزد رسول الله (ص) نیز سخن از رفتن یا نرفتن به میان می آمد. البته پیامبر (ص) در تصمیم خود تردید نکرده و می فرمود: «سوگند به کسی که جان من در دست اوست حتما خواهم رفت اگرچه یک نفر هم با من بیرون نیاید». وقتی رسول الله (ص) چنین فرمود، خداوند متعال مسلمین را از توطئه مخالفین آگاه کرده و ترسی را که شیطان بر دل ایشان افکنده بود از بین برد (در برخی منابع از مسلمین نقل شده است که: ابتدا در دلهای ما ترس افکنده و ما را بیم داده بودند به طوریکه هیچ کس قصد شرکت در بدر زرد را نداشت...)، در نتیجه این عنایت مسلمین با خیالی آرام کالاهای خود را برداشته و به سوی بدر زرد حرکت کردند.

حضور مسلمانان در بدر زرد:
مسلمین در اواخر شوال به سمت مدینه حرکت کرده و در شب اول ذیقعده بدانجا رسیدند. آنها به همراه خود کالا و پول آورده و مانند دیگر مردمی که برای شرکت در بازار بدر زرد حاضر می شدند در آنجا اقامت یافتند. بازار حدود هشت روز بر پا بوده و در تمام این مدت مسلمانان به خرید و فروش مشغول بودند.

وضعیت مشرکین:
ابوسفیان پیش از شروع بازار بدر زرد و در اواخر ماه شوال به یاران خود گفت: «می دانید که ما نعیم ابن مسعود را به منظور منصرف ساختن یاران محمد (ص) از حرکت به سوی بدر زرد فرستاده ایم و او تلاش خود را خواهد کرد تا آنها را از جنگ منصرف کند اما ما نیز فعلا باید خارج شده و خودی نشان دهیم البته یکی دو شب بعد باز می گردیم و نقشه ما چنین است که: اگر محمد (ص) بیرون نیامده باشد اینطور وانمود می شود که ما به قصد جنگ بیرون آمده ایم ولی چون او بیرون نیامده منصرف شده ایم و این به نفع ما و به زیان او خواهد بود. اگر هم بیرون آمده بود، خواهیم گفت: «امسال خشکسالی بوده و بهتر است در سالی پر نعمت این جنگ انجام شود». یاران ابوسفیان با اطلاع از حیله او خوشحال شده و گفتند: «باشد ما می آئیم، این فکر خوبی است» و سپس آماده شده و در حالیکه دو هزار تن بوده و پنجاه اسب به همراه داشتند به حرکت در آمدند.

بازگشت سپاه قریش به مکه:
وقتی سپاه قریش به مجنه (مجنه: نام مکانی در چند میلی مکه) رسید، ابوسفیان با اطلاع از حضور لشکر هزار و پانصد نفری مسلمین در بدر زرد از حضور در آنجا منصرف شده و تصمیم به بازگشت گرفت، لذا رو به یاران خود کرده و گفت: «برگردید! مصلحت آن است که در سالی پر برکت به این جنگ بیائیم تا هم ما بتوانیم شیر بنوشیم و هم حیواناتمان بتوانند چرا کنند. امسال خشکسالی است به همین جهت من باز می گردم، پس شما نیز بازگردید». و این شد که قریش با فضاحت هرچه تمام تر به مکه بازگشت.

اطلاع مردم از وعده ابوسفیان:
در بازار بدر زرد، مردمی به نام «مخشی ابن عمرو» که از قبیله «بنی ضمره» بوده و قبلا با پیامبر (ص) پیمان عدم تعرض بسته بود، رسول خدا (ص) را دیده و به حضرتش عرض کرد: «این محمد! گویا هیچ کس از شما نیست که در بازار شرکت نکرده باشد؟ و در واقع اکثریت از شماست» رسول الله (ص) فرمود: «آری آنچه سبب شد بیرون آمده و در اینجا حضور یابیم وعده ای است که با ابوسفیان به منظور جنگ داشتیم. البته اگر بخواهی می توانیم پیمان با تو را شکسته و پیش از آنکه از اینجا برویم با شما زورآزمایی کنیم!!» مخشی گفت: «نه هرگز! ما به همان پیمان باقی می مانیم و تعرضی به شما نمی کنیم» و سپس راه خد را گرفته و رفت معبد ابن ابی معبد که در هشت روز بازار شرکت داشته و تعداد اصحاب پیامبر (ص) را دیده بود، پس از شنیدن سخنان «مخشی ابن عمرو» بسرعت به راه افتاده و خود را به مکه رساند. وقتی از او در مورد تعداد یاران پیامبر (ص) سئوال کردند، گفت که اکثریت شرکت کنندگان مسلمان بودند و سخنان «مخشی ابن عمرو» با پیامبر (ص) را نیز بازگو کرد. با شنیدن سخنان معبد ابن ابی معبد، ابوسفیان دانست که چه فضاحتی به بار آمده و مجددا به چاره جویی و جمع آوری سپاه و اموال برای جنگ با رسول الله (ص) مشغول شد.

نزول آیه 171 از سوره آل عمران:
گفته شده است که در جریان سخنان «نعیم ابن مسعود اشجعی» به منظور ترساندن مسلمین از شرکت در بدر زرد آیه ی 171 از سوره آل عمران نازل شده است، آیه می فرماید: کسانی از مسلمین که مردم  یعنی نعیم ابن مسعود و نظایر او به ایشان گفتند: «بدرستیکه مردم برای جنگ با شما جمع شده اند، پس از آنها بترسید!» اما این مسئله نه تنها موجب ترس این دسته از مسلمانان نشد بلکه ایمان ایشان را افزود و گفتند: «خدای ما را بس است که بهترین کارگزار است».


منابع :

  1. محمود مهدوی دامغانی- مغازی

  2. سیدجعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)- جلد 8

  3. واقدی- مغازی واقدی- جلد 1

  4. ابن جوزی- المنتظم- جلد 1

  5. ابن کثیر- السیره النبویه- جلد 3

  6. شمس شامی- سبل الهدی و الرشاد- جلد 4

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/118240