شرایط موفقیت مصلح دینی از نظر امام علی علیه السلام

مولای متقیان امام علی (ع) در زمینه شرط موفقیت مصلح دینی در حکمت 110 نهج البلاغه بیان می کند: «انما یقیم امر الله سبحانه من لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع؛ تنها کسی می تواند فرمان خدا را به پا دارد که سازشکاری و هم رنگی نکند، و از پی مطامع خود نرود».
در این جمله ها سخن از برپا داشتن فرمان خدا است، سخن از چیزی است که از صد سال پیش در زبان مصلحین اسلامی از آن به احیاء اندیشه اسلامی تعبیر می شود، سخن از اینست که مواقعی می رسد که فرمانهای خدا در یک جامعه زمین می خورد و نیاز به اینست که از نو بنیاد شود. سخن در اینست که چه کسی قادر است این کار پیامبرانه را انجام دهد. آیا هر فردی در هر شرائط روحی و اخلاقی و با هر نوع شخصیت معنوی موفق به برداشتن چنین گامی پیامبرانه می شود؟ علی (ع) با قید کلمه «انما» که مفید حصر است می فرماید کسی چنین توفیقی حاصل می کند که سه صفت بزرگ در او راه نیافته باشد: مصانعه، مضارعه، طمع بندگی.

مصانعه
برای مصانعه یک معادل فارسی دقیق نیست. شاید بشود گفت سازشکاری، یا ملاحظه کاری، یا معامله گری، اما نه، همه اینها مصانعه هستند، ولی مصانعه بیش از اینها است. آنگاه که به علی پیشنهاد کوتاه آمدن در عزل معاویه می شد، این کار در تعبیرات علی و یارانش نوعی مصانعه تعبیر می شد. علی حتی از اینکه به خاطر مصلحت، از آن نوع مصلحتهائی که سیاستمداران خود را با آنها تطبیق می دهند، یک ساعت اجازه دهد معاویه سر کار خود بماند امتناع کرد و آن را مصانعه می دانست. اصحاب و دوستان احیانا می آمدند و در حضورش او را ستایش می کردند، او را محتشم می شمردند، با القاب و عناوین یاد می کردند، از اینکه اگر نقصی در کارها به نظرشان برسد و ابراز کنند خودداری می کردند و علی به شدت آنها را از این روش نهی می کرد و این عمل آنها را نوعی مصانعه می خواند و می گفت: «لا تخالطونی بالمصانعة و لا تکلمونی بما تکلم به الجبابرة؛ با من با سبک مصانعه معاشرت نکنید، با من به طرزی که با جباران و ستمگران سخن گفته می شود» (نهج البلاغه، خطبه 216)، یعنی چاپلوسانه و تملق آمیز و مداحانه و در لفافه القاب مطنطن و عناوین مجلل، سخن مگوئید. صریح می گفت من دوست دارم مردم آنگاه که با من روبرو می شوند به جای تعارفات و مداحیها، نقصها و عیبهائی که به نظرشان می رسد با کمال صراحت رو در روی من بگویند. رو در بایستی در اجراء امر خدا داشتن مصانعه است. ملاحظه دوست و رفیق و فرزند و خویشاوند و مرید را در کارها دخالت دادن مصانعه است.
قرآن کریم لغت ادهان را به کار برده است که معمولا در عرف امروز مداهنه به کار برده می شود. ادهان یعنی روغن مالی، در اصطلاح امروز فارسی زبانان، شیره مالی یا ماست مالی گفته می شود. این تعبیر معمولا در موردی به کار برده می شود که یک امری به جای اینکه به طور جدی اجرا شود، به صورتسازی بدون حفظ محتویات قناعت می شود. قرآن می فرماید که کفار دوست دارند که تو اهل مداهنه می بودی تا مداهنه می کردند، مثلا صورت توحید، صورت برادری و برابری، صورت ممنوعیت ربا محفوظ می بود، اما حقیقت و محتوا، نه. خلاصه اینکه دوست داشتند تو اهل مصانعه بودی، و نیستی. پس سمبل کردن، به صورتسازی قناعت کردن مصانعه است. گفتیم رفیق بازی، ملاحظه دوستان، فرزندان، خویشاوندان و مریدان را در اجراء امر خدا دخالت دادن مصانعه است.
داستانی از علی (ع) در تاریخ مسطور است که از این جهت آموزنده است: آنگاه که علی (ع) به فرماندهی یک سپاه با سربازانش از یمن برمی گشت و حله های یمنی همراه داشت که متعلق به بیت المال بود، نه خودش یکی از آن حله ها را پوشید و نه به یکی از سپاهیان اجازه داد در آنها تصرف کند. یکی دو منزل نزدیک مکه (آنوقت رسول خدا برای حج به مکه آمده بود)، خود برای گزارش زودتر به حضور رسید و سپس برگشت که با سربازانش با هم وارد مکه شوند. وقتی که به محل سربازان رسید، دید آنها آن حله ها را آورده و پوشیده اند. علی بدون هیچ ملاحظه و رودربایستی و مصلحت اندیشی سیاسی، همه را از تن آنها کند و به جای اول گذاشت. سربازان ناراحت شدند. وقتی که به حضور رسول خدا رسیدند، از جمله چیزهائی که رسول خدا از آنها پرسید این بود که از رفتار فرمانده تان راضی هستید؟ گفتند بلی، اما. .. و قصه حله ها را به عرض رساندند. اینجا بود که رسول خدا جمله تاریخی را درباره علی فرمود: «انه لا خیشن فی ذات الله؛ او خشن ترک فردی است در ذات خدا». یعنی علی آنجا که پای امر الهی برسد، از هرگونه مصانعه و ملاحظه کاری به دور است. مصانعه و مصانعه دوستی نوعی ضعف و زبونی است و نقطه مقابل خشونت اصولی است که نوعی شجاعت و قوت است.

مضارعه
امام علی (ع) می فرماید: «انما یقیم امر الله سبحانه من لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع؛ فرمان خدا را تنها کسی می تواند اجرا کند که سازشکار نباشد، و به روش اهل باطل عمل نکند، و پیرو فرمان طمع نگردد» (نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 110). علی (ع) با قید کلمه «انما» که مفید حصر است می فرماید کسی چنین توفیقی حاصل می کند که سه صفت بزرگ در او راه نیافته باشد: مصانعه، مضارعه، طمع بندگی. مضارعه یعنی مشابهت. آنکس که می خواهد جامعه ای را اصلاح کند و تغییر دهد، خودش نباید همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف که در مردم هست، در خودش وجود داشته باشد. کسی موفق به اصلاح نقاط ضعف می شود که خود از آنها مبرا باشد.
و غیر تقی یأمر الناس بالتقی *** طبیب یداوی الناس و هو علیل
اگر در بیماریهای جسمی احیانا یک بیمار بتواند بیمار دیگری را معالجه کند، در مداواهای روحی و اجتماعی میسر نیست. خودسازی بر جامعه سازی مقدم است. علی (ع) فرمود: به خدا سوگند من شما را به هیچ کاری فرمان ندادم مگر آنکه پیش از آنکه فرمان دهم خودم به کار بستم، و از هیچ چیز شما را منع نکردم، مگر آنکه پیش از آنکه شما را منع کنم، خودم از آن دوری کردم و همچنین آن حضرت فرمود: آنکس که خود را در مقام امام و رهبر مردم قرار می دهد، نخست خود را تعلیم دهد، سپس مردم را. معلم و مؤدب خویشتن، بیش از معلم و مؤدب دیگران، شایسته اکرام و احترام است.

اما طمع بندگی
علی (ع) در حکمت 180 نهج البلاغه فرمود: «الطمع رق موبد؛ طمع بردگی جاوید است». در هر بردگی امید رهائی از طرف مالک هست مگر بردگی از نوع طمع، که امیدی از جانب مالک به رهائی نیست. در اینجا اختیار رها شدن به دست برده است نه مالک. آنکس که می خواهد امر خدا را بپا دارد، باید از این اسارت رها باشد. حریت و آزادی معنوی شرط توفیق مصلح دینی است. همچنانکه یک زبون ملاحظه کار توفیق اصلاح خدائی نمی یابد، و همچنانکه یک گرفتار بیمار موفق به مداوای جامعه خود نمی گردد، یک اسیر و بنده مطامع نفسانی نیز موفق نخواهد شد دیگران را از اسارتهای اجتماعی یا معنوی باز دارد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر- صفحه 103-99

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22655