بیعت رضوان در سال ششم هجری

پیامبر اکرم (ص) دستور فرموده بودند، اصحاب شب ها در حدیبیه پاسدارى دهند. بعضى از مردان تمام شب را تا صبح پاسدارى مى دادند و اطراف لشکرگاه مى گشتند، و سه نفر از آنها پاسدارى را به نوبت عهده دار بودند که عبارتند از اوس بن خولى، و عباد بن بشر، و محمد بن مسلمه. شبى از شبها که محمد بن مسلمه، سوار بر اسب پیامبر (ص) مشغول پاسداری بود، قریش در با پنجاه پیاده به سرپرستى مکرز بن حفص آمدند تا در اطراف لشکرگاه رسول خدا بگردند، به امید اینکه بتوانند کسى را بگیرند یا شبیخون بزنند. محمد بن مسلمه و یارانش آنها را گرفتند، و به حضور پیامبر (ص) آوردند.

رفت و آمد فرستادگان میان رسول الله (ص) و قریش:
عثمان که از سوی پیامبر به مکه فرستاده شده بود سه شب در آنجا ماند تا قریش را به اسلام فرا بخواند، بعضى از مردان مسلمین نیز با اجازه پیامبر (ص) وارد مکه شده بودند تا از خویشاوندان خود خبر بگیرند. مسلمانانى که با خانواده خود به مکه رفتند، ده نفر از مهاجران بودند که عبارتند از: کرز بن جابر فهرى، عبدالله بن سهیل بن عمرو، عیاش بن ابى ربیعه، هشام بن عاص بن وائل، حاطب بن ابى بلتعه، ابوحاطب بن عمرو بن عبد شمس، عبدالله بن حذافه، ابوالروم بن عمیر، عمیر بن وهب جمحى، عبدالله بن ابى امیة بن وهب که هم پیمان سهیل در قبیله بنى اسد بن عبدالعزى بود.
در زمانی که پیامبر (ص) مسلمانان را براى تجدید بیعت فرا خواند به ایشان (ص) خبر رسید که عثمان و یارانش کشته شده اند،. به قریش نیز خبر رسید که گروهى از یاران ایشان در دست مسلمانان زندانى شده اند. جمعى از قریش حرکت کردند و نزدیک سپاه پیامبر (ص) آمدند و شروع به تیراندازى و پرتاب سنگ کردند تا شاید بتوانند شبیخون زده یا اسیری بگیرند. مسلمانان در آنجا هم گروهى دیگر از مشرکان را اسیر گرفتند. پس از آن قریش، سهیل بن عمرو، و حویطب بن عبدالعزى، و مکرز بن حفص را به حضور پیامبر (ص) فرستاد. در آن روز پیامبر (ص) قصد حرکت به سوی منازل بنى مازن بن نجار را داشت، آنها همگى در یکى از نواحى حدیبیه فرود آمده بودند.

شرح ماجرای بیعت:
ام عماره در این مورد مى گوید: فرستادگان، میان پیامبر (ص) و قریش در رفت و آمد بودند و در آن روز پیامبر (ص) از منازل ما عبور مى فرمود. من گمان کردم کارى دارند و در همان موقع به ایشان خبر رسیده بود که عثمان بن عفان کشته شده است. رسول خدا بر روى بارهاى ما نشست، و فرمود: خداوند مرا امر فرموده است به بیعت کردن. مردم دسته دسته مى آمدند و بر روى فرش و اثاث ما با آن حضرت بیعت مى کردند و چندان جمع شدند که تمام وسایل ما را لگد کردند. در آن روز مردم با رسول خدا (ص) بیعت کردند، گویى هم اکنون مى بینم که مسلمانان اسلحه برداشته اند. پیامبر (ص) و ما عده کمى بودیم که به منظور عمره بیرون آمده بودیم. من شوهرم غزیة بن عمرو را دیدم که شمشیر بسته است، این بود که برخاستم و چوبى را که سایبان بود برداشتم و به دست گرفتم و کاردى هم همراه داشتم که به کمرم بسته بودم، و گفتم اگر دشمنى به من نزدیک شد، امیدوارم که بکشمش. رسول خدا (ص) در آن روز با مردم زیر درخت سبز و خرمى بیعت فرمود و بنا به اراده خداوند، پیامبر (ص، به جارچى خود فرمان داد تا جار بزند و بگوید: «روح القدس بر رسول خدا (ص)  نازل شده و دستور بیعت داده است، بنابراین به نام خدا بیرون آیید و بیعت کنید».
گویند رسول خدا (ص) با مردم بیعت مى فرمود که تا حد مرگ پایدار باشند. و گفته شده: نخستین کسى که بیعت کرد، سنان بن ابى سنان بن محصن و به قولی ابوسنان وهب ابن محصن بود. او گفت: اى رسول خدا من با تو بیعت مى کنم به آنچه تو نیت فرمایى و بخواهى. و رسول خدا هنگام بیعت با مردم مى فرمود: این بیعت من با تو مانند بیعت سنان بن ابى سنان باشد.
گفته شده تمام مردم بجز جد ابن قیس، با حضرت بیعت کردند. و از اینجا می فهمیم که احادیثی مانند حدیث: «لا یدخل النار من شهد الحدیبیه» و نظایر آن جعلی اند زیرا منافقین در این صحنه حضور داشتند با آنکه دخول آنها در نار در صورت عدم توبه قطعی است. مگر آنکه بگوییم منظور حدیث این است که چنین فردی ولو منافق باشد توفیق توبه می یابد که ظاهرا این هم با آنچه در عالم واقع رخ داده است نمی سازد.
در برخی کتب تاریخی گفته شده: دلیل بیعت رضوان شایعه قتل عثمان بوده است. این سخن نمی تواند صحیح باشد زیرا:
اولا خود اینها می گویند پیامبر (ص) بعنوان بیعت با عثمان دست خود را بر دست دیگر زد و فرمود: خدایا این بیعت از طرف عثمان....
ثانیا چرا دلیل این بیعت شایعه ی قتل ده نفری که رسول الله (ص) به مکه فرستاده بود و تحت امان عثمان بودند نباشد؟
البته از نظر ما هیچ یک از این موارد دلیل بیعت فوق نیست بلکه این امری از سوی خداوند بوده و احتمالا به جهت خطر زیادی که مسلمین را تهدید کرده و مومنان حقیقی را از دو دلان و شکاکان جدا می ساخته این بیعت صورت گرفته است.

بیعت عثمان با پیامبر (ص):
در جریان غزوه حدیبیه وقتی مشرکین مانع از حرکت مسلمانان شدند، چند پیک میان آنها رفت و آمد نموده و پیام بزرگان خود را به طرف مقابل رساندند. یکی از این پیک ها عثمان بود. پیامبر (ص)، عثمان را به منظور صحبت با بزرگان قریش و مسلمینی که در مکه بودند بدانجا فرستاد. هنگامیکه او از مکه بازگشت، پیامبر (ص) او را کنار همان درختی که در جنب آن با مردم بیعت نموده بود آورده و با او بیعت کرد. پیش از آن نیز وقتی رسول خدا (ص) با مردم بیعت مى فرمود، اظهار داشت که: عثمان براى انجام مأموریتى در راه خدا و رسول او رفته و من براى او بیعت مى کنم، و به همین منظور با دست راست خود به دست چپ خود زدند.

قول حلبی و جواب از گفته او:
حلبی در کتاب سیره خود گفته است: با این مطلب (یعنی بیعت پیامبر با عثمان پس از بازگشتش از مکه) سخن شیعه برای فضیلت دادن و برتر شمردن علی کرم الله وجهه نسبت به عثمان رد می شود. شیعه گفته اند: چون علی از جمله کسانی بود که زیر درخت معهود با پیامبر بیعت کرده است و از طرفی پیامبر فرموده است «شما (یعنی کسانی که زیر درخت بیعت کردند) بهترین اهل زمین هستید» و در آن موقع عثمان در مکه بود پس علی برتر از عثمان است.
جواب: اولا فضایل امام علی (ع) آنقدر زیاد است که نیازی به تمسک به امثال این مطالب نیست کما اینکه منصفین اهل تسنن به این مطلب اعتراف دارند.
ثانیا جناب حلبی دقت نکرده است که با بیعت عثمان پس از بازگشت از مکه اشکال مذکور برطرف نمی شود زیرا گفتار پیامبر که فرموده «شما (یعنی کسانی که زیر درخت بیعت کردند) بهترین اهل زمین هستید» به فرض صحت، با ضمیر خطاب است پس فقط مخاطبین را شامل می شود و شامل عثمان و یا هرکس دیگری که در آنجا نبوده اند نمی شود ولو اینکه بعدا بیایند و زیر همان درخت بیعت کنند پس اینکه عثمان عذر داشته و پیامبر به نمایندگی از او دستی را بر دست دیگر زده اند به فرض صحت و یا اینکه عثمان بعدا آمده و زیر همان درخت با پیامبر بیعت کرده مشکل را برطرف نمیکند. زیرا پیامبر فرموده: «شما بهترین هستید» نفرموده: «هرکس زیر این درخت با من بیعت کند ولو بعد از این».
البته از نظر ما اگر گروهی از شیعه به چنین مطلبی استدلال کرده اند استدلالشان صحیح نیست زیرا معمولا چنین سخنانی را نمی شود با دید دقیق منطقی و عقلی اخذ کرد. معمولا منظور از سخنانی با این سیاق اشاره به فضیلت ظاهری و نسبی است نه برتری حقیقی تا بعد هم این اشکال مطرح شود که خوب مثلا در آن موقع خضر نبی هم زنده بوده، چطور ممکن است غیر نبی بر نبی برتری یابد پس در نتیجه یا باید بگوییم پیامبر (ص) و آله چنین حرفی نزده است یا خضر  زنده نیست یا....
سخن دیگر حلبی این است که: گفتار شیعه به اینکه: چون عثمان در جنگ بدر حضور نداشته و علی (ع) حاضر بوده و از طرفی پیامبر فرموده :«لا یدخل النار من شهد بدرا و الحدیبیه: وارد جهنم نمیشود کسی که در جنگ بدر و حدیبیه حضور داشته» پس علی برتر از عثمان است، صحیح نمی باشد زیرا علت غیبت عثمان در جنگ بدر دستور پیامبر به او بود که فرمودند نزد همسرش رقیه دختر رسول الله (ص) که مریض بود بماند و برای عثمان سهمی از غنائم برداشتند پس او در حکم حاضران در بدر است.
جواب این سخن حلبی این است که از نظر ما امکان ندارد پیامبر (ص) عثمان را جهت پرستاری از همسرش امر به ماندن نموده باشد زیرا همانطور که در روایات اهل تسنن هم آمده پیامبر عثمان را از حضور در تشییع جنازه ی همسرش رقیه محروم فرمودند زیرا او برخورد مناسبی با رقیه نداشت و بارها او را مورد ضرب و شتم قرار داده بود، حال چطور ممکن است پیامبر (ص) چنین فردی را برای پرستاری از دخترش بگمارد؟!
پس نتیجه می گیریم علت غیبت عثمان در جنگ مذکور امر دیگری بوده و پر واضح است کسی که بدون عذر از حضور در جهاد واجب استنکاف کند پایین تر از حاضران در جنگ است.
علامه جعفر مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی (ص) ج16 ص 33 ماجرایی از ولید ابن عقبه و عبد الرحمان ابن عوف، نقل از مسند احمد و الدر المنثور و مغازی واقدی و چندین مدرک مشهور اهل تسنن مطرح می کند که در آن به تخلف عثمان از حضور در جنگ احد و بدر و غیر آن تصریح شده است و نظایر این ماجرا زیاد است.


منابع :

  1. 1- الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 15 و 16

  2. 2- ترجمه ی مغازی واقدی

  3. 3- الروض الانف ج 4

  4. 4- السیره الحلبیه ج2

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/118983