غزوه طائف (مشرکان)

شکست کفار

کفار که در حنین شکست خوردند، به دو گروه تقسیم گردیدند. گروهی به اوطاس گریختند، و گروه دیگر که قبیله ثقیف و پیروانش بودند به طائف رفتند. رسول اکرم (ص) ابوعامر اشعری را به جنگ اوطاس فرستاد، او در آن جنگ شهید گردید. بعد فرماندهی را ابوموسی اشعری به عهده گرفت و کفار را به طور کامل متلاشی کرد؛ ولی رسول خدا (ص) در تعقیب دشمن به طائف رفت، حدود هفده روز آنجا را محاصره کرد و چون حصار طائف غیر قابل نفوذ و کفار سخت مقاومت می کردند کاری از پیش نبرد و از محاصره دست برداشت و به جعرانه برای تقسیم غنائم برگشت. واقدی از شیوخ خود نقل کرده است: چون رسول خدا (ص) حنین را گشود آهنگ طائف فرمود و طفیل بن عمرو را براى ویران ساختن بت و بتکده ذى الکفین که بت قبیله عمرو بن حممه بود اعزام فرمود، و دستور داد که او به قوم خود یارى دهد و سپس در طائف نزد آن حضرت برگردد. طفیل گفت: اى رسول خدا، مرا نصیحت فرماى. فرمود: به مردم سلام بده، خوراکى ببخش، و از خداوند حیا کن چنانکه هر کس از بستگان محترم خویش حیا مى کند، و هر گاه کردار زشتى کردى با نیکى جبران کن. 
طفیل شتابان به سوى قوم خود رفت و بت و بتخانه ذوالکفین را ویران ساخت و در دهان آن بت آتش مى کرد و چنین مى گفت: اى ذوالکفین من از پرستندگان تو نیستم، میلاد ما به مراتب قدیمى تر از میلاد تست، و من در دهان تو آتش مى افکنم. چهارصد نفر از قوم او هم با او با شتاب راه افتادند و چهار روز پس از اینکه پیامبر (ص) در طائف اقامت داشتند به آنجا رسیدند، و منجنیق و ارابه یى هم با خود آورده بودند. پیامبر (ص) فرمود: اى گروه، پرچمتان را چه کسى باید داشته باشد؟ طفیل گفت: همان کسى که در جاهلیت داشته است. فرمود: درست مى گویید. و آن شخص نعمان بن زرافه لهبى بود.

رفتن به طائف

پیامبر (ص) از حنین، خالد بن ولید را با مقدمه لشکر خود روانه فرمود و راهنمایانى را هم برگزید که به طائف راهنمایى کنند، و رسول خدا (ص) به طائف رسید. پیامبر (ص) دستور داده بود تا اسیران را به جعرانه روانه کنند و بدیل بن ورقاء خزاعى را به سرپرستى ایشان منصوب فرمود، و هم دستور داد تا غنایم و اسباب و اثاثیه را هم به جعرانه منتقل کنند. پیامبر (ص) که آهنگ طائف فرمود، ثقیف حصارهاى خود را تعمیر کردند و از اوطاس که گریختند به حصارها پناه بردند و درب ها را بستند. حصار اصلى شهر داراى دو در بود. آنها آماده براى جنگ مى شدند و خوار بار و نیازمندی هاى یک ساله خود را با خود به حصار بردند که اگر محاصره طول کشید راحت باشند. عروة بن مسعود و غیلان بن سلمه در ناحیه جرش مشغول تهیه منجنیق و زره پوش بودند و طریقه نصب آن را مى آموختند و مى خواستند در حصار طائف مورد استفاده قرار دهند. آن دو در جنگ حنین و در حصار طائف شرکت نداشتند.

بنای مسجد

پیامبر (ص) از اوطاس که حرکت فرمود نخست به نخله یمانیه رسید و سپس به قرن و از آنجا به ملیح و بعد به بحرة الرغاء از ناحیه لیه رسید و آنجا مسجدى بنا فرمود و در آن نماز گزارد. خود پیامبر (ص) به دست خود مسجدى در لیه ساختند در حالى که اصحاب براى آن حضرت سنگ مى آورده اند. در آن روز مردى از بنى لیث را به حضور پیامبر (ص) آوردند که مردى از هذیل را کشته بود و در محضر رسول خدا (ص) اقامه دعوى کردند. آن حضرت مرد لیثى را به هذلى ها تسلیم کرد و آنها گردنش را زدند. این اولین مورد قصاص خون در اسلام بود.

بناهایی که پیامبر از آن گذشتند

رسول خدا (ص) نماز ظهر را در لیه گزارد و در آنجا کاخى دید و سؤال فرمود: از کیست؟ گفتند: کاخ مالک بن عوف است. فرمود: خود مالک کجاست؟ گفتند، در حصار ثقیف، و آماده رویارویى با شماست. پیامبر (ص) فرمود: در این کاخ کسى هست؟ گفتند، نه کسى در آن نیست. حضرت دستور فرمود که آن را آتش بزنند، و از هنگام نماز عصر تا غروب آن کاخ مى سوخت. پیامبر (ص) به گور ابى احیحة سعیدبن عاص که در مزرعه خود او قرار داشت و گور بر آمده یى بود نگریست. ابوبکر گفت: خداوند صاحب این گور را لعنت کند که از کسانى بود که با خدا و رسول خدا ستیزه و دشمنى مى کرد. دو پسر ابواحیحه، عمرو بن سعید و ابان بن سعید که همراه رسول خدا بودند گفتند: خداوند ابوقحافه را لعنت کند که نه از میهمان پذیرایى مى کرد و نه در صدد دفع ظلم بود. پیامبر (ص) فرمود: دشنام دادن به مردگان مایه آزار زندگان است، اگر مى خواهید به مشرکان لعنت فرستید به طور عمومى لعنت کنید.
آنگاه پیامبر (ص) از لیه حرکت کرد و از راهى رفت که نام آن ضیقه (تنگ راه)، بود. رسول خدا (ص) فرمود: این راه «یسرى» (سهولت و آسانى)، است. پیامبر سپس به نخب رسید و زیر درخت سدرى که از نخلستان مردى از ثقیفیان بود فرود آمد و کسى پیش او فرستاد که یا بیرون بیا یا نخسلتانت را به آتش مى کشیم. او از بیرون آمدن خوددارى کرد و پیامبر (ص) دستور سوزاندن نخلستان او و هر چه را که در آن بود صادر فرمود، و سپس به نزدیکى حصار طائف فرود آمد و آنجا لشکر زد. در همان ساعت که پیامبر (ص) وارد شد حباب بن منذر آمد و گفت: اى رسول خدا، ما به حصار نزدیک شده ایم، اگر این فرمان الهى است تسلیم هستیم ولى اگر قرار بر مشورت است فاصله گرفتن از حصارشان بهتر است. و رسول خدا (ص) سکوت فرمود. عمرو بن امیه ضمرى مى گفته است: همان دم مقدار زیادى تیر از حصار بر ما فرو ریخت و چندان زیاد بود که گویى سیل ملخ است. ما در پناه سپرها قرار گرفتیم و برخى از مسلمانان جراحتهاى کوچک برداشتند. پیامبر (ص) حباب را احضار کرده و فرمود، بنگر و جایى مرتفع که دورتر از حصار باشد در نظر بگیر! و حباب بیرون رفت و جاى مسجد طائف را که بیرون قریه بود بررسى کرد و به حضور پیامبر (ص) آمد و گزارش داد. رسول خدا (ص) به اصحاب خود دستور فرمود که به آنجا منتقل شوند. عمرو بن امیه در ادامه می گوید: گویى هم اکنون دارم ابومحجن را مى بینم که همراه با خویشاوندان خود از بالاى حصار تیرهاى پهنى را که چون نیزه بود به طرف ما پرتاب مى کرد و هیچ تیر او خطا نمى کرد. در آن روز رسول خدا (ص) به منطقه مرتفعى که مسجد طائف قرار دارد منتقل شد. هنگامى که رسول خدا در نزدیک حصار طائف فرود آمد دشمنان زنى جادوگر را، برهنه مادرزاد، به سوى مسلمانان فرستادند و او عورت خود را به آنها مى نمود و معتقد بودند که به این طریق حصارشان محفوظ مى ماند. چون پیامبر (ص) در اکمه فرود آمد دو تن از همسران آن حضرت ام سلمه و زینب همراه ایشان بودند. مسلمانان به حصار حمله کردند در حالیکه پیشاپیش آنها یزید بن زمعة بن اسود سوار بر اسب خود حرکت مى کرد. او از ثقیف امان خواست که با آنها صحبت کند و آنها به او امان دادند ولى همین که نزدیک آنها رسید او را با تیر کشتند. در این هنگام هذیل بن ابى صلت برادر امیة بن ابى صلت از حصار بیرون آمد و تصور نمى کرد که کسى آنجا باشد. یعقوب بن زمعه که کمین کرده بود او را اسیر کرد و به حضور پیامبر (ص) آورد و گفت: اى رسول خدا، این قاتل برادر من است. پیامبر (ص) خوشحال شدند و دستور فرمود تا گردنش را زدند. پیامبر (ص) براى دو همسر خود دو خیمه زده بودند و در تمام مدت محاصره طائف میان آن دو خیمه نماز مى گزاردند.

مدت محاصره طائف

درباره مدت محاصره طائف اختلاف است، برخی گفته اند هیجده روز، برخی دیگر نوزده و گروه سوم پانزده روز نقل کرده اند. به هر حال در تمام این مدت رسول خدا (ص) نماز خود را میان همان دو خیمه و شکسته اقامه میکردند. چون ثقیف مسلمان شدند امیة بن عمرو بن وهب بن معتب بن مالک، در محل نماز خواندن پیامبر (ص) مسجدی ساخت، و گفته شده است بر بالای آن قله ای که محل نماز خواندن پیامبر بود همواره ابرى وجود داشت تا هیچگاه آفتاب بر آن نتابد و از آن بیش از ده مرتبه آوایى شنیده شده بود و مى پنداشتند که بانگ تسبیح است.

نحوه جنگ مسلمین

رسول خدا (ص) در مورد نحوه ی نبرد با یاران خود مشورت کرد، سلمان فارسی گفت: عقیده ام این است که منجنیق نصب کنید. ما در سرزمین فارس بر حصارها منجنیق مى گذاشتیم و دشمن هم علیه ما همان کار را مى کرد. ما به دشمن به این وسیله پیروز مى شدیم و گاه دشمن با آن بر ما پیروز مى شد و اگر منجنیق نباشد مدت محاصره طولانى خواهد شد. پیامبر (ص) به او دستور دادند و او به دست خود منجنیقى ساخت و نصب کرد. همچنین گفته شده است که یزید بن زمعه یک منجنیق و دو زره پوش با خود آورده بود. و نیز گفته اند: طفیل بن عمرو یا خالد بن سعید از جرش یک منجنیق و دو زره پوش آورده بودند. رسول خدا (ص) دستور فرمود اطراف حصار ایشان سیم هاى خاردار ریختند و مسلمانان زیر زره پوش ها که از پوست گاو بود قرار گرفتند، و جنگ آن روز را شدخه نامیدند. زیرا از مسلمانان کسى کشته نشد.


منابع :

  1. محمدبن عبدالوهاب- مختصر زاد المعاد- جلد 1

  2. ابن سيدالناس- عیون الاثر- جلد 2

  3. محمود مهدوی دامغانی- ترجمه مغازی واقدی

  4. شمس شامی- سبل الهدی و الرشاد- جلد 5

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/119265