تمثیل های عرفانی سهروردی در صدور مراتب فرشتگان

فرشته شناسی سهروردی با هستی شناسی، فلسفه مابعدالطبیعه و کیهان شناسی ارتباط وثیقی دارد. این مطلب در هیچ جا بیش از داستانهای عرفانی وی مشهود نیست. بار دیگر می بینیم که تحلیل سهروردی به زبان عرفان و استدلال عملی شرح و بسط شده است. چون بحث و گفتار فلسفی به تنهائی عطش روحی طالب معرفت را فرو نمی نشاند، سهروردی تحلیل فلسفی و اشراقی خود را از فرشته شناسی به زبان حکمت یا عقل عملی تفسیر و تعبیر می کند، کما اینکه در رسالاتی از قبیل آواز پر جبرئیل، عقل سرخ چنین کرده است.

تکاپوی طالب حقیقت در آواز پر جبرئیل
در آواز پر جبرئیل می بینیم که سهروردی در قالب تکاپوی طالب در جستجوی حقیقت، بحثی در باب کیهان شناسی و هستی شناسی مطرح کرده است. وقتی سالک لذات جسمانی را را رها می کند و سر به صحرا می گذارد، ده پیر را می بیند که زیبائی و شکوه آنها مسحور کننده است. وقتی از آن پیر که نمادی از سلسله فرشتگان است سؤال می شود که شما از کجائید، می گوید: ما جماعتی مجردانیم از جانب ناکجاآباد می رسیم. ده پیری که مویشان سپید است و جسم دارند بی آنکه جائی را اشغال کرده باشند ده مرتبه از نورند که منطبق است با مراتب عقل در نزد ابن سینا. سالک آنگاه می پرسد: شغل شما چیست و پیر در جواب می گوید: ما خیاطیم. نقش فرشتگان دوختن عالم زیرین خود، یعنی عالم کون و فساد، یا ملک برزخ، است. آنان میانجیهائی هستند میان عالم قدسی و دنیای فاسد ما. سهروردی در زبان بسیار رمزی این گونه می گوید: پرسیدم: این پیران که بر بالای تو نشسته اند چرا ملازمت سکوت می نمایند؟ جواب داد که: از بهر آنکه امثال شما را اهلیت مجاورت ایشان نباشد. من زبان ایشانم و ایشان در مکالمت اشباه تو شروع ننمایند. پیرمرد ملک اعظم، جبرئیل، است که برای سالک شرح می دهد که به سبب محدودیت کمالات روحی وی نمی تواند زبان ساکنان عالم قدس را فهم کند.

تمثیل های عرفانی سهروردی در مسئله فیضان و صدور خلقت
سهروردی تمثیلهائی از طبیعت به کار می برد تا روشن کند چگونه خلقت صورت می گیرد و نقش هر مرتبه از مراتب (خلقت) چیست. در حالیکه آفرینش نه مرتبه دیگر، به سبب لطافتشان، به سهولت قابل رؤیت نیست، خلقت جبرئیل مجسم تر و لذا مرئی تر است.
رابطه میان ده مرتبه یا طبقه فرشتگان از مقوله وحدت و یکی بودن روحانی است. جبرئیل به سالک می گوید پیری که سجاده او در صدر است شیخ و استاد پیر دوم است و همین طور تا نهمین شیخ که او (جبرئیل) را تربیت کرده و خرقه داده است. اینجا، هستی شناسی سهروردی که مبتنی بر اصل صدور و فیضان است، برحسب زنجیره یا اصل تشکیک تشریح شده است، زنجیره ای که به عقیده ابن سینا از عقل اول، و به عقیده سهروردی، از بهمن (یا نور اقرب)، نزدیک ترین نور به نورالانوار آغاز می شود.

داستانی رؤیائی سهروردی با این پرسش سالک ادامه می یابد که رابطه میان آن پیر و عالم چیست. سالک می پرسد: شما را از فرزند و ملک و امثال این هست؟ جبرئیل پاسخ می دهد که آنها را جفتی نیست ولی هر یک از آنها را فرزندی است که در آسیائی کار می کند و در حالیکه با یک چشم به آسیا می نگرد با چشم دیگر به پدر خویش نگاه می کند. سهروردی از استعاره فرزندان استفاده می کند تا نشان دهد هر مرتبه از فرشتگان مرتبه پائین تر از خود را می آفریند یا صادر می کند تا برسد به مرتبه دهم که آبستن کائنات است. آنگاه جبرئیل به سالک می گوید: چون وقت ایشان (فرزندان جبرئیل) منقضی شود ایشان پیش من آیند و دیگر از من مفارقت نکنند و فرزندانی دیگر که نو حاصل شده باشند به آنجا روند. آنان که خود را تصفیه کرده، و آنهائی شده اند که سهروردی ایشان را اهل تجرد می خواند، می توانند به طبقه فرشتگانی که بدان متعلق اند بازگردند و اما در مورد مسئله طبیعت لایتغیر و ثابت فرشتگان و نفس عمل فیضان، که اشاره دارد به وقوع حرکت در فرشتگان، سالک می پرسد چگونه فرشتگان دارای فرزند شدند. سالک موضوعی نسبتا قدیمی را مطرح می کند، یعنی رابطه بین تبدل و یکسانی در خلقت.

توضیح استاد پیر این است که او کنیزک سیاهی را، که رمزی از گیتی است، باردار می کند بدون آنکه تغییری در او رخ دهد. پس از آنکه در مورد رابطه دهمین مرتبه از فرشتگان با گیتی سؤال کرد، سالک از رابطه آن با خدا و اینکه آیا این استاد پیر پروردگار را تسبیح می کند یا نه پرسش می کند. استاد پیر پاسخ می دهد: استغراق در شهود فراغ تسبیح را نگذاشت و اگر نیز تسبیحی باشد نه بواسطه زبان و جارحه بود، و حرکت و جنبش بدان راه نیابد. سپس مرد پیر، یعنی جبرئیل، بزرگ فرشته وحی و واسطه میان عالم تجرد و عالم برزخ، اسرار باطنی لازم برای فهم معنای حقیقی قرآن را، که چیزی جز اسرار خلقت نیست، به سالک تعلیم می کند. در عبارتی رمزی، استاد پیر به سالک می گوید: که هرچه در چهار ربع عالم سافل می رود، از پر جبرئیل حاصل می شود. او باز ضمن اشاره به نظام صدور یا فیضان انوار، بیان می کند که کلمات خداوند چنان نورانی و عمیق اند که از آنها کلمه ای سافل زاید و این زایش کلمه ای از شعاع کلمه قبلی ادامه می یابد تا آخرین کلمات که کلمات جبرئیل است و ارواح آدمیان از این کلمه آخر است.

ممکن الوجود بودن فرشتگان
اینجا کافی است بگوئیم که سهروردی از اشارات مختلف قرآنی و دیگر کتب مقدس استفاده می کند تا نقش دوگانه فرشتگان را به عنوان موجوداتی بین عالم نور و عالم ظلمت تلویحا بیان کند. شایان ذکر است که سهروردی صفت نورانیت فرشتگان را اضافه شده بر آنان به شمار می آورد و نه ذاتی آنها. مراتب فرشتگان، از نزدیک ترین آنها به نورالانوار، یعنی بهمن، گرفته تا آخرینشان، یعنی جبرئیل، ممکن الوجودند.
جبرئیل را دو پر است: یکی راست و آن نور محض است، همگی آن پر مجرد اضافت بود (existence) اوست به حق و پری است چپ، پاره ای نشان تاریکی برو.... و آن نشانه بود اوست که یک جانب به نابود (non-existence) دارد. و چون نظر به اضافت بود آن کنی با بود حق، صفت با بود او دارد.


منابع :

  1. مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه مجدالدین کیوانی- صفحه 140-136

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/19206