نحوه صحیح تعامل با پیشرفت ها و تغییرات زمانه

در عصر ما این پرسش که آیا اسلام با مقتضیات زمان هماهنگی دارد یا نه، عمومیت پیدا کرده است، اکثر افرادی که از پیشرفت و تکامل و تغییر اوضاع زمان دم می زنند گاهی به پرسش خود رنگ فلسفی می دهند و می گویند در این جهان همه چیز در تغییر است، هیچ چیزی ثابت و یکنواخت باقی نمی ماند. اجتماع بشر نیز از این قاعده مستثنی نیست و چگونه ممکن است یک سلسله قوانین اجتماعی برای همیشه بتواند ثابت و باقی بماند؟ اگر صرفا از نظر فلسفی این مسئله را مورد توجه قرار دهیم جوابش واضح است. آن چیزی که همواره در تغییر است، نو و کهنه می شود، رشد و انحطاط دارد، ترقی و تکامل دارد همانا مواد و ترکیبات مادی این جهان است و اما قوانین جهان ثابت است، مثلا موجودات زنده طبق قوانین خاصی تکامل پیدا کرده و می کنند و دانشمندان قوانین تکامل را بیان کرده اند.
خود موجودات زنده دائما در تغییر و تکاملند. اما قوانین تغییر و تکامل چطور؟ البته قوانین تغییر و تکامل متغیر و متکامل نیستند و سخن ما درباره قوانین است.
در این جهت فرق نمی کند که قانون مورد نظر یک قانون طبیعی باشد یا یک قانون وضعی و قراردادی، زیرا ممکن است یک قانون وضعی و قراردادی از طبیعت و فطرت سرچشمه گرفته باشد و تعیین کننده خط سیر تکاملی افراد و اجتماعات بشری باشد.
ولی پرسش هایی که در زمینه انطباق و عدم انطباق اسلام با مقتضیات زمان وجود دارد تنها جنبه کلی و فلسفی ندارد.
آن پرسشی که بیش از هر پرسش دیگر تکرار می شود این است که قوانین در زمینه احتیاجات وضع می شود و احتیاجات اجتماعی بشر ثابت و یکنواخت نیست، پس قوانین اجتماعی نیز نمی تواند ثابت و یکنواخت باشد.
این پرسش چه پرسش خوب و ارزنده ای است. اتفاقا یکی از جنبه های اعجاز آمیز دین مبین اسلام که هر مسلمان فهمیده و دانشمندی از آن احساس غرور و افتخار می کند این است که اسلام در مورد احتیاجات ثابت فردی یا اجتماعی قوانین ثابت و در مورد احتیاجات موقت و متغیر وضع متغیری در نظر گرفته است.
در مقابل این پرسش مهم باید یک مطلب مهم را مد نظر داشت و آن این است که:
اکثر افرادی که از پیشرفت و تکامل و تغییر اوضاع زمان دم می زنند خیال می کنند هر تغییری که در اوضاع اجتماعی پیدا می شود خصوصا اگر از مغرب زمین سرچشمه گرفته باشد باید به حساب تکامل و پیشرفت گذاشت و این از گمراه کننده ترین افکاری است که دامن گیر مردم امروز شده است.
به خیال این گروه چون وسایل و ابزارهای زندگی روز به روز عوض می شود و کامل تر جای ناقص تر را می گیرد و چون علم و صنعت در حال پیشرفت است پس تمام تغییراتی که در زندگی انسان ها پیدا می شود نوعی پیشرفت و رقاء است و باید استقبال کرد، بلکه جبر زمان است و خواه ناخواه جای خود را باز می کند.
در صورتی که نه همه تغییرات نتیجه مستقیم علم و صنعت است و نه ضرورت و جبری در کار است. در همان حالی که علم در حال پیشروی است طبیعت هوسباز و درنده خوی بشر هم بیکار نیست.
علم و عقل، بشر را بسوی کمال جلو می برد و طبیعت هوسباز و درنده خوی بشر سعی دارد بشر را به سوی فساد و انحراف بکشاند. طبیعت هوسباز و درنده خو همواره سعی دارد علم را به صورت ابزاری برای خود در آورد و در خدمت هوس های شهوانی و حیوانی خود بگمارد.
زمان همان طوری که پیشروی و تکامل دارد فساد و انحراف زمان هم دارد. باید با پیشرفت زمان پیشروی کرد و با فساد و انحراف زمان هم باید مبارزه کرد. مصلح و مرتجع هر دو علیه زمان قیام می کنند، با این تفاوت که مصلح علیه انحراف زمان و مرتجع علیه پیشرفت زمان قیام می کند.
اگر زمان و تغییرات زمان را مقیاس کلی خوبی ها و بدی ها بدانیم پس خود زمان و تغییرات آن را با چه مقیاسی اندازه گیری کنیم؟
اگر همه چیز را با زمان باید تطبیق کنیم خود زمان را با چه چیزی تطبیق دهیم؟
اگر بشر باید دست بسته در همه چیز تابع زمان و تغییرات زمان باشد پس نقش فعال و خلاق و سازنده اراده بشر کجا رفت؟
انسان که بر مرکب زمان سوار است و در حال حرکت است نباید از هدایت و رهبری این مرکب، آنی غفلت کند. آنان که همه از تغییرات زمان دم می زنند و از هدایت و رهبری زمان غافلند نقش فعال انسان را فراموش کرده اند و مانند اسب سواری هستند که خود را در اختیار اسب قرار داده است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 90

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/21523