کتابی مانند قرآن

آیا به راستی در طول تاریخ کسی نتوانسته کتابی مانند قرآن و یا حتی سوره و آیه ای مانند آن بیاورد؟ نظرى به تاریخ اسلام پاسخ این سؤال را روشن مى ‏سازد، زیرا در داخل کشورهاى اسلامى در زمان پیغمبر (ص) و پس از او حتى در خود مکه و مدینه مسیحیان و یهودیان سر سخت و متعصبى مى‏ زیستند که براى تضعیف مسلمان از هر فرصتى استفاده مى‏ کردند و علاوه در میان مسلمانان جمعى "مسلمان نما" که قرآن مجید آنها را "منافق" نام نهاده زندگى می کردند که رل جاسوسى بیگانگان بر عهده آنان بود.
مسلما این دسته از منافقان و آن عده از دشمنان متعصب و سرسخت که به دقت مراقب اوضاع مسلمین بودند و از هر جریانى که به زیان مسلمانان بود استقبال مى‏ کردند اگر به چنین کتابى دسترسى پیدا کرده بودند براى در هم شکستن آنها تا آنجا که مى‏ توانستند آن را نشر مى‏ دادند و یا لااقل در حفظ و نگهدارى مى ‏کوشیدند. و لذا مى‏ بینیم حتى افرادى که به احتمال ضعیفى ممکن است به معارضه با قرآن برخاسته باشند، تاریخ نام آنها را ضبط کرده است از جمله: نام "عبدالله بن مقفع" را برده ‏اند که او کتاب "الدرة الیتیمة" را به همین منظور نوشته است. در صورتى که کتاب مزبور هم اکنون در اختیار ما است و چندین بار چاپ شده است و کوچکترین اشاره ‏اى در آن کتاب به این مطلب نشده است، نمى ‏دانیم چطور این نسبت را به او داده ‏اند؟
نام متنبى احمد بن حسین کوفى شاعر را در این زمره نیز ذکر کرده ‏اند، که ادعاى نبوت نموده است، در صورتى که قرائن زیادى نشان مى‏ دهد که داعیه او بیشتر بلندپروازى محرومیتهاى خانوادگى و حس جاه ‏طلبى بوده است.
"ابوالعلاى معرى" نیز متهم به این امر شده است، گر چه از او سخنان زننده ‏اى نسبت به اسلام نقل شده اما هیچ وقت داعیه مبارزه با قرآن را نداشته است بلکه جملات جالبى درباره عظمت قرآن گفته است. ولى "مسیلمه کذاب" از مردم یمامه مسلما از کسانى است که به مبارزه با قرآن برخاسته و به اصطلاح آیاتى آورده است که جنبه تفریحى آن بیشتر است بد نیست چند جمله از آنها را در اینجا بیاوریم:
1- در برابر سوره "الذاریات"، این جمله‏ ها را آورده است.
«و المبذرات بذرا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات طحنا و العاجنات عجنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما اهالة و سمنا؛ قسم به دهقانان و کشاورزان، قسم به درو کنندگان، قسم به جدا کنندگان کاه از گندم، قسم به جدا کنندگان گندم از کاه، قسم به خمیر کنندگان، قسم به نان‏پزندگان، قسم به ترید کنندگان! قسم به آن کسانى که لقمه ‏هاى چرب و نرم بر مى ‏دارند.»
2- «یا ضفدع بنت ضفدع، نقى ما تنقین، نصفک فى الماء و نصفک فى الطین، لا الماء تکدرین و لا الشارب تمنعین؛ اى قورباغه دختر قورباغه! آنچه مى‏ خواهى صدا کن! نیمى از تو در آب و نیمى دیگر در گل است، نه آب را گل‏ آلود مى‏ کنى، و نه کسى را از آب خوردن جلوگیرى مى ‏نمایى.»
"هشام بن حکم" گوید: "ابن ابی العوجاء" و "ابوشاکر دیصانی" و "عبدالملک بصری" و "ابن مقفع" نزد خانه‌ خدا در نشستی که در آن، حجاج را مسخره می کردند و قرآن را مورد طعن و نکوهش قرار می دادند، چنین قراری گذاشتند: ابن ابی العوجاء گفت: «بیایید هر یک از ما چهار نفر یک ربع قرآن را شبیه سازی کنیم، در این صورت همه‌ قرآن نقض می شود و قرارگاه ما سال آینده، همین جا باشد و با این رویکرد (نقض قرآن) نبوت محمد (ص) و در پی ‌اش اسلام باطل، و مذهب ما (لائیک) اثبات می شود.»
پس از این قرار، از هم جدا شدند و در سال بعد در همان جا گرد آمدند. ابن ابی العوجاء گفت: «از وقتی که ما از هم جدا شدیم، این آیه فکر مرا مشغول کرده است: "فلما استیأسوا منه خلصوا نجیا؛ چون از یوسف درباره‌ آزاد سازی برادرشان (بنیامین) نومید شدند، راز گویان کنار کشیدند." (یوسف/ 80) وی سپس افزود: من قادر نیستم در برابر فصاحت و گردآوری معانی بلند آن، چیزی بیاورم. از این‌رو، از فکر کردن در بقیه‌ آن (یک چهارم قرآن) باز ماندم.»
عبدالملک بصری گفت: «من از سال گذشته که از هم جدا شدیم، تاکنون درباره‌ این آیه می اندیشم: "یا أیها الناس ضرب مثل فاستمعوا له إن الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و إن یسلبهم الذباب شیئا لایستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب؛ ای مردم! مثلی زده شد، پس بدان گوش فرا دهید: کسانی را که جز خدا می خوانید هرگز حتی مگسی نمی آفرینند؛ هر چند برای آفریدن آن اجتماع کنند و اگر مگس چیزی از آنان برباید، آن را نمی توانند باز پس گیرند؛ طالب و مطلوب، هر دو ناتوانند." (حج/ 73) من (عبدالملک) هرگز نمی توانم چنین آیاتی بیاورم.»
ابوشاکر دیصانی گفت: «من از روزی که از شما جدا شدم، تنها در این آیه می اندیشیدم: "لو کان فیهما الهة إلا الله لفسدتا؛ اگر در زمین و آسمان خدایانی جز خدای واحد وجود داشت، آسمان و زمین تباه می شد." (انبیاء/ ‌22) بنابراین، آوردن مانند این آیات از من برخاسته نیست.»
ابن مقفع گفت: «دوستان، این قرآن از جنس سخن بشر نیست و من از آغاز جدایی از شما در این آیه می اندیشیدم: "و قیل یا ارض ابلعی ماءک ویا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی الأمر و استوت علی الجودی و قیل بعدا للقوم الظالمین؛ و گفته شد: ای زمین! آب خود را فروکش، و ای آسمان! بارانت را قطع کن و آب فروکاست و فرمان گزارده شد و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت و گفته شد: دورباد گروه ستم پیشه." (هود/ ‌44) ابن مقفع در ادامه افزود: من به معرفت و شناخت این آیه، دست نیازیدم و بر آوردن مانندش نیز توان ندارم.»
هشام بن حکم گفت: «در حالی که هر چهار نفر در این گفتگو بودند، حضرت جعفر بن محمد الصادق (ع) بر آنان گذشت و این آیه را تلاوت فرمود: "قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القران لایأتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا؛ بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند برخی از آنان پشتیبان برخی دیگر باشند." (اسراء/ ‌88
این گروه چهار نفره، برخی به برخی دیگر نظر افکنده، گفتند: «اگر برای اسلام حقیقتی باشد، امر وصایت و جانشینی حضرت محمد (ص) جز به جعفر بن محمد (ع) منتهی نمی شود. به خدا سوگند! ما هرگاه با او روبرو می شویم پوست بر انداممان از ترس او می ‌لرزد.» سپس از هم جدا شدند و اقرار به عجز کردند.
افزون بر این، همه‌ قرآن کاوان و فصحای عرب و عربیت شناس، برآنند که سبک و سیاق و شیوه‌ قرآن از آیات نخستین تا پایان (که طی مدت بیست و سه سال تقریبا به درازا انجامید) همگی از یک مبدأ فصیح و بلیغ و متین و استوار و شیوا و شیرین و با محتوای بدیع و تازه صادر شده است و هرگز نمی تواند انشای یک انسان امی مکتب ندیده باشد؛ به ویژه که هر چه زمان پیش می رود، ثمرات و معانی بکر و نوظهوری از این باغ فرخنده به جهان عرضه می شود و هر گوشه از این دریای ژرف، در و یاقوت جدید و زیبایی به بازار دانش و بینش تقدیم می دارد.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏1 صفحه 133

  2. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 3 صفحه 317

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/18226