اعتقاد به پیشوای معصوم از نگاه شیعه

تحولها، و انقلابهایی، که مصلحان بزرگ در میان امتها و ملتها، پدید می آورند، بیگمان شکوهند است و قله آسا، لیکن از آن شکوهمند تر، شناخت عنصر زمان است و طبیعت مردم و ذاتیات جامعه و مواهب اجتماع. در راه آفرینش یک انقلاب، گاه ممکن است سرعت و شتاب نتیجه های نامطلوب داشته باشد، چنانکه اگر انقلابی پدید آمد، سستی در پیش بردن آن نیز گناهی است نابخشودنی. پس بنیاد عمده، در کار جامعه و مردم، و تغییر و تصحیح مسیرهای غلط اجتماعی، شناختن طبیعتهای لازم است که از آنهاست: استعداد، موقع، اصالت، موضعگیری، مقدار نیروی موجود، و مقدار نیروی لازم.
ما مردم شیعه که درباره «امامت»، اینهمه اصرار به خرج می دهیم و از آیات قرآن و سنت نبوی و تجربه تاریخی، در این باره، دست برنمی داریم، برای همین حقیقت است، یعنی لزوم و حتمیت صفاتی چند در پیشوا، از جمله شناخت کامل و قاطع. این پیگیری اعتقادی شیعه، به جز دیگر عوامل و مبادیی که دارد، مبتنی بر یکی ازشکوهمندترین اصول بشری است. و چون اعتقاد به عصمت و عدالت در پیشوا را نیز در نظر بگیریم، اهمیت امر، چنانکه سزاست؛ آشکار می گردد. پس این پیگیری و ایستادگی و پایداری، تا سرحد خون و شهادت، به جز جنبه های الاهی آن، والاترین آرمان است، یعنی اینکه ما شیعه، برای بشریت، جز پیشوای عادل و معصوم و صادق نمی پسندیم. اعتقاد به «پیشوای معصوم»، معنایش این است که هیچ ستمی، در هیچ وقتی، در هیچ جایی، در هیچ چیزی، بر هیچ کسی، نرود.
بدینگونه جای دارد که این پیگیری چنین چنین باشد و زبانزد همگان گردد از جمله محقق مصری، دکتر حامد حفنی داود، در کتاب مع رجال الفکرفی القاهره که می گوید: «ما نیازمندیم که تاریخ را با روش علمی بررسی کنیم. از آن بیشتر نیازمندیم که مذاهب سیاسی و فقهی (اسلامی) را، عمیق تر ازآنچه به دست ما رسیده است، بررسی کنیم، تا به آن کس که بر حق است بگوییم: تو بر حقی، و به آن کس که در اشتباه است بگوییم: تو در اشتباهی. این نیازمندی به بررسی، هنگامی فزونی می یابد که از نقشی که سیاست اموی و عباسی در شکل دادن به مذاهب فقهی (سنی) داشته است، از روی یقین آگاه شویم. نیز از روی یقین آگاه شویم از چگونگی و مقدار رنج و بیچارگی که شیعه، در رازهای هشت سده، در زیر فشار این دو حکومت، به جان خریده است.
این «احیاء» راستینی که عالمان شیعه، در آفاق فرهنگ اسلامی، برای آن به پا خاسته اند، به نظر ما، انعکاسی است از آن شور درونی، که سیاست اموی و عباسی، آتش آن را در نهاد شیعه افروخته است. اثر آن بیچارگی و اضطرار (که) شیعه (در راه ستیزیدن با بیداد و گرایدن به دادگری برتافته است)، تا آنجا عمق یافت که با هسته اصلی ایمان آنان درآمیخت و در جان آنان افتاد. و شیعه این شعله را در همه فراز و نشیبهای تاریخ با خویشتن داشته است، و این شور و گداز با گوشت و خون شیعه ممزوج گشته است، همچون خون ایمان، در دل مومنان. آری شیعه مردمی مومنند و صاحب مسلک. و این ایمان از نوع ایمان تقلیدی و زبانی نیست. و همین ایمان ژرف و مسلک اعتقادی (که تنها شیعه آن را در همه قرنها زنده نگاه داشته است) راز پشتکاری است که در دعوت آنان به چشم می خورد، و در انفجارهای علمی پیاپیی که در تالیفهای آنان دیده می شود و در فریاد جاودانه ای که در نوشته آنان همواره طنین افکنده است.
پس در شناخت عینیت جامعه، برای نشر صلاح و رستگاری، مهمترین عامل، درک عمیق و دید نافذی است که پیشوا از آن برخودار باشد. رهبران عادی نمی توانند اینچنین باشند. و شیعه نظر به مسائل کلی و والای انسانی، این عقیده را همواره زنده نگاه داشته است. آنهمه غلط و خطا و ستم و تعدی که در تاریخ روی داده است و روی می دهد، همه و همه، از اینجاست که علم و عدالت پیشوا، چنانکه شیعه بر پایه تعالیم اسلام معتقد است، ملحوظ نبوده است و نیست.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 84- 86

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/210418