احضار همه در دادگاه بزرگ

نظام واحد که سرتاسر جهان فرمانروا است و همه اجزاء و ذرات و حرکات و پدیده ها و از جمله بشر و اعمال و حرکات آنها که غرض اصلى است و از اعمال صالحه و جنایت ها و فتنه انگیزى و فساد صورت گرفته به طور جمعى و به هم پیوسته رو به صحنه قیامت سوق می دهد و به نظام کاملترى که در آن عالم فرمانروا است محکوم می نماید و عالم برزخ که اختصاص به سلسله بشر دارد به انتظار اخذ نتیجه و استفاده کامل از آنچه در اثر سعى و کوشش در جهان آثارى نیک یا بد صالح و یا طالح فتنه و یا جنایت بجا نهاده به سر می برند و تا هنگام که نظام حرکت و سیر در این جهان ادامه دارد عالم برزخ نیز براى سلسله بشر به حالت انتظار و آماده باش خواهد بود. هنگامی که نظام حرکت جهان به پایان می رسد و رابطه ی کرات پراکنده می شود آثار نیک و بد و صالح و طالح و فتنه و جنایت افراد بشر به پایان می رسد و سیر و تکامل هر یک از افراد بشر اهل ایمان و کفر صالح و طالح و جنایتکار به صورت فعلیت درمی آیند. ناگهان به فرمان کبریائى همه عوالم و نشئات وارد مرحله نهائى شده و به صورت بهترین نظام امکانى که محصول و ثمره نظامها است در خواهد آمد. بدیهى است همه این عوالم از جمله قیامت طفیلى است و غرض اصلى همانا ظهور مقامات و کمالات انسانى و قرب جوار رحمت کبریائى است و غرض تبعى نیز ظهور بعد و حرمان گروهى از رحمت است که مسطوره نظام ربوبى و صفات جلال کبریائى است. آرى، همه مردم در روز حسرت گرد خواهند آمد تا حسابى دشوار پس دهند و سپس به پاداشى مناسب پاداش و جزا بینند. همچنانکه در قرآن آمده است: «و إن کل لما جمیع لدینا محضرون؛ همه آنها بدون استثنا در روز قیامت نزد ما حاضر مى شوند» (یس/ 32).

یعنى این طور نیست که اگر هلاک شدند و نتوانستند به این جهان بازگردند مساله تمام است، نه مرگ در حقیقت آغاز کار است نه پایان، به زودى همگى در عرصه محشر براى حساب گردآورى مى شوند، و بعد از آن مجازات دردناک الهى، مجازاتى مستمر و پىگیر در انتظار آنهاست. آیا با این حال جاى این نیست که از وضع آنها عبرت گیرند و خود را به سرنوشت آنان مبتلا نسازند و تا فرصتى باقى مانده از این گرداب هولناک کنار آیند؟ آرى اگر مرگ پایان همه چیز بود امکان داشت که بگویند آغاز راحتى ماست، ولى افسوس که چنین نیست و به گفته شاعر:
و لو انا اذا متنا ترکنا *** لکان الموت راحة کل حى
و لکنا اذا متنا بعثنا *** و نسأل بعده عن کل شى ء!
ترجمه: اگر به هنگامى که مى مردیم ما را به حال خود وا مى گذاردند، مرگ براى همه زندگان مایه راحتى بود. ولى هنگامى که ما مى میریم بار دیگر زنده مى شویم، و بعد از آن از همه چیز از ما سؤال خواهد شد.

آیه بدین نکته تصریح نموده که غرض اصلى حشر و گرد آمدن سلسله بشر از اولین و آخرین که صحنه جهان آزمایش را ارائه میدهد و صالح و طالح و مؤمن و مشرک ستمگر و ستمدیده و قاتل و مقتول همه و همه به پیشگاه کبریائى حضور خواهند یافت، از نظر اینکه نظام عالم جزاء مولود و زائیده نظام عمل و اختیار بوده و از هر لحاظ عالم جزاء تابع نظام عمل و چگونگى آنست، که هر فردى در عالم عمل و اختیار آنچه را از جوهر وجودى کسب نموده از سعادت و شقاوت بظهور میرسد. زندگى آزمایشى بشر بر اساس اجتماع است که هر یک بطور دقیق هر لحظه مورد آزمایش قرار گیرد، چنانچه بفرض زندگى بشر انفرادى بود رعایت حقوق دیگران و تجاوز بر حقوق مردم و جنایت و قتل مفهوم نداشت. و چنانچه فرعون نبود موسى کلیم (ع) بوادى طور دعوت نمى شد و قدم در آن مقام قدس نمیگذارد. همچنین ابراهیم خلیل (ع) معارضه نمرودیان نبود بمقام خلت نائل نشده صحنه آتشین براى او گلستان نبود این چنین زندگى هنگام بررسى بسرائر مرموز هر یک از افراد ناگزیر بطور اجتماع از اولین و آخرین به پیشگاه کبریائى حضور یابند که صحنه مخاصمه و محاکمه و داورى قدس کبریائى صورت گیرد و تحقق یابد.

یوم البعث است جمیع جن و انس و ملک بلکه جمیع حیوانات محشور می شوند که آیات شریفه قرآن در این باب بسیار است و خصوصیات آن عالم آخرت با این عالم بسیار تفاوت دارد من جمله اینکه فرمودند: «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل؛ دنیا دار تکلیف است و آخرت دار جزاء است». چنانچه می فرماید: «ولیست التوبة للذین یعملون السیئات حتى إذا حضر أحدهم الموت قال إنی تبت الآن و لا الذین یموتون و هم کفار؛ و توبه كسانى كه گناه می‏كنند تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان دررسد می‏گويد اكنون توبه كردم پذيرفته نيست و [نيز توبه] كسانى كه در حال كفر می‏ميرند پذيرفته نخواهد بود» (نساء/ 18)، و من جمله اینکه آخرت دار حیات است تمام خصوصیات آن عالم زنده هستند: «و إن الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون؛ و زندگى حقيقى همانا [در] سراى آخرت است اى كاش میدانستند» (عنکبوت/ 64)، مرگ در آخرت نیست: «و الذین کفروا لهم نار جهنم لا یقضى علیهم فیموتوا و لا یخفف عنهم من عذابها؛ و[لى] كسانى كه كافر شده‏ اند آتش جهنم براى آنان خواهد بود حكم به مرگ بر ايشان [جارى] نمی‏شود تا بميرند و نه عذاب آن از ايشان كاسته شود» (فاطر/ 36)، بلکه تمام نعم بهشتى و تمام عذابهاى جهنمى حیات دارند با اهلش تکلم می کنند و به درجات ایمان و اعمال صالحه لذت مى بخشند و به درجات کفر و اعمال سیئه الم و عذاب مى چشانند بلکه چه بسیار در جهنم نمى سوزند و متألم به آلام آن نمى شوند مثل ملائکه عذاب بلکه الم مى بخشند و اهل محشر موقعى که تمام حاضر مى شوند خداوند اینها را دسته بندى می کند یک دسته اهل عذاب و جهنم کسانى که بدون ایمان از دنیا رفته از روى تقصیر و یک دسته کسانى که بدون ایمان رفته لکن از روى قصور مثل اطفال کفار و مجانین آنها، آنها را به محلى مى برند و یک زندگانى بر آنها قرار مى دهند: نه استحقاق عذاب دارند نه لیاقت و قابلیت بهشت، یک دسته کسانى که با ایمان و آمرزیده از دنیا مى روند بدون حساب وارد بهشت مى شوند، یک دسته با ایمان و آلوده به معاصى از دنیا مى روند اینها گرفتار اعمال خود هستند تا تدارک شود یا مغفرت شامل حال آنها شود یا نائل به شفاعت شفعاء شوند و بهشت روند و در جهنم و بهشت هم درکاتى و درجاتى دارد هر دسته در درجه خود یا در درکه خود هستند: یک دسته اطفال مؤمنین هستند که براى احترام پدران و مادران بهشت می روند، یک دسته مجانین و سفهاء مؤمنین جاى خوبى بر آنها معین شده، یک دسته کفار جن و شیاطین جهنم با اهل جهنم محشور و معذب هستند، یک دسته مؤمنین جن براى آنها بهشتى غیر از بهشت انس مناسب حال خود آنها، یک دسته حیوانات و وحوش صحرایى براى آنها محلى معین شده مى چرند.

سخن پایانى:
از بررسیهایى که درباره عوامل برانگیختن دو جنگ جهانى به عمل آمده برمى آید که بشریت به گونه اى ناخواسته به سوى جنگ رانده شد، هیچ یک از رهبران دولتهایى که با یکدیگر مى جنگیدند نمى خواستند که آن را به صورت جنگى ویرانگر و نابود کننده همه چیز و همه کس درآورند، ولى مانند کسانى که در جریان موج ازدحام و انبوه جمعیت قرار مى گیرند فشار مى بینند و رانده مى شوند و دیگران را مى رانند و راهى براى رهایى نمى یابند، و بى اراده و هشیارى به حرکت در مى آیند. همچنین چون جنبه هاى منفى امتها متراکم شود به صورتهاى گوناگون منفجر مى شود، از آن جمله جنگهایى است که خدا به وسیله آنها بندگان را مجازات مى کند. آیا پروردگار سبحان ما نگفته است: «قل هو القادر على أن یبعث علیکم عذابا من فوقکم أو من تحت أرجلکم أو یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم بأس بعض؛ بگو: او قادر است بر آن که از فراز سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما بفرستد، یا شما را گروه گروه درهم افکند و خشم و کین گروهى را به گروه دیگر بچشاند» (انعام/ 65).
و بدین سان نیروى هیتلر و ژاپن متلاشى شد، و اروپا عقب ماند تا تبدیل به نیروى درجه سه جهانى شد. چرا؟ به سبب جنایاتى که در حق انسانیت مرتکب شدند، و به دلیل انحراف بزرگ از قوانین تغییر ناپذیر خدا. امروز چگونه پروردگار توانمند حکیم مى گذارد این جنایات درباره آفریدگانش صورت گیرد؟! این ستم گسترده و پردامنه، و این استضعاف فراگیر، که صدها میلیون از آفریدگان خدا گرفتار ظلم و ستم مشتى از مستکبران باشند، آیا خدا بندگانش را فرو مى گذارد؟! هرگز... بلکه او به آنها تقریر مى کند که کیدش استوار و محکم است، و اگر از گمراهى و گردنکشى خود بازنگردند، و از سرنوشت نسلهایى که پیش از آنها بوده اند، عبرت نگیرند که -چگونه خدا آنها را هلاک کرده و هرگز یک تن از آنها بازنگشته است- بیگمان ناگزیر روزى انبارهاى اسلحه منفجر مى شود تا گدازه بر سر سازندگان خود و مردمى که بر کار آنها نظاره کردند و خاموش ماندند، فروریزد، یا خداوند آنان را در زمین فرو مى برد یا کسوفى از آسمان بر آنان فرو مى فرستد یا بیمارى واگیرى همچون بیمارى ایدز در میانشان منتشر مى کند که نمى توانند از آن جلوگیرى کنند. بنابراین بر تمام ما واجب است که نسبت به رسالت پروردگار توانمند مهربان خود هشیار باشیم و هشدار او را جدى بگیریم، وگرنه ساعت و لحظه مجازات هراسناک است، و بدان روز پشیمانى سودى ندارد، هم چنان که از توبه نیز سودى برنمى آید.


منابع :

  1. محمد حسینی همدانی- انوار درخشان- ج‏ 13 صفحه 369

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 18 صفحه 369

  3. عبدالحسین طیب- أطیب البیان- ج‏ 11 صفحه 70

  4. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- ج‏ 11 صفحه 118

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/119052