اعجاز، بر برهان استوار است

اکنون باید دید که دلیل بودن اعجاز بر نبوت پیامبران و بر صحت ادعای آنان، عقلی و برهانی است یا علامتی عامیانه؟ و به تعبیر دیگر، اگر اعجاز دلیلی برهانی است، چرا عوام و توده‌ مردم بدان گرایش دارند؟ معجزه، دلیلی عقلی و برهانی بر صحت دعوای نبوت است و همان طور که گفته شد، فعل خارق العاده و فوق العاده ای است که هیچ انسان عادی نمی تواند مانند آن را انجام دهد و تا انسان مرتبط به ماورای طبیعت و وابسته به جهان غیب نباشد و از قدرت الهی مدد نگیرد، توان آوردن آن را ندارد. بر این اساس، اگر شخصی معجزه ای آورد که هیچ یک از انسان های عادی نتوانستند مثل آن را بیاورند، روشن می شود که چنین شخصی از اولیاء الله است و ادعای ارتباطش با خداوند قطعا درست است و هر انسان سلیم النفس که با تأمل کافی درباره‌ هر موجودی به آفریدگار آن پی می برد: «إن فی خلق السموات والأرض واختلاف اللیل والنهار لایات لأولی الألباب؛ به راستی در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز برای خردمندان نشانه هایی است.» (آل عمران/ 190) با تدبر در جوانب هر موجود غیر عادی شکست ناپذیر عصر خویش، به نبوت یا امامت آورنده‌ آن، ایمان می آورد و البته همان طور که غافلان از مشاهده‌ آیات الهی طرف توحیدی نمی بندند: «و کاین من ایة فی السموات والأرض یمرون علیها وهم عنها معرضون؛ وجه بسیار نشانه ها در آسمان ها و زمین اسن که بر آنها می گذرند در حالی که از آنها روی گردانند (و توجه نمی کنند).» (یوسف/ 105) متعصبان لجوج نیز از شهود آیات نبوت یا امامت سودی نمی برند: «ولئن أتیت الذین أوتوا الکتاب بکل ایة ما تبعوا قبلتک؛ واگر هرگونه حجت و دلیلی برای اهل کتاب بیاوری قبله تو را پیروی نخواهند کرد.» (بقره/ 145) اما اینکه چرا توده‌ مردم به معجزه گرایش بیشتری دارند تا به براهین عقلی و فلسفی، برای آن است که ادراک و فهم براهین برایشان مشکل است.

اقسام سه گانه‌ مومنان
در تبیین این مسئله باید گفت که مؤمنین به پیامبران سه دسته اند: گروهی بدون اعجاز، حق را تشخیص می دهند و تسلیم آن می شوند؛ عده ای دیگر که در تشخیص حق از باطل نیاز به معجزه دارند، یا جزء خواصند که با معجزات علمی و قولی به حق می رسند و تسلیم می شوند و یا جزء اکثر و غالب مؤمنین و مسلمین که نیاز به معجزات فعلی و عملی دارند.
گروه اول: اوحدی از اهل ایمانند که همانند امیرالمؤمنین (ع) و خدیجه (س) تا دعوت رسول خدا را شنیدند، به او ایمان آوردند و از آن حضرت معجزه ای نخواستند و شاید برخی از اصحاب نیز چنین بوده اند، وقتی که روح انسان، مطهر و مصفا شد، حق را به روشنی مشاهده می کند و آن را می یابد و احتیاجی به برهان حصولی یا اعجاز فعلی ندارد. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید که به رسول خدا (ص) گفتم: صدای آه و ناله ای که می شنوم از کیست؟ آن حضرت فرمود: این ناله‌ نومیدانه‌ شیطان است که در اثر از میان رفتن رونق بت پرستی می نالد. سپس فرمود: «إنک تسمع ما أسمع وتری ما أری إلا أنک لست بنبى ولکنک لوزیر وإنک لعلی خیر؛ ای علی، آنچه را که من می شنوم، تو نیز می شنوی و آنچه را که من می بینم، تو نیز می بینی، ولیکن تو پیامبر نیستی، تو وزیر منی و بر خیر هستی.» چنین انسان مطهری، نبوت مدعی آن را با جان و دلش مشاهده می کند و کسی که با علم شهودی نبوت پیامبر را دریافت، نیازی به برهان و اعجاز ندارد.
گروه دوم: که خواص از مؤمنین هستند، به معجزات علمی، بیشتر از معجزات فعلی و عملی، گرایش دارند و به همین جهت، اگر خبر دهند که در جایی مریضی به برکت نیایش یا توسل شفا یافته است، این خبر در محققان و دانشمندان وارسته، تأثیر زیادی ندارد؛ زیرا بهتر از آن را دریافته و باور کرده اند. اگر به شخصی خبر دهند که در منطقه‌ ای، چشمه‌ آبی هست در حالی که خود او خبر داشته باشد که در همان جا دریایی وجود دارد، این خبر نمی تواند برای او مهم باشد. اگر کسی با قرآن کریم و معجزات علمی آن مأنوس باشد، می داند که معصومین (ع) مخازن غیبند و هزاران کار مهم تر و بزرگ تر از شفای غیر عادی مریض از آنان ساخته است. چنین شخصی همواره خود را در کنار سفره‌ کرامات و معجزات اهل بیت عصمت و طهارت می بیند. از نظر او سراسر گیتی، کرامت و معجزه است و همه از برکات آن خاندان مطهر است که مفاتیح غیب هستند، برای چنین شخصی که هر لحظه و هر روز، هزاران فیض غیبی دریافت می کند، شفای مریضی توسط امامزاده‌ ای جاذبه‌ چندانی ندارد و او را به هیجان در نمی آورد.
گروه سوم: کسانی هستند که به پایگاه علمی و رفیع متوسطان دست نیافته اند چنان که از شهود قلبی و عارفانه اوحدی از انسان ها محرومند و از این جهت، به معجزات فعلی گرایش بیشتری دارند. چنین افرادی از تحقیقات فکری و برهانی و قرآنی، لذت زیادی نمی برند؛ زیرا انسان از چیزی لذت می برد که آن را به خوبی ادراک کند و اگر شعاع درک او به معانی و معالی معارف دینی نرسد، به دنبال معجزات عملی می رود و از آنها لذت بیشتری می برد. بنابراین، معجزه علامت عامیانه و غیر برهانی بر صحت نبوت نیست، بلکه تلازم وجودی و عقلی بین آنها برقرار است اما به دلیل همراه بودنش با عمل و با امور مادی و محسوس، ساده تر است و از این رو توده‌ مردم و اکثر آنان که ایمان می آورند، گرایش بیشتری به معجزه دارند. 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد1- صفحه 106

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/18308