یکی از سؤالاتی که درباره مسأله معاد مطرح می شود این سؤال است که چگونه ابدی بودن بهشت و جهنم را باور داشته باشیم؟
در ابتدا باید بگوئیم که این سؤال در طول تاریخ اعتقادات اسلام سابقه دیرینه دارد و در زمان امام باقر (ع) در محافل علمی آن روزگار مطرح بوده و دانشمندان اسلامی برای آن جوابهای متعددی را داده اند.
از متن سؤال این مطلب روشن است که شخص پرسشگر نسبت به اصل وجود بهشت و جهنم یقین دارد و تنها مسأله و شبهه ای که برای او هست بر می گردد به ابدی بودن آنها، اما اگر شخصی در اصل وجود بهشت و جهنم شبهه ای داشته باشد باید ابتدا به ادله اثبات آن ها که در جای خود به صورت مفصل توضیح داده شده رجوع کند و بعد اگر در ابدی بودن آنها سؤالی بود، به آن بپردازد. اما ما در اینجا به مسأله ابدی بودن بهشت و جهنم می پردازیم.
با مراجعه به آیات قرآن میبینیم که در آیات متعددی به ابدی بودن بهشت و جهنم اشاره شده است. از باب نمونه به چند آیه اشاره می شود: «قل أذلک خیر أم جنة الخلد التى وعد المتقون کانت لهم جزاء و مصیرا؛ بگو آیا عقوبت است یا بهشت جاویدان که پرهیزگاران به آن وعده داده شده اند که پاداش و سرانجام آنان است.» (فرقان/ 15) که در اینجا جنة الخلد اشاره صریح بر ابدی بودن بهشت دارد و نیز از آیه شریفه «و أدخل الذین ءامنوا و عملوا الصالحت جنات تجرى من تحتها الأنهار خلدین فیها بإذن ربهم تحیتهم فیها سلام؛ آنان را که ایمان آورده و کردار شایسته انجام داده اند در بهشتی داخل می کنند که نهرها از زیر باغ های آنها روان و به اذن پروردگارشان در آنجا جاویدان خواهند بود.» (ابراهیم/ 23) و صدها آیه شریفه دیگر که از آنها می توان در ابدی بودن بهشت استفاده کرد.
علاوه بر آیاتی که بر ابدی بودن بهشت و جهنم دلالت دارد احادیث بسیاری هم در این رابطه وارد شده است از جمله حدیثی از پیامبر (ص) : ابن عباس می گوید: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: اگر می دانستید خداوند متعال چه چیزهایی در ماه رمضان برای شما آماده کرده است شکر او بسیار می گفتید... شب چهارم... در بهشت خلد هفتاد هزار قصر...» تا می رسد «روز بیست و هشتم در بهشت خلد و در بهشت جنة المأوی...» تا آخر حدیث.
آنچه از این حدیث می توان استفاده کرد این است که پیامبر (ص) در دو جا اشاره به بهشت جاویدان فرمودند و این مطلب به ابدی بودن بهشت اشاره دارد و با وجود ابدی بودن بهشت عده ای نیز در آن ابدی خواهند بود چرا که از عدل خداوند به دور است عده ای که عمری را در اطاعت خداوند بودند و امید به رحمت الهی دارند و با وجود خداوندی حکیم در آن دارالآخرة سرگردان یا وارد جهنم شوند.
در مورد ابدی بودن جهنم در قرآن مجید آیات بسیاری وجود دارد که بر ابدی بودن آن دلالت دارد از جمله آیه 128 سوره انعام، که می فرمایند: «قال النار مثوئکم خالدین فیها إلا ما شاء الله إن ربک حکیم علیم؛ خداوند گوید اکنون آتش منزلگاه شما است و همیشه در آن خواهید بود.» که آیه صریحا ابدی بودن و همیشگی بودن آن را می رساند و نیز در آیه ای دیگر چنین فرمودند: «ثم قیل للذین ظلموا ذوقوا عذاب الخلد هل تجزون إلا بما کنتم تکسبون؛ پس به کسانی که ستم ورزیدند گفته می شود: عذاب جاوید ابدی را بچشید.» (یونس/ 52)
در این زمینه نیز صدها آیه شریفه وجود دارد که اشاره دارد بر اینکه عده ای در جهنم ابدی خواهند بود و این از اقتضاء عدل الهی است زیرا که در جهان آخرت منزلی بین بهشت و جهنم نیست و عدل الهی این مطلب را می طلبد که افرادی را که عمری در عناد و لجبازی به سر کردند و منکر تمام این واقعیت ها بودند را جدا و محلی غیر از محل افراد باتقوا و متقی قرار دهد.
نکته ای که اشاره به آن در این جا خالی از لطف نیست این است که از آن جایی که اصل اعتقاد به قیامت و بهشت و دوزخ و اساسا عالم غیب است عمده ادله ای که درباره شبهات این باب است به بیانات شریف قرآن کریم و روایات معصومین (ع) بر می گردد.
اما این بدان معنا نیست که انسان دیگر توانایی تفکر و استدلال در این حیطه را ندارد بلکه می تواند با استفاده از بیانات شرع و تفکر در این زمینه به برخی اسرار و رموز عالم غیب و قیامت پی ببرد. در رابطه با شبهه مذکور نیز این چنین است و سعی شده علاوه بر ادله نقلی فوق از ادله عقلی نیز بهره گرفته شود.
اثر وضعی عمل: اساس اشکال و شبهه حاصل از این پندار می باشد که ما کیفرهای الهی در جهان دیگر را مثل کیفرهای قراردادی این دنیا قرار داده ایم که قانون گذار با مدنظر قرار دادن اندازه جرم، کیفری را برابر آن مشخص و تعیین کرده در نتیجه با این دید دنیوی این سؤال در ذهن ایجاد میشود که آیا بین جاودانگی در جهنم و عمل های انجام شده برابری وجود دارد؟ آیا انسانی که مثلا 90 سال در این جهان مشغول معصیت و شرک می شود جزایش برابر با خلود جهنم است؟
عقل دنیوی این نابرابری را در ظاهر نمیتواند درک کند که برای پاسخ به چند نکته اشاره میکنیم:
الف: عقل حکم می کند کیفر افراد به اندازه جرم آن ها باشد به عبارت دیگر عقل حکم می کند که که هرگز نباید کیفر تمام نافرمانیها و جنایت یکی باشد. مثلا کیفر کسی که دشنام میدهد با کیفر کسی که مرتکب قتل میشود نباید یکسان باشد و نیز کیفر قاتلی که بر اثر بی توجهی و بدون مقدمه و نقشه قبلی بر اثر عملی مثل رانندگی مرتکب قتلی میشود نمیتواند کیفرش برابر کسی که با قصد قبلی و نقشه شیطانی اقدام به ترور یک شخص میکند برابر باشد و همچنین کیفر یک چنین شخصی نمیتواند با کیفر یک فرد خودکامه که برای حفظ قدرت و حکومت طاغوتی خود صدها و بلکه هزاران نفر را میکشد برابر باشد و همه این مطالب بیان شده را که اسلام آنها را وضع کرده مورد قبول هر عقل سلیمی است.
ب: در این جهان افراد قانون گذار برای اعمال نیک پاداش هایی و برای اعمال بد و جرم ها کیفرهایی را تعیین کردند و بعد افراد و گروه بعدی آمده اند و آن قوانین نخست را یا تشدید یا تضعیف و یا حذف کرده اند که البته قوانین در هر منطقه ای و محیطی که قانون آن منطقه اجرا می شود عادلانه تلقی شده زیرا رابطه کیفر و پاداش با عمل یک رابطه قراردادی است که به نحوه تشخیص و قرار داد قانون گذار آن منطقه و محیط بستگی دارد مثلا ممکن است عملی در یک محلی جرم محسوب و جزای اعدام داشته باشد در حالی که در منطقه دیگری اصلا جرمی محسوب نشود.
تمام این دگرگونی ها از یک اصل سرچشمه میگیرد و آن قرار دادی و تشخیصی بودن کیفرها و پاداشهای دنیوی میباشد در صورتی کیفر و پاداش در جهان دیگر (آخرت) یک رابطه «تکوینی» است یعنی سوختن در آتش اثر طبیعی عمل و خاصیت خود گناه و معصیت می باشد اثری که از گناه و عمل جدا نبوده و از آن جدا شدنی نیست و به دیگر سخن هر گناهی در آن جهان دنباله ای دارد که ناگزیر از آن جداشدنی نیست.
ج: رابطه کیفر با گناه چه در این جهان و چه در جهان آخرت هرگز رابطه زمانی نیست مثلا یک لحظه هوسرانی و فریب نفس خوردن و نزدیکی با زنی که آلوده به بیماری مثلا ایدز است یک عمر بدبختی و محرومیت از زندگی را به دنبال دارد یا به هنگام رانندگی یک لحظه چرت بی هنگام برابر است با یک عمر نقص عضو یا فوت. در حالی که نفس عمل چند لحظه طول نمیکشد ولی برابر است با یک عمر پشیمانی و مثالی دیگر اینکه ما مثلا موقع کشت دو نوع تخم در دست داشته باشیم که یکی گل و دیگری خار باشد و ما در یک طرف باغچه تخم گل بپاشیم و در طرف دیگر تخم خار بپاشیم اشعه خورشید و ریزش بارانهای طبیعی، آنها را پرورش میدهد در طول فصل برداشت ما از یک طرف باید گل بچینیم و از یک طرف خار. هرگز در اینجا به ذهن ما خطور نمیکند که یک لحظه خار کاشتن چرا چنین پی آمد ممتد و طولانی را داشته.
حال با توجه به این نکات پاسخ روشن است که اگر عمل ما در این جهان، بذری باشد که کیفرها و پاداش ها نتیجه طبیعی و اثر وضعی آن شمرده شود هیچ کس جز عامل، مسؤول کیفر خود نیست زیرا اوست که با کمال توجه و آگاهی از پی آمد عمل خویش دست خود را به گناه آلوده کرده و بذر خار کاشته است در این صورت باید در جهان دیگر میوه کردار خود را بچیند و حدیث «الدنیا مزرعة الآخرة؛ دنیا کشتزار آخرت است.» نیز بیان همین مطلب می باشد.
بنابراین هر نوع کیفری خواه کوچک و خواه بزرگ و خواه ممتد و خواه غیر ممتد، هرگز جنبه قراردادی با عمل را ندارد که فرد گناهکار آن را یک قرارداد ظالمانه تلقی کند بلکه یک رابطه تکوینی و طبیعی است و هر عملی بسان یک علت و یک سبب معلول خاصی را به دنبال دارد و فردی که در تمام عمر خود مشغول معصیت و شرک به ذات الهی باشد و تمام عمر خود را با معاصی طی کرده همین معاصی خود آتش جهنم است که فرد خود آنها را کسب کرده است. به عبارت دیگر ابدی بودن جهنم نه تنها استبعادی ندارد بلکه امثال آن بارها در دنیا اتفاق می افتد و ما آن را امری طبیعی می دانیم.
اما نکته ای را لازم است در پایان متذکر شویم و آن اینکه همه افرادی که وارد جهنم می شوند تا ابد در جهنم نمی مانند بلکه عده ای بعد از طی مدتی که خدا می داند بر اساس روایات و آیات از جهنم آزاد و وارد بهشت می شوند و عده ای هم که در منابع معرفی شده آمده در آن ابدی خواهند بود.