جایگاه ایمان در خودآگاهی انسان

چه انسان هایی مجموعا یک "خود" دارند و روح واحد بر آنها حکم فرماست؟ خود آگاهی انسانی در میان چه انسان هایی رشد می یابد و نمو می کند و در آنها همدردی و هم پیکری ایجاد می کند؟ آیا تنها میان انسان های به انسانیت رسیده که ارزش های انسانی و در حقیقت ماهیت واقعی انسانی در آنها به فعلیت رسیده و تحقق یافته است، یا انسان هایی که در حد بالقوه بودن باقی مانده اند، یا انسان های مسخ شده و تغییر ماهیت داده و تبدیل به بدترین جانوران شده؟ کدامیک؟ آیا همه اینها با هم؟
بدیهی است که آنجا که سخن از دردمندی متقابل است، سخن در این است که همه اعضای یک پیکرند و از درد یکدیگر بی قرارند، همه اینها نمی توانند اینچنین باشند. انسان بدوی وحشی که در حد طفولیت باقی مانده و فطرت انسانی اش هنوز خواب است و تحریک نشده است، کی چنین احساس دردمندی دارد؟ کی چنین روح مشترکی بر او حاکم است؟ تکلیف انسان مسخ شده که کاملا روشن است.
پس تنها انسان های به انسانیت رسیده، انسان های ماهیت انسانی یافته، انسان های بارور شده از نظر فطریات انسانی هستند که واقعا اعضای یک پیکرند، روح واحد بر آنها حکم فرماست و چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.
چنین انسان هایی که همه ارزش های فطری در آنها روییده است همان انسان های "مؤمن" اند. زیرا ایمان در رأس فطریات و ارزش های اصیل انسانی واقع است. پس آنچه واقعا انسان ها را به صورت "ما" در می آورد، روح واحد در آنها می دمد، آنچه این چنین معجزه اخلاقی و انسانی از او سر می زند، "هم ایمانی" است نه هم گوهری و هم ریشه ای و هم زایشی که در سخن سعدی آمده است.
آنچه سعدی گفته ایده آل است نه واقعیت، بلکه ایده آل هم نیست. چه جهتی دارد که موسی هم پیکر فرعون، ابوذر همدرد معاویه، و لومومبا بی قرار چومبه باشد؟
آنچه هم واقعیت است و هم ایده آل، وحدت انسانه ای بالفعل یعنی انسان های به انسانیت رسیده و ارزش یافته است.
این است که پیامبر اکرم (ص) در سخن خود، که سعدی آن را اقتباس کرده و با تعمیم غلط خرابش کرده است، به جای آنکه بگوید: بنی آدم اعضای یک پیکرند، فرمود: مؤمنان اعضای یک اندام اند، هرگاه عضوی به درد آید، با تب و بی خوابی با او همدردی می کنند «مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم کمثل الجسد إذا اشتکی بعض تداعی له سایر أعضائه بالحمی و السهر.»


منابع :

  1. مرتضی مطهری- انسان در قرآن- صفحه 69-70

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/21019