طرحی ابتکاری برای نقد فلسفی از زبان علامه حکیمی

نقد فلسفی و خروج از حوزه تقلید از فلسفه هر فلسفه ای و از فیلسوفان از هر جا و در هر وقتیکی از مهمترین عوامل رشد فکری حوزه های علمی و دانشگاهی است، و سپس رشد فکری جامعه. مدرسان و استادان فلسفه، باید هر فلسفه ای را که تدریس می کنند، نقدهای آن را خود، از پیش خوانده باشد، و تأمل های لازم را درباره ی صحت یا عدم صحت نقد مورد بحثشان انجام داده باشند، و طلبه یا دانشجوی فلسفه را -به خصوص، پس از مدتی اشتغال به فلسفه- کاملا در جریان آگاهانه نقدها قرار دهند و چیزی را لاپوشی نکنند و به اینکه ناقد موافق یا مخالف است توجه نداشته باشند، تنها و تنها، خود نقد را در نظر بگیرند و اگر در صدد پاسخ دادن نقد بر می آیند، از هر گونه مغاطله یا مصادره بر مطلوب بپرهیزند. البته اینها در صورتی است که ناقد دارای صلاحیت های لازم نقد باشد.
به هر حال، جمود شیفتگان فلسفه بر فلسفه و تلقین به طلبه یا دانشجو به جای تحقیق، زیانی جبران ناپذیر دارد و در کل به جامعه هم سرایت می کند و فرهنگ اجتماع را به سوی انحطاط سوق می دهد. به ویژه در این روزگاری که ما نیاز شدید داریم به آگاهی دقیق و وسیع توده ها، از حق و عدالت و سیاست حقه و حکومت -به واقع نه به اسم- اسلامی و صیرورت قرآنی اجتماع و نسل های جوانی به خوبی آشنا با موازین قرآنی و تعالیم اوصیایی در عین نگرش باز و مستند.
اینجانب برای «نقد فلسفی»، طرحی ابتکار و تنظیم کرده ام، که شامل حدود 40 ماده می شود و آن را در کتاب «مکتب تفکیک» آورده ام و متأسفانه دیده ام که برخی از فاضلان که به پندار خویش سخنانی در نقد مکتب تفکیک می گویند، از سخنانی اصولی که ما مطرح کرده ایم -از جمله طرح نقد فلسفی- چشم می پوشند و به اصطلاح، آنها را دور می زنند. به عنوان مثال از متن صریح تفسیر شریف «المیزان» نقل کرده ایم که علامه طباطبایی با صراحت و قاطعیت فرموده اند، که جمع میان قرآن و فلسفه و عرفان از محالات ذاتی است مانند محالات ریاضی و تغییر در زوایای مثلث، یا مانند محالات طبیعی و علاج مرگ. با وجود اینگونه سخنان کهنه و تکراری خود را تکرار می کنند و افسوس که طلاب جوان و دانشجویان فلسفه، به کم و کیف مسائل وارد نیستند و فاقد استعداد اجتهاد در معقولات و معارفند و شیفتگان فلسفه از همین زمینه استفاده می کنند و مطالب را غلنبه جلوه می دهند، که طلبه یا دانشجو به خود اجازه ندهد تا اندیشه اش را به کار اندازد و این امر از آفات عقل و علم و فرهنگ و دین و تمدن اسلامی است که ما اکنون با آن رو به روییم.
اینجانب طرح ابتکاری نقد فلسفی مذکور را می آورم و امیدوارم در آن به خوبی تأمل شود و ضرورت به کار بستن آن حس گردد. این طرح در «پیوست 3» از پیوست های بیدارگر و علمی و سودمند کتاب «مکتب تفکیک» آمده است، زیر عنوان «مبنای علمی»:
مرزبندی افکار و آرا و جداسازی آنها از یکدیگر، حرکتی است علمی. به سخن دیگر: تأکید بر جداسازی نظرها و آرا از هم و شناخت هریک به طور جداگانه و بررسی مقدار علمیت و درستی و نادرستی نظریات در چارچوب مستقل، یک نگرش و اقدام به تمام معنی علمی است. در نظر محققان روشن است که شالوده کار علمی بر دقت است و گریز از سهل انگاری و در هم آمیزی.
هنگامی که ما به «تفکیک» گراییدیم، آرا و اقوال را با دقت تمام مورد مطالعه و پژوهش قرار می دهیم و مانند یک دانشمند آزمایشگاهی، چشم و گوش خویش را باز می کنیم و به ژرف پژوهی می پردازیم و این کارها را به ترتیب انجام می دهیم:
1- متن هر «نظریه» را با دقت و وسواس علمی به دست می آوریم و تعیین می کنیم و نسخه ها را برابر می نهیم و حتی از نسخه بدل ها غفلت نمی کنیم.
2- سیر تحولی -یا تکاملی- نظریه را از قدیم ترین روزگاری که پدید آمده است پی می گیریم و منشأ پیدایش آن را به دست می آورم:
الف- منشأ پیدایش نظریه، در مکتب های دیگر.
ب- منشأ پیدایش نظریه، در مکتب و فضای اندیشه ای و فکری صاحب نظریه.
3- مقداز تأثیر پذیری نظریه را تعیین می کینم، تا از میزان اصالت آن آگاه شویم:
الف- مقدار تأثیر پذیری از مکتب های دیگر.
ب- مقدار تأثیر پذیری از مبانی دیگر صاحب نظریه.
4- میان «تأثیر پذیری» نظریه و «تداخل نظریات»، تمیز قائل می شویم، تا با دقت طبق روش علمی عمل کرده باشیم؛ یعنی تطبیق می کنیم که این نظریه ی فلسفی یا عرفانی، از یک نظریه ی مشابه دیگر تأثیر پذیرفته است، یا با یک نظریه فلسفی یا عرفانی دیگر تداخل یافته است، کدام یک؟ در صورت نخست مقدار تأثیرپذیری را تعیین می نماییم و در مورد دوم دو نظریه متداخل را از یکدیگر جدا می کنیم.
5- شخصیت علمی و فکری و اعتقادی صاحب نظریه را وا می رسیم، تا اندازه ی صلاحیت او را در ابراز نظریه بطور مطلق، یا ابراز این نظریه ی به خصوص بدست آوریم:
الف- از جنبه ی نیروی علمی و فکری (ادراکات عقلی)
ب- از جنبه ی زمینه های اولیه ی تربیتی
ج- از جنبه ی تعلقات اعتقادی
د- از جنبه ی فقه عملی و مبانی سلوکی
ه- از جنبه ی تعبیر و ادوات تعبیری
و- از جنبه ی محیط و عرف و عادات قومی
6- نقل های تأییدی و صاحب نظریه را مورد مراجعه و دقت قرار می دهیم، یعنی هر جا صاحب نظریه از دیگر صاحبان نظر مطلبی در تأیید نظریه ی خویش آورده است، آن را وارسی می کنیم که:
- آیا این نظریه را به صراحت گفته اند یا نه؟
- آیا در جاهایی دیگر از آثار خویش، نقض و نقیض آن را اظهار داشته اند یا نه؟
- آیا قابل انتساب و استناد بودن نظریه ی نقل شده از باب تمسک به «تأویل» است یا تنصیص؟
- آیا اصولا مبانی دستگاه فلسفی و منطق علمی کسانی که نظریه از آنان نقل شده است، با این نظریه سازگار است یا با نظری ی مخالف آن؟
- آیا این نظریه -ماهیه- عرفانی و ذوقی است و از آن در فلسفه و قلمرو برهان استفاده شده است؛ یا -ماهیه- فلسفی و برهانی است و از آن در قلمرو عرفان و ذوق (یا فلسفه عرفانی و ذوقی) بهره یابی گشته است؟
- و آیا نقل، نقل تقطیعی است (به این منظور که نظریه نقل کننده را تأیید کند)، یا نقل، نقل کامل و «علمی» است؟
7- دلیل های نظریه را –با کمال دقت- مورد بررسی قرار می دهیم:
الف- «صورت برهان»، که آیا واجد شرایط هست یا نه؟
ب- «ماده ی برهان»، که آیا واجد شرایط هست یا نه؟
ج- دقت در اینکه از هیچگونه روشی از روش های مغالطات جلیه یا خفیه استفاده نشده باشد.
د- دقت در اینکه دلیل، مصادره بر مطلوب نباشد به ویژه در بحث هایی که تشخیص مصادره بودن ادله آنها دقیق است، و ذوقیات و خطابیات در آنها نقشی مهم دارد.
8- تحریر نهایی نظریه (و تعیین میزان موافقت یا مخالفت آن با دیگر اظهارات و نظریه های صاحب نظریه، در جاهای دیگر و آثار دیگر او).
9- پژوهش درباره ی تأییدهای نظریه و مؤیدان.
الف- مریدان نظریه از پیشینیان.
ب- مؤیدان نظریه از معاصران صاحب نظر
ج- مؤیدان نظریه از متأخران
د- رسیدگی بی طرفانه به ادله ی مؤیدان
10- پژوهش درباره ی مخالفت ها با نظریه و مخالفان:
الف- مخالفان نظریه از پیشینیان
ب- مخالفان نظریه از بزرگان معاصر صاحب نظریه
ج- مخالفان نظریه از متأخران
د-رسیدگی بیطرفانه به ادله مخالفان
11- در صورتی که نظریه عرفانی باشد، یا از مایه های ذوقی و عرفانی منشأ گرفته باشد و درباره ی آن ادعای کشف و امثال آن شده باشد، نوبت می رسد به چندین رسیدگی دقیق و فنی دیگر، از اینگونه:
الف- کشفی بودن موضوع نظریه
ب- صلاحیت مدعی کشف
ج- درست بودن مقدمات کشف (از نظر اعتقادی و سلوکی)
د- سلامت کشف از آفات مکاشفه...
ه- تمیز دادن کشف نفسانی و کفش رحمانی (کشف صناعی و کشف الهی)
و- مقایسه ی مسائل و مطالب متعدد و مختلفی که از سوی مدعی کشف درباره یآنها ادعای کشف شده است و رسیدگی علمی به آنها، و عرضه ی آنها بر کتاب و سنت، تا اگر در آن میان برخی نادرست بود و بر خلاف محکمات و نصوص قطعی بود، روشن شود که اظهارات کشفی و ادعاهای مکاشف در خور اعتماد و استناد نیست.
12- پس از همه ی کوشش های علمی گذشته می رسیم به موضوع بسیار مهم دیگر، یعنی موافقت یا مخالفت نظریه با ادله ی قطعی نقلی، ادله ای که چون قطعی است -و قطعیت آنها ثابت است- هر دلیل مخالفی در برابر آنها دلیلیت ندارد، زیرا که آن دلیل مخالف -در صورت یاد شده- دلیلی صوری خواهد بود نه واقعی. چرا؟ چون محال است که دلیل درست عقلی، مخالف دلیل قطعی نقلی باشد، چنان که شیخ اعظم انصاری بدان تصریح کرده است و موضوع در حد ذات خود نیز روشن است. در کشف نیز مطلب همینگونه است، چنان که اشاره شد.
و از اینجاست که موضوعاتی مانند «قدم زمانی مخلوقات» -مثلا- چون معارض و مخالف است با ادله ی قطعی نقلی، باید دلیل های عقلی مورد ادعا درباره ی آن تحت رسیدگی قرار گیرد، تا روشن گردد که برهانیت آنها صوری است، یعنی مواد قضایایی که در مقدمات و صغری کبرای این برهان ها آمده است یقینی و قطعی نیست، بلکه ذوقی و خطابی و امثال آنهاست، و گرنه دلیل قطعیه نقلی مخالف آنها یافت نمی شد.
به سخن دیگر، دلیل عقلی بدیهی (مانند الواحد نصف الإثنین؛ یکی نصف دوتاست) هیچگاه معارض با دلیل قطعی نخواهد بود و چنین مخالفت معارضه ای به وقوع نخواهد پیوست و اما دلیل عقلی نظری، خود جای بحث و نظر دارد، تا معلوم گردد که نقص آن در چیست.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- معاد جسمانی در حکمت متعالیه- صفحه 346-354

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/211124