تفاوت نهج البلاغه با فلاسفه متقدم در سبک و روش استدلال

برخی به کلماتی در نهج البلاغه از قبیل وجود و عدم و حدوث و قدم و مانند اینها که برخورده اند این فرضیه را پیش آوردند و  احتمال داده اند که این کلمات و اصطلاحات پس از آنکه فلسفه یونانی وارد دنیای اسلام شده به عمد و یا سهو در ردیف کلمات علی (ع) قرار گرفته است. صاحبان این فرضیه اگر از الفاظ عبور کرده به معانی رسیده بودند، چنین فرضی را ابراز نمی داشتند. سبک و روش استدلال در نهج البلاغه با سبک و روش فلاسفه متقدم و معاصر سید رضی، و حتی تا قرنها پس از سید رضی و گرد آوری نهج البلاغه، صد در صد متفاوت است. البته شک نیست که فلاسفه اسلامی تحت تأثیر و نفوذ تعلیمات اسلامی برخی مسائل را وارد فلسفه کردند، که قبلا نبود و به علاوه در بیان و توجیه و استدلال بعضی مسائل دیگر ابتکاراتی به وجود آوردند. در عین حال با آنچه از نهج البلاغه می توان استفاده کرد تفاوتهایی دارد.

تاریخچه اندیشه های فلسفی مسلمانان از نظر علامه طباطبایی
حضرت استاد علامه طباطبایی روحی فداه در نشریه مکتب تشیع شماره 2 در مقدمه بحث روایات معارف اسلامی می فرمایند: "این بیانات در فلسفه الهیه یک رشته مطالب و مسائل را حل می کنند که علاوه بر اینکه در میان مسلمین مطرح نشده بوده و در میان اعراب مفهوم نبوده اساسا در میان کلمات فلاسفه قبل از اسلام که کتبشان به عربی نقل شده عنوانی ندارند و در آثار حکمای اسلام که از عرب و عجم پیدا شده و آثاری از خود گذاشته اند یافت نمی شوند. این مسائل همانطور در حال ابهام مانده و هر یک از شراح و باحثین به حسب گمان خود تفسیر می کردند تا تدریجا راه آنها تا حدی روشن و در قرن یازده هجری حل شده و مفهوم گردیدند، مانند، مساله وحدت حقه (وحدت غیر عددی) در واجب، و مساله اینکه ثبوت وجود واجبی همان ثبوت وحدت او است (وجود واجب چون وجود مطلق است مساوی با وحدت است) و اینکه واجب معلوم بالذات است و اینکه واجب خود به خود بلا واسطه شناخته می شود و همه چیز با واجب شناخته می شود نه به عکس... ."


منابع :

  1. مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 73-71

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/21330