تعریف عصمت

لفظ عصمت با تمام مشتقات خود در قرآن، سیزده بار وارد شده است و این لفظ از نظر ریشه شناسی یک معنی بیش ندارد و آن تمسک و نگهداری و منع و بازداری است. و در قرآن نیز این معنی به کار رفته است مثلا: قرآن مجید به هنگام دعوت افراد باایمان به تمسک به ریسمان الهی از ماده عصمت کمک می گیرد و چنین می فرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا؛ به حبل الهی چنگ بزنید و آن را نگاه دارید و متفرق نشوید» (آل عمران/ 102). باز در بیان امتناع یوسف از پذیرش دعوت زن عزیز این کلمه را به کار می برد و می گوید: «و لقد راودته فاستعصم؛ یوسف را به سوی خود دعوت کردم ولی او خودداری کرد» (یوسف/ 32). همانطور که ملاحظه می فرمائید مقصود از اعتصام در آیه نخست، امساک و نگاهداری و در آیه دوم، منع و بازداری است، و هر دو به یک رشته باز می گردند.
گاهی لفظ عصمت به چیزی که جنبه سپری داشته و انسان را از حوادث بد باز می دارد، گفته می شود و از این جهت بلندیهای کوه را عصمت می نامند. و از این لحاظ در لغت عرب به ریسمانی که بار به وسیله آن بسته می شود عصام می گویند، زیرا بار به وسیله آن از سقوط و افتادن و تفرق و پراکندگی، باز داشته می شود. و در هر حال مقصود از این لفظ در این بحث مصونیت گروهی از بندگان صالح خدا از ارتکاب گناه، بلکه بالاتر، مصونیت از خواست و اراده خلاف و خطا و اشتباه از ابتدای وجود تا پایان عمر است. عصمت پیامبران در اصطلاح قرآن، عبارت از داشتن ویژگی‌های زیر است:
1. حفظ و مصونیت از ناحیه‌ صفای گوهر و ذات.
2. دارا بودن فضایل برجسته‌ جسمانی و روانی.
3. مؤید شدن به نصرت و پایداری گامها در رسیدن به هدف.
4. نازل شدن آرامش و سکینه بر آنان.
5. حفظ و نگهداری دلهایشان از کژیها.
6. توفیق انجام وظایف پیامبری.
عصمت، ملکه‌ نفسانی قدرتمندی است که همواره در وجود انسان معصوم، حضور و ظهور دارد و هیچ نیرویی -چون غضب و شهوت و...- موجب زوال آن نمی‌شود. عصمـت مانند عدالت نیست و دست کم در چند امر با هم جدایی دارند:
1. در مراتب وجود؛ رتبه وجودی عدالت، ضعیفتر از عصمت است. افراد عادل، گاهی (هر چند به صعوبت) گناه می‌کنند و به دام شیطان می‌افتند -گرچه غیر عادل به سهولت گناه می‌کند- لیکن عصمت، ملکه‌ وجودی برتری است که هرگز مقهور سر پنجه‌ شهوت و غضب نمی‌ شود و شیطان به قرقگاه او نزدیک نمی‌ شود.
2. سهو و نسیان و غفلت، با عدالت تزاحم ندارد. از اینرو، انسان عادل گاهی از روی اشتباه یا غفلت، مال کسی را تصرف می‌کند؛ اما امور یاد شده با ملکـه‌ عصمت منافات دارد و معصوم، هیچ‌گاه دچار سهو و نسیان و غفلت نمی‌شود.
3. عدالت، از نوع ملکه‌ های عملی است، نه علمی. اصولا عدالت، در ملکه‌ های علمی راه ندارد و شخص عادل، همه چیز را نمی‌ داند و در دانسته‌ هایش اشتباه رخ می‌ نماید؛ مثلا دو مرجع تقلید عادل، ممکن است که در مسأله‌ ای دو فتوای مخالف یکدیگر صادر کنند و ما می‌ دانیم قطعا یکی از دو فتوا اشتباه است؛ لیکن این اشتباه، زیانی به عدالتشان وارد نمی‌ کند.
البته عدالت -مانند تقوا و سایر فضایل عملی- در بخش اندیشه‌ صحیح، بی‌ اثر نیست، ولی ملکه‌ عصمت، هم در عقل نظری حضور دارد و هم در عقل عملی؛ هرچند علم معصوم، شهودی است و نه مفهومی، و نیز حضوری است، نه حصولی. غرض آن‌ که انسان معصوم، هم در منطقه‌ علم و دانش مصون است و هم در قلمرو عمل و گرایش محفوظ است.


منابع :

  1. آیت الله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- ج 3 صفحه 197

  2. جعفر سبحانی- منشور جاوید- ج 5 صفحه 4

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/18317