تفاوت مقررات الهی و اجتماعی از نظر شرایط

غالبا افراد، مقررات الهی را در خلقت و آفرینش و پاداش و کیفر و سعادت و شقاوت، با مقررات اجتماعی بشری قیاس می گیرند، در صورتی که این امور تابع شرایط تکوینی و حقیقی است و جزئی از آن است، ولی اوضاع و مقررات اجتماعی، تابع مقررات اعتباری قراردادی است. مقررات اجتماعی می تواند تابع شرایط قراردادی باشد ولی مقررات خلقت و آفرینش و از آن جمله پاداش و کیفر الهی نمی تواند تابع این شرایط باشد بلکه تابع شرایط تکوینی است. مثلا اگر خدای ناخواسته یک بیماری نظیر "وبا" به ایران بیاید، تفاوتی بین تبعه ایران و تبعه غیر ایران نمی گذارد. اگر ایرانی و افغانی از لحاظ شرایط مزاجی و محیطی و سایر شرایط طبیعی متساوی باشند محال است که میکروب بیماری، تبعیضی قائل شود و بگوید چون افغانی، تبعه ایران نیست من با او کاری ندارم. اینجا حساب خلقت و طبیعت است نه حساب اجتماع و قراردادهای اجتماعی، حساب، حساب تکوین است نه حساب تقنین و تشریع.
مقررات الهی از نظر پاداش و کیفر و سعادت و شقاوت افراد، تابع شرایط واقعی و تکوینی است. چنین نیست که اگر کسی مدعی شود که چون من نامم در دفتر اسلام ثبت شده است و اسما مسلمانم پس باید امتیاز داشته باشم، از او پذیرفته گردد. اشتباه نشود، سخن در مسائل مربوط به پاداش و کیفر و سعادت و شقاوت و در رفتار خداوند با بندگان است، سخن در قوانین موضوعه اسلام در زندگی اجتماعی مسلمین نیست. شک ندارد که مقررات موضوعه اسلامی مانند همه قوانین موضوعه جهان یک سلسله قوانین قراردادی است و یک سلسله شرایط قراردادی در آنها ملحوظ شده است و افراد بشر در این قوانین که مربوط به زندگی دنیوی آنها است الزاما باید از یک سلسله شرایط قراردادی پیروی کنند.
ولی فعل خداوند و جریان مشیت الهی در نظام تکوین و از آن جمله سعادت بخشیدن و به شقاوت کشیدن افراد و پاداش و کیفر دادن به آنها تابع «ایها الناس ان اباکم واحد، و ان ربکم واحد، کلکم لادم و آدم من تراب، لافخر لعربی علی عجمی الا بالتقوی»؛ «ای مردم همه شما دارای یک پدر و یک خدا هستید، همگی از آدم آفریده شده اید و آدم از خاک آفریده شده است.» یعنی اصل و نسب همه کس به خاک بر می گردد، عرب را بر عجم فخر و امتیازی نیست، تنها سبب امتیاز، تقواست. سلمان فارسی که در طلب حقیقت گام بر می داشت به جایی رسید که رسول اکرم (ص) درباره اش فرمود: «سلمان منا اهل البیت».
فعل خداوند و جریان مشیت الهی در نظام تکوین و از آن جمله سعادت بخشیدن و به شقاوت کشیدن افراد و پاداش و کیفر دادن به آنها تابع مقررات اجتماعی نیست بلکه اساسا از این سنخ نیست که ذات اقدس الهی در جریان مشیت مطلقه اش بر اساس مقررات قراردادی عمل نمی کند. امور قراردادی که در نظامات اجتماعی طبعا تأثیر بسزایی دارد، در جریان اراده تکوینی ذات مقدس باری تعالی تأثیری ندارد. از نظر مقررات موضوعه اسلامی که مربوط به رفتار اجتماعی افراد بشر است، هرگاه کسی شهادتین بر زبان بیاورد مسلمان شناخته می شود و از مزایای ظاهری اسلام استفاده می کند ولی از نظر مقررات اخروی و حساب جهان دیگر، از نظر رفتار خداوند، قانون: «فمن تبعنی فانه منی»؛« پس هر کس که از من پیروی کرد بی گمان او از من است» (ابراهیم/36) و قانون: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»؛ «قطعا ارجمندترین شما نزد خدا با تقواترین شماست» (حجرات/13) حکومت می کند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 417 و 419

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22007