امور و اشیاء برخلاف طبیعت خود حرکت نمی کنند

قسر، که عبارت است از جریان شیء، برخلاف مقتضای طبیعت خویش، به طور دائمی و اکثری امکان پذیر نیست؛ یعنی هیچ گاه یک شیء در تمام یا اکثر اوقات برخلاف مقتضای طبیعت خویش جریان پیدا نمی کند. ولی ممکن است برخی اشیاء، در برخی اوقات، برخلاف مقتضای طبیعت خویش بر سبیل قسر جریان یابد، اگر چه به زودی از زیر بار سیطره نیروی قاسر بیرون آمده طریق اصل خویش را طی نماید. و این از آن جهت است که در تنگنای جهان عناصر، اشیاء با یکدیگر برخورد و اصطکاک پیدا می کنند و هرگونه برخورد و اصطکاک بین موجودات، یک نوع جریان قسری را ایجاب می نماید که این نوع قسر در برخی اوقات برای اشیاء امکان پذیر است؛ ولی برای همیشه یا بیش تر اوقات هرگز امکان پذیر نخواهد بود.

برهان قاعده
اثبات این قاعده، بدون اثبات علت غایی برای موجودات در جهان آفرینش و هم چنین بدون توجه به حکمت و عنایت ربانی در نظام هستی، امکان پذیر نیست؛ چنان که دانشمندان مادی که به وجود علت غایی در جهان خلقت معتقد نیستند، مدلول این قاعده را نپذیرفته اند و چنین می پندارند که برخی از انواع موجودات در اثر سیطره نیروی قاسر به قسر، دائمی یا اکثری از بین رفته اند. شاید مسئله حلقه مفقوده در نظریه معروف تکامل، که داروین و پیروانش اثبات نموده اند، شاهد این دعوی باشد. ولی حکمای الهی که علت غایی را اثبات کرده اند، و هر موجودی را در جهان خلقت دارای غایتی می دانند که همواره برای وصول به آن در جستجو و تکاپو است، و همچنین نظام کیانی را در دایره هستی مقتضای نظام ربانی می دانند، به مدلول این قاعده سخت معتقدند و برای اثبات آن برهان اقامه نموده اند؛ به این ترتیب که گفته اند: علم فعلی حق تعالی به نظام احسن که عبارت است از عنایت وی، مقتضی این است که هر موجودی از موجودات به غایتی که به خاطر آن آفریده شده است برسد؛ و قسر دائمی یا اکثری در مورد هر شیئی موجب عدم وصول آن به غایت مطلوب خویش است. بنابراین، قسر دائمی یا اکثری، خلاف مقتضای عنایت ازلی است، و هر چیزی که خلاف مقتضای عنایت ازلی باشد، در دایره هستی تحقق پذیر نمی باشد. نتیجه این مقدمات عبارت است از مدلول این قاعده که «القسر لا یکون دائمیا و لا اکثریا».
ابن سینا شرور و بدی های این جهان را زاییده قسر و برخورد عناصر مادی می داند. ولی معتقد است این شرور که از طریق قسر و برخورد عناصر مادی حاصل می شوند، هرگز دائمی و یا اکثری نیستند و در جنب خیرات و خوبی های جهان آفرینش به غایت اندک می باشند. امام فخر رازی در مقام بیان رد نظریه فیلسوف قدیم یونان انباذقلس، که تکون اجرام عالم را بر سبیل اتفاق و تصادف می داند، اصل دخالت داشتن اتفاق را در امور طبیعی این جهان انکار نمی کند، ولی دائما یا اکثری بودن آن را به شدت انکار می کند و عارضه اتفاق را در برخی اوقات نتیجه تصادم و برخورد عناصر مادی می داند که قسر غیر دائمی و غیر اکثری را ایجاب می نماید. صدرالمتالهین بر اساس نظام احسن آفرینش و اتقان خلقت، قسر دائمی و اکثری را محال شمرده و آن را به عنوان یک قاعده معتبر دانسته است. وی در تفکر فلسفی خویش از این قاعده فراوان استفاده کرده و در بسیاری موارد آن را مورد استناد قرار داده است.

موارد استناد به قاعده
اکنون بی مناسبت نیست به پاره ای از موارد که صدرالمتالهین به این قاعده استناد می کند، اشاره ای شود تا میزان درجه اعتبار آن در تفکر فلسفی وی معلوم گردد. یکی از آن موارد این است که در باب امتناع تناسخ، وی براساس حرکت جوهریه در طبایع، که خود مبدع و مبتکر آن است، همه موجودات طبیعیه و انواع صوریه را در مسیر حرکت جوهری خودشان متوجه به سوی غایات وجودی آنها می داند و چون حرکت جوهری را یک نوع حرکت اشتدادی می داند، که همواره به سوی کمال در تکاپو است، هرگونه حرکت ارتجاعی را که مستلزم بازگشت به سوی نقص باشد، محال می داند. بنابراین، انتقال و تبدیل انسان را به هرگونه صورت حیوانی در باب تناسخ محال می شمرد و در پاسخ برخی از اصحاب تناسخ که تبدیل و انتقال انسان را به صورت یکی از حیوانات از طریق قسر جایز می دانند، نه از طریق حرکت ذاتی جوهری، می گوید قسر به صورت دائمی یا اکثری از نظر عقل محال است. مورد دیگری که صدرالمتالهین به قاعده امتناع قسر دائمی و اکثری استناد می کند، این است که در مقام ابطال قول به تناسخ، کمال نفس ناطقه را از حیث عقل، وصول به مقام عقل بالمستفاد می داند و از حیث عمل، انقطاع کلی از تعلقات و پاکی از رذائل اخلاق می شمرد. سپس اضافه می کند که اگر مطابق آنچه اصحاب تناسخ میگویند، نفس ناطقه انسانی پیوسته در جهان اجسام میان اجساد بشری در تردد و آمد و شد باشد، و هیچ گاه از قید زنجیر عناصر خلاصی نیابد، و به ملکوت اعلی که جایگاه اصلی آن است وصول پیدا نکند، لازم می آید که از رسیدن به کمال مخصوص خویش بازماند؛ و این امر مستلزم قسر دائمی یا اکثری خواهد شد. و چون قسر دائمی یا اکثری به واسطه این که برخلاف مقتضای عنایت ازلی است، محال شمرده شده است، تردد نفس ناطقه میان اجسام که معنای تناسخ را در بردارد نیز محال خواهد بود. از جمله مواردی که صدرالمتالهین به این قاعده استناد کرده، در باب اثبات وحدانیت اله عالم است. حکما برای اثبات وحدانیت اله عالم، به چند طریق استدلال کرده اند. یکی از راه های اثبات وحدت اله عبارت است از اثبات وحدت عالم. برای اثبات وحدت عالم و امتناع وجود عالم دیگر، به چند وجه استدلال کرده اند. یکی از وجوه استدلال این است که هرگاه عالم دیگری فرض نماییم که از هر جهت با عالم موجود مساوی باشد، تعدد افراد هر نوعی از انواع به طریق قسر انجام می شود؛ زیرا اگر قاسر در میان نباشد، تعدد افراد در نوع واحد تحقق نمی پذیرد؛ در این هنگام اگر تعدد و انفصال را در عوالم به طور دائم فرض نماییم، مستلزم قسر دائمی خواهد بود، ولی چون قسر دائمی محال است، تعدد و انفصال در عوالم نیز محال خواهد بود.

حاج ملاهادی سبزواری
حاج ملاهادی سبزواری نیز با اتکاء به عنایت ازلی و علم فعلی حق تعالی به نظام احسن و اتقان صنع در خلقت، قسر دائمی و اکثری را محال دانسته و آن را به عنوان یک قاعده به طرز بدیعی به صورت نظم آورده است؛ چنان که می گوید:

والقسر لایکون دائما کما *** لم یک بالاکثر فلینحسما
اذمقتضی الحکمة و العنایة *** ایصال کل ممکن لغایة

فیض کاشانی
ملامحسن فیض کاشانی، با توجه به مقتضای قاعده امتناع قسر دائمی و اکثری، و با توجه به مسئله شمول رحمت واسعه حق تعالی نسبت به همه موجودات، شبهه را در باب معاد و خلود در دوزخ مطرح کرده و به آن پاسخ داده است. شبهه این است که اصل همه موجودات از رحمت بی پایان حق تعالی است و هر موجودی باید روزی به اصل خویش باز گردد. از طرف دیگر عذاب، که نتیجه گناه است، برای بشر عارضی است و نسبت به رحمت واسعه، که اصل انسان است، حالت قسری دارد؛ چنان که این معنی به روشنی از این آیه شریفه مستفاد می شود: «عذابی أصیب به من أشاء و رحمتی وسعت کل شیء». در این هنگام به مقتضای قاعده امتناع قسر دائمی و اکثری، عذاب اهل دوزخ که نسبت به سرشت پاک آنان حالت قسری دارد، جاودان نخواهد بود؛ در حالی که مطابق شرایع آسمانی و روایات و آیات معتبره اسلامی، اهل بهشت و دوزخ جاودانه در نعمت و عذاب الهی مخلد خواهند بود و اصحاب دوزخ را هیچ وقت از عذاب خلاصی نخواهد بود. در این صورت آیا چگونه ممکن است بین قاعده عقلی یعنی امتناع قسر دائمی و اکثری و شرایع آسمانی توفیق برقرار نمود؟ در مقام حل این شبهه چند پاسخ ذکر می کند که گویا خود وی به برخی از آنها معتقد است؛ اگر چه با صراحت کامل به آن اعتراف ننموده است.


منابع :

  1. غلامحسین ابراهیمی دینانی- قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی جلد اول- صفحه 338-333

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/19843