معنای واژه سلطان در قرآن

سلطان در قرآن کریم یا به معنی "قدرت و تسلط" استعمال شده است یا به معنی دلیل و حجت که منشأ غلبه و قدرت و تسلط است، و حتی در مورد تسلط شیطان بر انسان نیز به کار رفته است: «انما سلطانه علی الذین یتولونه؛ شیطان تنها بر کسانی مسلط است که او را سرپرست خود قرار می دهند و از وسوسه های او پیروی می کنند.» (نحل/ 100) و همچنین در مورد تسلط قانونی یک انسان بر یک عمل خاص نیز به کار رفته است «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا؛ و هر کس بی گناه کشته شود برای وارث و سرپرست او حق و قدرت تلافی و قصاص مقرر فرموده ایم.» (اسراء/ 33)
در آیه 33 و 34 سوره الرحمن آمده: «یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا تنفذون الا بسلطان* فبای الاء ربکما تکذبان؛ ای گروه جن و انس اگر می توانید از مرزهای آسمان ها و زمین -یعنی از جوانب- فرار کنید، فرار کنید، اگر می توانید از ملک خدا خارج شوید، خارج شوید، اختیار با خودتان است ولی هرگز فرار نخواهید کرد مگر به کمک قدرتی. پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟» این را توجه داشته باشید که آیه مربوط به قیامت و آن وقتی است که دیگر انسان ها قدرت را جز یک قدرت حس نمی کنند یعنی می دانند که جز یک قدرت، قدرتی نیست. کلمه "سلطان" در «بسلطان» یعنی قدرت الهی.
مقصود این است: اینجا که می بینید سراسر کیفر است و پاداش، جز کیفر و پاداش در اینجا چیزی وجود ندارد، بله، اگر می توانید از ملک خدا خارج شوید که در آنجا کیفر و پاداشی نباشد بروید خارج شوید. معنایش این است که چنین چیزی امکان ندارد، اینجا که می فرماید «الا بسلطان» و یک استثنا ذکر می کند، مسلم مقصود همان سلطان الهی است.
سلطان در زبان عرب، مصدر و به معنی سلطه و قدرت است. اگر در زبان عربی به مطلق حکام و به حکمران ها مطلقا "سلطان" گفته می شود به اعتبار قدرت حاکم است. از قبیل حمل مصدر بر ذات است. مثل اینکه می گوییم ریاست فلان جا، که رئیس را می گوییم ریاست. به یک صاحب سلطان یعنی به یک صاحب قدرت می گفتند "سلطان" یعنی قدرت.
به یک حاکم، به یک پادشاه، به یک رئیس جمهور می گفتند "سلطان" چون او بود که قدرت ها را در قبضه خودش داشت، می گفتند "سلطان" یعنی قدر مملکت. پس اصل کلمه "سلطان" همان معنی قدرت است نه شخص صاحب قدر. استعمالش در شخص صاحب قدرت استعمال ثانوی و مجازی است.

گستره ملک الهی
خداوند در آیه 33 سوره الرحمن می فرماید: «یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا تنفذون الا بسلطان فبای الاء ربکما تکذبان» این آیه ذو وجهین است، یعنی هم ممکن است ناظر به دنیا باشد و هم ممکن است ناظر به آخرت باشد و از یک نظر احتمال می رود که این آیه ناظر به دنیا باشد چون هنوز وارد عالم قیامت نشده ایم، وعده قیامت است «سنفرغ لکم ایه الثقلان؛ زودا که به (حسابرسی) شما بپردازیم ای جن و انس!» (الرحمن/ 31)
آیه وقتی می خواهد بگوید که خواهیم رسید به وقتی که در آن وقت کیفر و پاداشی هست، می گوید پس الان چنین چیزی هست، اگر می توانید از ملک خدا خارج شوید که کار به آن جاها نکشد خارج شوید، اگر می توانید از اقطار آسمان ها و زمین خارج شوید، خارج شوید، ولی این که یک امر عملی نیست، از قانون خدا و از ملک خدا که نمی شود بیرون رفت.
ملک خدا یعنی ملک وجود. هرجا که بروید ملک وجود است و هرجا که بروید ملک خداست. پس همه جا حوزه قدرت الهی است. چون همه جا حوزه قدرت الهی است همه جا حوزه قانون الهی است و قانون الهی برای انسان هاست، یعنی قانون پاداش و کیفر، عمل و عکس العمل. وقتی که می فرماید: «لا تنفذون الا بسلطان» کأنه اینجا یک سؤال پیش می آید: ما که نمی توانیم از این عالم آسمان ها و زمین بیرون برویم، آیا قدرتی هم نیست که ما را از آسمان و زمین (اینجایی که ما الان هستیم، این عالم محسوس ما) بیرون ببرد؟ (و عالمی ماورای این عالم ها و ما فوق آسمان ها و زمین هم هست که در واقع عالم ربوبیت است) می گوید: «الا بسلطان» بله اگر شما به آن مقام برسید، اصلا مقام شما مقام ما فوق آسمان ها و زمین خواهد شد. این همان است که گفت:

آن که رست از جهان فدک چه کند *** آن که جست از جهت فلک چه کند
مسأله ای است که آیا انسان می رسد به مقامی که از جهات بیرون برود؟ اقطار آسمان ها و زمین، عالم جهات است یعنی عالم ابعاد. مسلما اگر انسان بخواهد در این جهات حرکت کند هیچ گاه خارج نمی شود. من می خواهم از این طرف بروم تا خارج شوم، هر چه بروم ملک خداست، از این جهت خارج شوم، باز ملک خداست، از این جهت هم همین طور. ولی ممکن است انسان به مرحله ای برسد که از جهت خارج باشد، اصلا ما فوق جهت باشد. اینجا دیگر برای او آسمان و زمین به شکلی مطرح نیست. آیه در واقع می خواهد به این مطلب اشاره کند که خدا یک چنین قدرتی هم دارد که بعضی انسان ها اصلا از جهت خارج می شوند یعنی ما فوق جهت قرار می گیرند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 6 صفحه 58-55

  2. مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 241-240

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22553