تفاوت حقوق اجتماعی و حقوق طبیعی انسان ها

افراد بشر از لحاظ حقوق اجتماعی غیر خانوادگی یعنی از لحاظ حقوقی که در اجتماع بزرگ، خارج از محیط خانواده، نسبت به یکدیگر پیدا می کنند هم وضع مساوی دارند و هم وضع مشابه. یعنی حقوق اولی طبیعی آنها برابر یکدیگر و مانند یکدیگر است. همه مثل هم حق دارند از مواهب خلقت استفاده کنند، مثل هم حق دارند کار کنند، مثل هم حق دارند در مسابقه زندگی شرکت کنند، همه مثل هم حق دارند خود را نامزد هر پست از پست های اجتماعی بکنند و برای تحصیل و بدست آوردن آن از طریق مشروع کوشش کنند. همه مثل هم حق دارند استعدادهای علمی و عملی وجود خود را ظاهر کنند. البته همین تساوی در حقوق اولیه طبیعی، تدریجا آنها را از لحاظ حقوق اکتسابی در وضع نامساوی قرار می دهد، یعنی همه به طور مساوی حق دارند کار کنند و در مسابقه زندگی شرکت نمایند، اما چون پای انجام وظیفه و شرکت در مسابقه میان می آید، همه در این مسابقه یک جور از آب در می آیند، بعضی پر استعدادترند و بعضی کم استعدادتر، بعضی پر کارترند و بعضی کم کارتر، بالاخره بعضی عالم تر، باکمال تر، باهنر تر، کارآمد تر، لایق تر از بعضی دیگر از کار در می آیند قهرا حقوق اکتسابی آنها صورت نا متساوی به خود می گیرد و اگر بخواهیم حقوق اکتسابی آنها را نیز مانند حقوق اولی و طبیعی آنها مساوی قرار دهیم، عمل ما جز ظلم و تجاوز نامی نخواهد داشت.
چرا از لحاظ حقوق طبیعی اولی اجتماعی همه افراد وضع مساوی و مشابهی دارند؟
برای اینکه مطالعه در احوال بشر ثابت می کند که افراد بشر طبیعتا هیچ کدام رئیس یا مرئوس آفریده نشده اند، هیچ کس کارگر یا صنعتگر یا استاد یا معلم یا افسر یا سرباز یا وزیر به دنیا نیامده است، اینها مزایا و خصوصیاتی است که جزء حقوق اکتسابی بشر است، یعنی افراد در پرتو لیاقت و استعداد و کار و فعالیت باید آنها را از اجتماع بگیرند و اجتماع با یک قانون قراردادی آنها را به افراد خود واگذار می کند. تفاوت زندگی اجتماعی انسان با زندگی اجتماعی حیوانات اجتماعی از قبیل زنبور عسل در همین جهت است، تشکیلات زندگی آن حیوانات صد در صد طبیعی است، پست ها و کارها به دست طبیعت در میان آنها تقسیم شده نه بدست خودشان، طبیعتا بعضی رئیس و بعضی مرئوس، بعضی کارگر و بعضی مهندس و بعضی مأمور انتظامی آفریده شده اند. اما زندگی اجتماعی انسان این طور نیست. به همین جهت بعضی از دانشمندان یک باره این نظریه قدیم فلسفی را که می گوید "انسان طبیعتا اجتماعی است" انکار کرده و اجتماع انسانی را صد در صد "قرار دادی" فرض کرده اند.
درباره "زندگی اجتماعی انسان" دو نظر است. بعضی زندگی اجتماعی انسان را طبیعی می دانند، به اصطلاح انسان را "مدنی بالطبع" می دانند. بعضی دیگر بر عکس، زندگی اجتماعی را یک امر قرار دادی می دانند که انسان به اختیار خود و تحت تأثیر عوامل اجبار کننده خارجی (نه عوامل درونی) آن را انتخاب کرده است. در باب زندگی خانوادگی چطور؟ آیا در اینجا هم دو نظر است؟ خیر. در اینجا یک نظر بیشتر وجود ندارد. زندگی خانوادگی بشر صد در صد طبیعی است، یعنی انسان طبیعتا "منزلی" آفریده شده است. فرضا در طبیعی بودن زندگی "مدنی" انسان تردید کنیم، در طبیعی بودن زندگی "منزلی" یعنی زندگی خانوادگی او نمی توانیم تردید کنیم. همچنان که بسیاری از حیوانات با آنکه زندگی اجتماعی طبیعی ندارند بلکه به کلی از زندگی اجتماعی بی بهره اند. دارای نوعی زندگانی زناشویی طبیعی می باشند، مانند کبوتران و بعضی حشرات که به طور "جفت" زندگی می کنند.
حساب زندگی خانوادگی از زندگی اجتماعی جداست. در طبیعت تدابیری به کار برده شده که طبیعتا انسان و بعضی حیوانات به سوی زندگانی خانوادگی و تشکیل کانون خانوادگی و داشتن فرزند گرایش دارند. قرائن تاریخی دوره ای را نشان نمی دهد که در آن دوره انسان فاقد زندگی خانوادگی باشد، یعنی زن و مرد منفرد از یکدیگر زیست کنند و یا رابطه جنسی میان افراد صورت اشتراکی و عمومی داشته باشد. زندگی قبایل وحشی عصر حاضر که نمونه ای از زندگانی بشر قدیم به شمار می رود نیز چنین نیست. زندگی بشر قدیم خواه به صورت "مادر شاهی" و خواه به صورت "پدر شاهی" شکل خانوادگی داشته است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 145-146 و 149-150

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/21559