بخشی از نامه امام علی (ع) به مالک اشتر به وظایف زمامدار در برابر ارتشیان اختصاص یافته است که با توجه به آن نکاتی به دست می آید که عبارتند از:
وظیفه یکم: زمامدار باید ارتشیان و مخصوصا فرماندهان را زیر نظر خود بگیرد: این تفقد و زیر نظر گرفتن از هر جهت باید دقیق و فراگیر باشد، هم از جهت عاطفی و هم از جهات بررسی طرز تفکرات و فعالیت های آنان، به طوری که هیچ گونه مورد ابهامی نماند، همانگونه که پدر و مادر فرزندشان را ازهمه جهات زیر نظر می گیرند و مورد تفقدشان قرار می دهند، زیرا فرزند به یک اعتبار مانند جزء یا دامنه ای از شخصیت والدین خویش است، همچنین ارتشیان به منزله فرزندان حکومت و حاکم می باشند، با اختیارات حساسی که فرماندهان آنان دارا هستند. البته بدان جهت که زمامدار شایسته مانند شخصیت سالم و نیرومند جامعه است، در نتیجه همه انواع گردانندگان جامعه به منزله اجزاء و ارکان و قوای اصلی آن شخصیت می باشند، لذا همان نسبتی که ما بین زمامدار و ارتشیان وجود دارد، ما بین زمامدار و دیگر گردانندگان جامعه نیز واقعیت دارد، نهایت امر به جهت حساسیت موقعیت ارتشیان که ناشی از توانائی آنان که به اقدامات مسلحانه است، بایستی با انواعی از زیر نظر گیری و تفقد خاص با اقسامی از بازرسی ها مورد توجه قرار بگیرند.
وظیفه دوم: هرگونه خدمت و تقویتی که درباره ارتش شایسته انجام بگیرد نباید بزرگ شمرده شود: زیرا بدان جهت که این وظیفه (یا این نهاد و سازمان) نگهبانان حیات جامعه می باشند و حیات جامعه بر همه چیز مقدم است، لذا هر گونه تقویت و تهیه وسائل زندگی برای آنان تا آنجا که نیازی نداشته باشند امری است لازم، یک رشته تعلیم و تربیت مستمر برای ارتشیان مخصوصا فرماندهان بزرگ ضرورت دارد که از وفور وسائل زندگی و مرتفع شدن نیازهای آن، به اسارت هوا وهوس و عیش و عشرت های لذت پرستانه در نیایند که در این صورت به جهت فقدان شخصیت قطعا در معرض اسارت دشمنان قرار خواهند گرفت.
وظیفه سوم: هیچ گونه لطف و عنایتی که درباره ارتش امکان پذیر است نباید ناچیز شمرده شود: یعنی زمامدار نباید از هر گونه لطف و عنایت و عاطفه هائی که از او ساخته است در حق ارتشیان مضایقه کند اگر چه آنچه را که بذل خواهد کرد در نظرش ناچیز نماید، و اگر درست دقت شود همین بذل الطاف ناچیز که کشف از خلوص و محبت و وفای زمامدار درباره ارتشیان می نماید، باعث افزایش خیرخواهی و حسن ظن ارتشیان در حق زمامدار خواهد گشت، زیرا اگر ریا و تصنع در کار باشد معمولا در بذل وب خشش های چشمگیر است نه در مورد محقر و ناچیز.
وظیفه چهارم: از باریک بینی و لطف در امور بسیار ظریف و لطیف به جهت دقت در امور چشمگیر آنان غفلت نشود. این وظیفه در عین حال که تقریبا تاکیدی است بر وظیفه سوم، این وظیفه را هم در بر دارد که زمامداران لازم است که فقط پدیده های چشمگیر را مورد توجه قرار ندهند، بلکه باید لطف و مهر قرار گیرند شامل مخفی ترین و باریک ترین امور ارتشیان بوده، و همه آن موارد را زیر نظر و مورد تفقد قرار بدهند و چنین گمان نکنند که قانون لطف آن است که در مورد چشمگیر و با اثری چشمگیر صورت بگیرد، بلکه همانگونه که اثر ناچیزی از لطف و عنایت موضعی دارد که ارتشیان از آن سود می برند، برای بذل عنایت های چشمگیر هم موقعیتی است که آنان بی نیاز از آنها نیستند.
وظیفه پنجم: زمامدار باید آن فرماندهان را بر دیگران مقدم بدارد که در یاری و کمک به ارتشیان مواسات نمایند، و از آنچه در اختیار دارند به اندازه ای که برای ارتشی و خانواده اش کفایت کند بذل نمایند: اگرچه در دورانهای اخیر اداره صنف ارتشی قاعدتا به عهده زمامدار است که معمولا دولت آن را انجام می دهد، با این حال یک فرمانده خردمند و با شخصیت و اصیل می تواند در محاسبه نیازهای کوچک و بزرگ و موقت و طولانی و ظاهری و درونی، بسیار دقیق و رادمردانه عمل نموده و آن را به مقامات مربوطه گزارش بدهد.
امیرالمومنین (ع) بعد از بیان وظایف مزبور، جملاتی را درباره عدالت فرموده اند که به قرار زیر است: «فان افضل قره عین الولاه الستقامه العدل فی البلاد و ظهور موده الرعیه، فانه لا تظهر مودتم الا بسلامه صدورهم، و لا تصح نصیحتهم علی ولاه امورهم وقله استثقال دولهم وترک استبطاء انقطاع مدتهم؛ و بهترین روشنایی چشم زمامداران استقرار یافتن عدالت در شهرها و ظهور محبت مردم است، و قطعی است محبت مردم بدون سلامت و پاکی درونشان از کینه بر حکومت و حاکم امکان پذیر نیست، و خیرخواهی و اخلاص آنان به والیان امورشان تحقق پیدا نمی کند مگر اینکه (با کمال مهر و اخلاص) دور آنان را بگیرند و از حاکمیت آنان بر دوش خود سنگینی احساس نکنند و با گذشت روزگار سلطه آنان را کند تلقی نکنند.»
این جملات چنانکه ملاحظه می شود دستور به گسترش عدل در جوامع اسلامی به طور عموم است، و برای گسترش عدل همه طبقات (نهادها و سازمانها) و زمامدار و بلکه همه افراد موظفند و اختصاصی به طبقه ارتشیان ندارد، لذا این مسئله پیش می آید که حکمت بیان این وظیفه عمومی در میان صفات و وظائف ارتشیان چیست؟ در پاسخ این سوال می توان گفت: احتمال قوی می رود که امیرالمومنین (ع) با نظر به این دو قضیه: 1- «که هدف اساسی حکومت و حاکم برقرار ساختن عدالت در جامعه و توجیه مردم به حیات معقول است.» 2- «از طرف دیگر استقرار و گسترش عدالت در جامعه پس از دفع مزاحمت دشمنان خارجی و داخلی امکان پذیر می گردد و این وظیفه به عهده ارتشیان است.» بنابراین دو قضیه است که زمامدار هر قدر که بتواند باید در آماده ساختن یک ارتش نیرومند و الهی که جنود الله به آن صدق کند، تکاپو تلاش نماید.
وظیفه ششم: زمامدار باید آن آرزوهای (معقول) آنان را برآورد: «فافسح فی امالهم؛ عرصه را برای آرزوهای آنان بگستران.» مسلم است که مقصود امیرالمومنین (ع) آن نیست که آنان هر چه را آرزو کنند، زمامدار باید آنها را تصدیق نموده و جامه عمل بپوشاند زیرا به اضافه اینکه همه آمال و خواسته های انسان ها در هر گروهی که باشند، منطقی و قابل عمل نیست، خود اعتیاد آنان به آرزوها، واقعیت ها را از دیدگاهشان ناپدید و به جای آنها تخیلات و اوهام و اشتیاق های بی اساس را جانشین می سازد، وانگهی آرزوهای دور و دراز خود یکی از آن دو موضوع است که امیرالمومنین (ع) بیم و هراس خود را از آنها ابراز می فرمود: «ان اخوف ما اخاف علیکم اتنان، اتباع الهوی و طول الامل؛ شدیدترین ترسی که من برای شما دارم دو چیز است: پیروی از هوا و طول آرزو.» بنابراین، و با نظر به اینکه ارتشیان اسلامی به برکت تعلیم و تربیت های انسانی– الهی به درجه والای جنداللهی نائل گشته اند مقصود از آمال، ترقی و تکامل معقول در مسیر شغل لشکری الهی می باشد که از حساسیت فوق العاده ای برخوردار است، با برآوردن آمال و آرمانهای شغلی و تشویق دائمی ارتشیان که در جمله بعدی فرموده است، آنان تحریک و تشویق به مسابقه و تکاپو در میدان کسب امتیازات مفید می گردند.
وظیفه هفتم: سپاسگزاری مستمر برای ارتشیان: «و واصل فی حسن الثناء علیهم؛ سپاسگزاری نیکو را در حق آنان دایمی بساز.» اولاد آدم به آن بلوغ والا در کمال روحی نمی رسد که بی نیاز از تشویق و پاداش باشد مگر افراد بسیار استثنائی که حتی وصول به کمال را هم به عنوان آرایش روحی هدف گیری نمی کنند، در نتیجه طبیعی است که بایستی وضع روحی ارتشیان را همواره به وسیله بازگذاشتن میدان ترقی و تکامل به درجات بالاتر و انواع تشویق های دیگر در حال نشاط و انبساط نگهداری نمود.
وظیفه هشتم: لازم است که آزمایشهای که یک ارتشی به خوبی از عهده آن برآمده و سختی ها را در راه از عهده آنها متحمل شده است به حساب آورد و اعلان نمود: «و تعدید ما ابلی ذوو البلاء منهم، فان کثره الذکر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرک النا کل انشاء الله تعالی؛ یکی از وظایف حکومت و حاکم این است که سختی هائی را که فرماندهان ارتشی حتی افراد معمولی آن (و بلکه هر صنف از خدمتگذاران جامعه متحمل شده و از آزمایش ها به خوبی بیرون آمده اند) مورد توجه و حتی مورد اعلان قرار بدهد، زیرا تذکر و شمارش و اعلان فعالیتهای نیکوئی که انجام می دهند مرد دلاور را از شدت نشاط ناشی از احساس قدردانی که درباره او صورت گرفته است وادار به هیجان، و قلب او را برای تکاپوی بیشتر به اهتزاز در می آورد، و آن کسی را هم که کنار می گیرد و یا ضعیف النفس است، تحریک می نماید.»
سپس امیرالمومنین (ع) یک دستور عمومی می دهد که همانگونه که شامل حال ارتشیان می شود، همه خدمتگذاران حکومت را در بر می گیرد: «ثم اعرف لکل امریء منهم ما ابلی، و لاتضیفن بلاء امرء الی غیره، و لاتقصرن به دون غایه بلائه و لایدعونک شرف امرء الی ان تعظم من بلائه ما کان صغیرا، و لا ضعه امریء الی ان تستصغر من بلائه ماکان عظیما؛ سپس برای هر مردی از ارتشیان آزمایش صحیح و تکاپوی که صورت داده است ارزیابی کرده و قدردانی نما، و کوشش و تحمل سختی ها و آزمایشی که از یک ارتشی بروز کرده است، برای شخص دیگر منسوب مساز، و هیچ گونه کوتاهی درباره حد نهائی شناخت و پاداش و تقدیر درباره تلاش شخص تکاپوگر مکن، و هرگز موقعیت بالاتر و شرف یک انسان بزرگ باعث آن نشود که کار کوچک او را بزرگ بشماری، و همچنین موقعیت پایین و حقارت کسی باعث نشود او را کوچک بشماری.»