آزار رسول اکرم به وسیله منافقین

منافق به کسی می گویند که زبانش با قلبش مغایرت دارد. زبانش ایمان آورده و قلبش نیاورده است. زبانش می گوید: نوکر آقا هستم، قربان شما بروم، اسلام از برکات آقایان علماء برقرار است؛ دلش می گوید: ای ناجنس! زبانش می گوید: برای حضرت آیة الله صلوات بفرستید! دلش می گوید: خدا هلاکش کند، این آدم بدی است. منافقین از کافران و مشرکان بدترند؛ چون کافر و مشرک علنا و صریحا می گویند: ما کافریم، و اسلام را قبول نداریم، و شریعت محمد (ص) را نمی پذیریم؛ و مسلمین تکلیف خود را با آنها می دانند؛ ولی منافق دم از اسلام می زند، پیوسته تکلم از ایمان و قرآن و عدالت می کند؛ و در باطن معتقد نیست و در صدد تخریب اسلام است.
منافق در مسجد می آید، در صف اول نماز جماعت می ایستد، پشت سر امام و نزدیک به او، لباس خود را در می آورد و عبا به دوش می افکند، و پیوسته نماز نافله می خواند، و مفاتیح می خواند، و در نماز و تیره سوره واقعه را می خواند؛ ولی هوش و گوش و تمام نیروی باطنی خود را متوجه می کند که در مسجد چه خبر است؟ چه افرادی با امام جماعت مراوده دارند؟ امام به آنها چه می گوید؟ رأی و نظرش درباره حکومت چیست؟ و همه را در ذهن ثبت می کند، و به عنوان جاسوس برای دشمن اسلام می برد و بازگو می کند. در ظاهر دست امام را می بوسد، تا کمر برای تعظیم و تقدیس او خم می شود؛ و در باطن نقشه زندان و اعدام او را می کشد. بر همین اساس است که پیامبر اکرم فرمود: «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت؛ هیچ پیغمبری به اندازه من آزار و ستم نکشید.» چون رسول الله از منافقین داخلی سخت در آزار بود.
منافقین در مسجد رسول الله می آمدند و نماز هم می خواندند، و خود را با مسلمین در اسلام سهیم و شریک می دانستند؛ ولی شبها تا به صبح در مجالس و محافل مخفیانه دور هم می نشستند و کارهای رسول الله را بیان می کردند و تمسخر و استهزاء می کردند، و برای اسلام نقشه های سری می کشیدند، و با کفار و مشرکین در باطن دست داشتند.
«و یقولون طاعة فإذا برزوا من عندک بیت طآنءفة منهم غیر الذی تقول و الله یکتب ما یبیتون فأعرض عنهم و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا؛ و مى‏ گويند فرمانبرداريم ولى چون از نزد تو بيرون مى ‏روند جمعى از آنان شبانه جز آنچه تو مى‏ گويى تدبير مى‏ كنند و خدا آنچه را كه شبانه در سر مى‏ پرورند مى‏ نگارد پس از ايشان روى برتاب و بر خدا توكل كن و خدا بس كارساز است.» (نساء/ 81) اشاره به وضع جمعى از منافقان و یا افراد ضعیف الایمان کرده و مى گوید: آنها به هنگامى که در صف مسلمانان در کنار پیغمبر (ص) قرار می گیرند براى حفظ منافع و یا دفع ضرر از خویش با دیگران همصدا شده و اظهار اطاعت فرمان پیامبر (ص) مى کنند، و مى گویند با جان و دل حاضریم از او پیروى کنیم (و یقولون طاعة). اما هنگامى که مردم از خدمت پیامبر (ص) خارج شدند، آن دسته از منافقان و افراد ضعیف الایمان گفته ها و پیمانهاى خویش را به دست فراموشى مى سپارند و در جلسات شبانه تصمیمهایى بر ضد سخنان پیغمبر (ص) مى گیرند. «فإذا برزوا من عندک بیت طائفة منهم غیر الذی تقول»
از این جمله استفاده مى شود که منافقان در زمان پیامبر (ص) بیکار نمى نشستند و با اجتماعات شبانه خود و مشورت با یکدیگر نقشه هایى براى کار شکنى در برنامه هاى پیغمبر (ص) طرح مى نمودند. ولى خداوند به پیغمبرش دستور مى دهد که "از آنها روى بگرداند و از نقشه هاى آنها وحشت نکند و هیچگاه آنها را تکیه گاه در برنامه هاى خود قرار ندهد، تنها بر خدا تکیه کند خدایى که بهترین یار و مددکار و مدافع است". و بر همین اساس است که در قرآن آمده است: «إن المنـفقین فی الدرک الاسفل من النار؛ به تحقیق که منافقان در پائین ترین طبقات جهنم و آتش دوزخ قرار دارند.» (نساء/ 145)

 


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 5 صفحه 229-226

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏4 صفحه 27

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/19956