ارزش های انسانی از نظر فلاسفه غرب

فلاسفه غربی اساس کارشان را بر این گذاشتند که "واقعیت" یعنی محسوس و مادی، و می گویند انسان یا جستجوگر خیر است که خیر یعنی همان سود و منفعت مادی و یا جستجوگر چیزی است که هیچ چیز نیست، فقط ارزش است، همان کلمه "سود و ارزش" که در فلسفه اروپا آمده و چه انحراف بزرگی هست در فلسفه انسانی. از همین جاست که می گویند بشر یا دنبال سود یعنی چیزی که خیرش در آن است می رود، قهرا عقل هم می گوید برو دنبالش، منطقی هم هست، و یا دنبال چیزهایی می رود که خیرش در آنها نیست، عقل هم می گوید نرو ولی می رود، یک کار غیرعقلی و غیرمنطقی انجام می دهد، دنبال یک سلسله کارهای غیرعقلانی و غیرمنطقی می رود که منطق و عقل هیچ حکم نمی کند که برو دنبالش، ولی می رود.
یک چنین تضادی و یک چنین امر به اصطلاح نامعقولی در وجود انسان هست که دنبال چیزهایی می رود که هیچ خیریتی برای او ندارد ولی می رود، و لهذا با عقل هم منطبق نیست، ولی مگر انسان همه کارهایش با عقل منطبق است؟! کار غیرعقلی و کار نامعقول و غیرمنطقی می کند. اینها را کارهای غیرمنطقی بشر دانسته اند. قهرا در توجیه همین چیزهایی که اسم اینها را گذاشتند ارزش و نه خیر یعنی آنچه که انسان دنبالش می رود بدون آنکه خیر و اختیار شدنی باشد، درماندند که این ارزش ها را چگونه می شود توجیه کرد. "خیر" که همان محسوس و مادی است. اینها که محسوس و مادی نیست. مگر زیبایی، محسوس است برای انسان و مادی است؟! مگر به اصطلاح حجم دارد، یعنی چشم پر کن است؟! مگر فضیلت اساسا واقعیتی است؟! مگر حقیقت، واقعیت است؟!
اینها شد یک سلسله مسائل غیرمنطقی و غیرعقلانی برای بشر، ولی از طرف دیگر دیدند آخر چطور می شود اینها را به جامعه گفت که همه اینها اموری موهوم است، یعنی لازمه این فلسفه و همان حرف "نیچه" و غیر نیچه را بگویند که اینها همه موهوم است، واقعیت، همانی است که سود است، هر چه که غیر سود باشد واقعیت نیست، عقل هم می گوید دنبالش نرو. آنهایی که شجاع بودند گفتند، آنهایی که خیلی شجاع نبودند زیر پرده این مطلب را به شکل دیگری گفتند، یکی گفت ارزش های تکامل پیدا کرده، و دیگری به گونه دیگر.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 149-148

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22339