اویس مرادی قرنی

اویس قرنی

ابو عمرو، اویس قرنی؛ از مشاهیر تابعین پیامبر (ص) و از اصحاب و حواریون علی بن ابیطالب (ع) و از زاهدان صدر اسلام! در «قرن» از نواحی کشور یمن، به دنیا آمد و خاندانش در همان سرزمین زندگی می کردند. نسبش از شاخه قبیله یمانی «بنی مراد»، از قبیله «مذحج» است.
نام پدرش: عامر بن جزء بن... ناجیة بن مراد، و در برخی منابع، انیس، خلیص، عمرو، هم گفته شده است.
اویس، در «قرن» شبانی و شتربانی می کرد و از این راه زندگی خود و مادرش را اداره می نمود. مادرش، پیرزنی ناتوان و به قولی نابینا و تحت سرپرستی پسرش بود.
سال دهم هجری، پیامبر خدا حضرت علی (ع) را برای تبلیغ دین اسلام به یمن فرستاد، اویس چون جز رسالت پیغمبر و دعوت آن حضرت را شنید، ایمان آورد و مسلمان شد و یکی از مبلغان اسلام گشت. هرچند که در زمان حیات پیامبر (ص) هرگز موفق به دیدار آن حضرت نشد. درباره جزئیات زندگی او، اختلاف نظر وجود دارد و درباره شخصیت او، اقوال مختلف است. برخی در وجود او شک کرده اند و احادیثی از پیامبر و علی (ع) به صورت ساختگی درباره اش نقل شده است.
نزد شیعه امامیه، او به عنوان یکی از یاران خاص امام علی (ع) مقامی بلند دارد و شیخ مفید (رحمة الله علیه) می فرماید: «او از کسانی است که با آن حضرت، دست بیعت داده است.»
در میان صوفیه، به علت عزلت گزینی و فقر و زهد و پارسایی اش، در شمار مشایخ بزرگ در آمده و نام او به عنوان یکی از زاهدان هشتگانه (= زهاد ثمانیه) در میان تابعین ثبت شده، تا آنجا که موجب پیدایش طریقت خاصی از تصوف با عنوان «اویسیه»، شد و گروهی او را پیرو مقتدای خویش می دانند.
نکته: باید گفت که اعمال و اقوالی که این گروه نسبت به «اویس» می دهند بسیار مبالغه آمیز بوده و اعتمادی بر آن نمی باشد.
موحدین عرفاء او را آنقدر ستوده اند و به او «سیدالتابعین» گویند. به هر تقدیر تمام مطالب در باب «اویس» حکایت می کند که او در میان تمام مسلمین عامه و خاصه، به ایمان و تقوی مشهور بوده و از اولین نمونه های زهد و پارسایی و وارسته از تمام دلبستگی های مادی می باشد. او به تلاش برای معاش، به عنوان عبادت نگاه می کرد. گاه شتربان بود و زمانی هسته های خرما را جمع می کرد و شب هنگام آن را می فروخت و از این راه زندگی ساده خود و مادرش را اداره و باقیمانده دستمزدش را در راه خدا انفاق می کرد. دیگران را بر خود ترجیح می داد و گاه لباسش را به نیازمندان می بخشید. تا جایی که ایثار او، در کلام پیامبر (ص) می گنجد و آن حضرت می فرماید: «در میان امت من کسانی هستند که به دلیل نداشتن لباس، نمی توانند در مسجد حاضر شوند و ایمانشان به آنها اجازه نمی دهد که از مردم تقاضا کنند و از شمار آنها «اویس قرنی» و «فرات بن حیان» هستند.»

اویس در کلام پیامبر (ص)

پیغمبر (ص) به اصحاب خود فرمود: «بشارت باد بر شما، به مردی از امت من که او را «اویس» گویند، در روز قیامت محشور می شود و عده بسیاری را به تعداد قبیله «مضر» و «ربیعه» شفاعت می کند.»
و در روایتی است که پیامبر او را «نفس الرحمان» نامیده و فرمود: «من از سوی یمن (قرن)، بوی خدا می شنوم.»
و می فرمود: «بوی بهشت از جانب «قرن» می وزد.»
آن حضرت بارها شوق دیدار او را اظهار می کرد و می فرمود: «هر کس او را ملاقات کرد، سلام مرا به او برساند و از او تقاضای استغفار کند.» و در حدیثی دیگر او را یکی از بهترین و نیکوکارترین تابعین معرفی می کند.
پیامبر اکرم، نشانه های او را اینگونه بیان می فرماید: «اویس قرآن تلاوت می کند و اشکش همواره از خوف خدا جاری است، دو جامه کهنه دارد، در زمین گمنام ولی آسمانیان او را می شناسند، اگر به خدا قسم خورد، سوگندش پذیرفته است. روز رستاخیز به دیگر مردمان گفته می شود وارد بهشت شوید ولی به «اویس» می گویند بمان و شفاعت کن. خداوند به تعداد دو قبیله «ربیعه و مضر» شفاعت او را می پذیرد.»
و اینگونه اویس توسط پیغمبر خدا به همه مسلمانان معرفی می شد و وقتی از آن حضرت پرسیدند که «اویس کیست که شما اینطور از او یاد می کنی؟» پیامبر پاسخ داد: «او با وجود عظمت و شخصیتی که دارد، در نظر شما فردی عادی است. اگر از بین شما غایب شود، هرگز سراغ او را نمی گیرید و اگر در انجمن شما حاضر شود به او اهمیت نمی دهید، اما در پیشگاه الهی، مقامی بزرگ دارد و در روز رستاخیز، عده زیادی از شفاعت او به بهشت می روند. او مرا نمی بیند ولی به آئین من ایمان می آورد و در رکاب علی بن ابیطالب (ع) کشته خواهد شد.»
آن زمان که اویس قرنی سخت مشتاق دیدار پیامبر خدا شد، از مادرش اجازه خواست تا به حجاز رفته و آن حضرت را زیارت کند. پیرزن به او گفت: «رخصت می دهم به شرط آنکه اگر پیامبر نبود بیش از نیم روز توقف نکن و زود بازگرد.»
اویس، با شور و اشتیاق وصف ناپذیری بعد از پیمودن راهی طولانی به مدینه رفت، از قضا پیامبر به جایی دیگر رفته بود (در برخی منابع گفته شده که پیامبر برای جنگ به سفر رفته بود) او به حضرت ابلاغ سلام کرده و عذر خود را گفت و با حسرتی به یمن بازگشت. چون رسول اکرم (ص) مراجعت نمود فرمود: «این نور کیست که در این خانه می بینم؟» گفتند: «شتر چرانی از یمن به نام اویس، به اینجا آمد و بازشتافت.» حضرت فرمودند: «آری این نور اویس است که در خانه ما این نور را به هدیه گذاشته است.»
او تا آخرین لحظه حیات رسول خدا، نتوانست آن حضرت را ملاقات کند، ولی توانست بسیاری از صحابه بزرگ را ببیند.
چند سال پس از رحلت رسول اکرم (ص) به کوفه آمد (ظاهرا در زمان خلافت خلیفه دوم (عمر بن الخطاب) بوده است). و بنابر نقل منابع تاریخی، خرقه پیامبر (ص) برحسب فرمان علی بن ابیطالب (ع) در زمان خلافت عمر بن الخطاب، به او دادند، گفتگویی بین او و خلیفه شد که «اویس» به طرفداری از حق خلافت علی (ع) برخاست که بیشتر منابع به ویژه شیعه، به آن اشاره کرده است. خلیفه دوم نگاه کرد که اویس جامه ای ندارد و گلیم شتری بر خود پیچیده، او را ستود و اظهار زهد کرد و گفت: «کیست که این خلافت را از من به یک قرص نان بخرد؟»
اویس گفت: «آن کس که عقل داشته باشد، از این خرید و فروش سر در نیاورد، اگر تو راست می گویی، بگذار و برو، تا هر که خواهد آن را برگیرد.»
عمر گفت: «مرا دعا کن.»
اویس گفت: «من بعد از هر نماز مؤمنین و مؤمنات را دعا گویم، اگر تو با ایمان باشی، دعای من تو را گیرد وگرنه من دعایم را ضایع نمی کنم.»

اویس در نگاه علی بن ابیطالب (ع)

او ظاهرا در زمان حکومت علی (ع)، شهر کوفه را برای سکونتش انتخاب و جزو یکی از یاران علی (ع)، بلکه از حواریون آن حضرت بود، در جنگ جمل در رکاب علی (ع) و در جنگ صفین آن حضرت انتظارش را داشت و او را ستایش می کرد. و چون، حضرت برای جنگ با معاویه بن ابی سفیان، از شهر کوفه به سمت شام حرکت کرد، در مسیر راه به صفین به منطقه ای به نام «ذی قار» رسید. توقف کرد و فرمود: «امروز از کوفه 1000 نفر به سوی من می آیند و تا پای جان با من بیعت می کنند.»
عبدالله بن عباس، پسرعموی آن حضرت می گوید: «من شروع به شمارش افرادی که برای بیعت آمدند، کردم دیدم 999 نفر است. گفتم: "انا لله و اناالیه راجعون؛ ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏ گرديم." (بقره/ 156) چه باعث شد که حضرت چنین گوید؟ ناگاه دیدم مردی پشمینه پوش و سلاح به دوش از سمت کوفه می آید به حضور علی (ع) رفت و عرض کرد: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم. علی (ع) فرمود: بر چه چیزی بیعت کنی؟ گفت: بیعت بر شنیدن سخنانت و پیروی از دستوراتت و جنگیدن در رکابت تا مرگم فرا رسد، یا اینکه خداوند پیروزی نصیبت گرداند. علی (ع) فرمود: نامت چیست؟ گفت: اویس قرنی.
آن حضرت فرمود: الله اکبر! رسول خدا به من خبر داد که مردی از امتش را ملاقات می کنم که به او اویس قرنی گفته می شود. او از حزب خدا و رسول خداست. مرگش شهادت است و در آخرت به تعداد دو قبیله «ربیعه و مضر» شفاعت می کند.»

شهادت اویس

اویس در کنار آب فرات وضو می گرفت، آواز طبلی به گوشش رسید. پرسید «این چه صدایی است؟» گفتند «سپاه علی مرتضی به جنگ معاویه می رود و چاووش مردم را به صحنه نبرد دعوت می کند.»
گفت: «هیچ عبادتی نزد من برتر از یاری و پیروی آن حضرت نیست.»
آنگاه برای کمک و همراهی سپاه علی (ع) به سوی مولایش حرکت کرد و در صفین با آن حضرت بیعت نمود و جزو نیروهای پیاده نظام سپاه بود. وجودش در آن جنگ نقش مؤثری ایفا کرد. زیرا هنوز مسلمین، گفته های درخشان پیامبر خدا (ص) را که درباره اویس فرموده و محبوبیت او را در نظر پیامبر، فراموش نکرده بودند.
«عبدالرحمن بن ابی لیلی» و «ابونعیم اصفهانی» می گویند: در یکی از روزهای جنگ صفین مردی از میان سپاه معاویه بیرون آمد و به سپاه عراق (علی (ع)) گفت: «آیا اویس قرنی در میان شماست؟» گفتند: «آری. از او چه می خواهی؟» گفت: «از رسول خدا شنیدم که فرمود: اویس بهترین و نیکوکارترین تابعین است.» آنگاه مرد شامی عنان اسب خود را برگرداند، از سپاه شام (معاویه) جدا شد و به سپاه عراق رفت و جزو لشگریان علی (ع) شد.
اویس در این جنگ با رشادت تمام علیه معاویه جنگید و در همین صفین سال 37 هـ ق شهید شد. پیکرش را در میان شهدا یافتند. علی بن ابیطالب (ع) بر جنازه اش نماز خواند و به یاد او گریست. دروغ پردازان تاریخ، برای آنکه شهادتش را در این جنگ انکار کنند، تاریخ مرگ او را چند سال جلوتر آورده و ادعا کرده اند که او در زمان خلافت عمر بن الخطاب، در بازگشت از جنگ آذربایجان بیمار شد و سپس از دنیا رفت، وقتی او را به خاک سپردند، اثری از قبر و صاحب آن پیدا نشد. ولی با بررسی های دقیق، معلوم شده که اینها افسانه ای جعلی و ساختگی و تعصبی است.

مزار و مرقد اویس قرنی

درباره مکان قبر او، روایات مختلفی است.
بعضی منابع مکانهایی در دمشق یا اسکندریه، دیار بکر و بایکان در استان سعرد ترکیه را منسوب به او می دانند اما مرقدی در شهر «رقه» سوریه، در سمت چپ قبر «عمار یاسر» که دارای گنبد و بارگاه و حرم کوچک و صحن است و در روی سنگی که روی قبر است به خط کوفی نام «اویس» نوشته شده است.
امام هفتم شیعیان، حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمودند: «در روز رستاخیز منادی ندا می دهد، حواریون علی (ع) در کجایند؟ در این هنگام گروهی از یاران برجسته آن حضرت مانند محمد بن ابی بکر، میثم تمار و اویس قرنی برخاسته و از دیگران مشخص می گردند.» سیدحیدر آملی از عرفای قرن هشتم، نام او را در کنار اصحاب خاص پیامبر، همچون سلمان، ابوذر، عمار و اصحاب صفه قرار داده و میان ایشان و طبقات بعدی صوفیه، تفاوت قائل شده و این گروه را از «تلامذه للائمه المعصومین» دانسته است.
در جای دیگر، او را به عنوان اولین نفر از خردمندان دیوانه «عقلاءالمجانین» یاد کرده اند.
سنایی غزنوی، شاعر و عارف قرن ششم می گوید:
قرن ها باید که تا از پشت آدم، نطفه ای *** بایزید اندر خراسان، یا اویس اندر یمن
ابوسعید ابوالخیر رابطه اویس با پیامبر را یک رابطه عرفانی معرفی می کند و چنین می سراید:
گر در یمنی چو با منی پیش منی *** گر پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی *** خود در غلطم که من توام یا تو منی
مولوی، عارف و شاعر مشهور قرن هفتم هجری، به کلام نورانی پیامبر اشاره می کند و می گوید:
بوی رامین می رسد از جان ویس *** بوی یزدان می رسد هم از اویس
از اویس و از قرن بوی عجب *** مر بنی را مست کرد و پرطرب
چون اویس از خویش فانی گشته بود *** آن زمینی آسمانی گشته بود.


منابع :

  1. دائره المعارف بزرگ اسلامی به نقل از 20 منبع

  2. حاج شیخ عباس قمی- منتهی الامال

  3. سيد مصطفى حسينى دشتى- معارف و معاریف

  4. ابن سعد- طبقات

  5. رسول جعفریان- تاریخ سیاسی اسلام- جلد 2

  6. سایت های فرهنگ حوزه دارالصادق

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/118354