یکی بودن راه پیامبران

در آیه 26 سوره حدید آمده: «و لقد ارسلنا نوحا و ابراهیم و جعلنا فی ذریتهما النبوة و الکتاب؛ ما قبلا نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل این دو "پیامبری" قرار داده ایم، یعنی در میان ذریه اینها افرادی هستند که پیغمبرند و در میان نسل اینها کتاب را قرار داده ایم یعنی کتاب های آسمانی بر افرادی از نسل این دو نفر فرود آمده است.
«فمنهم مهتد و کثیر منهم فاسقون؛ پس برخی از آنها هدایت یافته و بسیاری از آنان فاسق بودند.» حساب عالم حساب جبر و اجبار نبوده که مثلا خدا همه مردم را خوب خلق کند یا لا اقل ذریه پیغمبران را خوب خلق کند، ذریه پیغمبران همه خوب باشند، مثلا ذریه های نوح همه خوب باشند (البته همه مردم به حکم «و جعلنا ذریته هم الباقین؛ و (تنها) نسل او را باقی گذاشتیم.» (صافات/ 77) از ذریه نوح هستند، ولی ذریه ابراهیم که این جور نیست)، ذریه ابراهیم همه خوب باشند. نه، ذریه پیغمبران هم مثل همه مردم دیگر هستند، آنها هم می توانند خوب باشند می توانند بد باشند. در عمل هم این جور بوده، بعضی از اینها مهتدی و راه یافته بودند یعنی از آن چراغی که به وسیله پیغمبران به مردم ارائه شده است استفاده کردند و بسیاری از آنها هم فاسق و منحرف از آب در آمدند. در آیه 27 سوره حدید در مورد پیامبران آمده است: «ثم قفینا علی ءاثارهم برسلنا؛ آنگاه به دنبال آنان پیامبران خود را پی در پی آوردیم.» این رشته لا ینقطع ادامه داشت. کلمه «قفینا» مصدرش "تقفیه" و از ماده "قفا" است "قفا" پشت گردن را می گویند. وقتی که افرادی ردیف و پشت گردن یکدیگر بایستند، مثل یک صف نظامی، چهره هر یک از آنها به پشت گردن دیگری است، کأنه تمام چهره این شخص در پشت گردن آن دیگری قرار گرفته است. ما در فارسی می گوییم "پشت سر" منتها "سر" چیزی است که شامل جلو می شود، شامل عقب هم می شود، ولی وقتی "پشت گردن" بگوییم نشان می دهد که یکی جلو است و دیگری واقعا در پشت او قرار گرفته. در فارسی وقتی که می گوییم "پشت سر" آن قسمت عقب سر منظور ماست. «ثم قفینا...» یعنی پشت سر هم... قافیه را که در شعر قافیه می گویند برای همین است. می گویند قافیه و ردیف. مثلا در یک قصیده یا غزل آخرهای ابیات، ردیف یکدیگر، پشت سر یکدیگر و مانند یکدیگر هستند. مثلا اگر آخر یک شعر "باز آمد" باشد این "باز" را قافیه می گویند. بعد دیگری می آید مثلا "راز" و می گویند "دمساز". اینها را که پشت سر همدیگر قرار می گیرند "قافیه" می گویند. این هم باز تشبیه به همین است. گویی انسان هایی هستند که پشت گردن یکدیگر قرار گرفته اند.
قرآن کریم می فرماید که ما پیغمبران خود را یک یک پشت سر یکدیگر قرار دادیم، پیغمبری بعد از پیغمبری و پیغمبری بعد از پیغمبری برای همین رسالت و مأموریت آمد. جمله «ثم قفینا علی اثارهم» متضمن این نکته است که هر پیغمبر بعدی از همان راه رفته است که پیغمبران قبلی رفته اند، یعنی کسی خیال نکند پیغمبران راه های مختلف دارند، راه یکی بوده، از حضرت نوح (ع) تا خاتم الانبیا (ص) راه یکی است. اختلافاتی که در شرایع و قوانین هست -که اختلافات در فروع است- به شکلی نیست که راه را دو راه کند. به تعبیری که علامه طباطبائی می فرمایند شاهراه یکی است ولی راه های فرعی که متصل به شاهراه می شود احیانا اختلاف پیدا می کند. این است که کلمه «علی اثارهم» را می فرماید. آثار جمع "اثر" است و اثر یعنی جای پا. در قدیم (مسافت ها را) یا پیاده می رفتند یا با مال. جای پای انسان ها یا جای پای حیواناتی که رفته بودند (باقی می ماند). اساسا همان اثر پاها راه درست می کرد. غیر از این بود که حالا بشر در اثر تکامل صنعت، اول راه را با اصول هندسی می سازد بعد می رود. در قدیم اول می رفتند بعد راه ساخته می شد، یعنی از رفتن، راه ساخته می شد.
آن شعر معروف می گوید:
این خط راه های که به صحرا نوشته اند *** یاران رفته با قلم پا نوشته اند
سنگ مزارها همه سر بسته نامه هاست *** کز آخرت به عالم دنیا نوشته اند
غرض این است که راه در قدیم یعنی آن چیزی که جای پاها آن را درست کرده بود و با مفهوم راه امروز خیلی فرق می کرد. مفهوم راه امروز یعنی آن که اول بشر آن را می سازد بعد در آن راه می رود، ولی راه در قدیم یعنی آن که انسان می رفت و با رفتن درست می شد. این است که اینجا تعبیر «علی اثارهم» (آمده است). پیغمبران هر کدام آمدند پا جای پای دیگران گذاشتند. وقتی می خواهد بگوید از راه آنها رفتند، چون راه همان بوده که جای پاها درست می کرده، می گوید پای جای پای دیگران گذاشتند، بر آثار آنها (قدم نهادند)، یعنی از همان راهی که آنها رفته بودند رفتند که این هم اشاره به این است که راه انبیاء یک راه بیشتر نیست، تفاوتی که در راه ها هست از نظر اصل راه نیست، از نظر خصوصیات دیگر است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 6- صفحه 128-131

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22639