افترای کاهنی به پیامبر اکرم

یکی از تهمت هایی که قرآن از زبان مشرکان در مورد پیامبر نقل می کرد، افتراء "کاهن" بودن ایشان است. کاهن، کسی که با جن و پری در تماس باشد و اخبار گذشتگان و آیندگان را از آنان می گیرد و در اختیار جامعه می گذارد.
چنانکه می فرماید: «و لا بقول کاهن قلیلا ما تذکرون؛ هرگز گفتار کاهن نیست، کمتر یادآور می شوند.» (حاقه/ 42)
در حقیقت این آیه و آیه ی قبلی آن نفى نسبتهاى ناروایى است که مشرکان و مخالفان به پیامبر (ص) مى دادند، گاه مى گفتند او شاعر است و این آیات شعر او است، و گاه مى گفتند: او کاهن است و اینها کهانت، چرا که کاهنان کسانى بودند که بر اثر ارتباط با جن و شیاطین گاه بعضى از اسرار غیب را بازگو مى کردند، و مخصوصا کلمات خود را با سجع و جمله بندیهاى موزون همراه مى ساختند، و از آنجا که قرآن هم داراى خبرهاى غیبى، و هم نظم مخصوصى دارد، این تهمت را به پیامبر (ص) مى زدند، در حالى که تفاوت میان این دو از زمین تا آسمان است.
بعضى در شأن نزول این آیات نقل کرده اند کسى که نسبت شعر و شاعرى به پیامبر (ص) داد "ابوجهل" بود، و کسى که نسبت کهانت مى داد "عقبه" یا "عتبه" بود، و دیگران هم به دنبال آنها این تهمتها را تکرار مى کردند.
درست است که الفاظ قرآن هماهنگى و نظم زیبایى دارد که گوش را نوازش، و روح را آرامش مى بخشد، اما این نه ارتباطى با شعر شاعران دارد و نه با سجع کاهنان.
"شعر" معمولا زائیده تخیلات، و بیانگر احساسات برافروخته، و هیجانات عاطفى است، و به همین دلیل فراز و نشیب و افت و خیز فراوان دارد در حالى که قرآن در عین زیبایى و جذابى کاملا مستدل و منطقى، و محتوایى عقلانى دارد، و اگر گهگاه پیشگوییهایى از آینده کرده این پیشگوییها اساس قرآن را تشکیل نمى دهد، تازه بر خلاف خبرهاى کاهنان همه قرین واقعیت بوده.
جمله هاى «قلیلا ما تؤمنون؛ كمتر [به آن] ايمان داريد.» (حاقه/ 41) و «قلیلا ما تذکرون؛ چه اندك پند مى‏ گيريد.» (اعراف/ 3) توبیخ و سرزنش براى کسانى است که این وحى آسمانى را با نشانه هاى روشن مى بینند اما گاه شعرش مى خوانند، و گاه کهانت، و کمتر ایمان مى آورند.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏24 صفحه 478

  2. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 130

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/19989