شأن نزول سوره ممتحنه

در شأن نزول آیات سوره ممتحنه این چنین گفته اند که مردی از صحابه بود که اتفاقا از کسانی بود که در جنگ بدر شرکت کرده بود و از مهاجرین هم بود به نام "حاطب بن ابی بلتعه". او خودش به مدینه آمده بود و زن و بچه اش در مکه بودند. یک وقتی کفار از خانواده او سؤال کردند که آیا پیغمبر (ص) قصد فتح مکه را دارد یا ندارد؟ آنها هم برای اینکه به نوعی دل قریش را به دست آورده باشند نامه ای به حاطب نوشتند که آیا چنین چیزی هست یا نه؟ حاطب هم در نامه ای به آنها همین قدر نوشت که بلی، و بعد آن را همراه زنی که به مکه می رفت که آن زن هم حتما از مسلمین نبوده است فرستاد، و شاید خود زن هم جاسوس بوده به دلیل اینکه او هم نامه را پنهان کرد به گونه ای که احدی کشف نکند. به پیامبر اکرم (ص) وحی شد که چنین قضیه ای هست. (یعنی قرائن چنین نشان می دهد جز وحی چیز دیگری نبوده است). این روایت را شیعه و سنی همه نقل کرده اند. حضرت، امیرالمؤمنین (ع) و زبیر و مقداد را فرستاد و فرمود می روید، زنی به چنین نشانی از مدینه به قصد مکه خارج شده، در نزدیکی مدینه، به روضه "خاخ" که می رسید چنین زنی می بینید، نامه ای دارد، آن را از او بگیرید. امیرالمؤمنین (ع) و زبیر و مقداد رفتند و از او نامه مطالبه کردند. انکار کرد و گفت نامه ای همراه من نیست. تفتیش کردند، هر چه اثاثش را گشتند پیدا نکردند. بعد زبیر گفت پس برگردیم، معلوم می شود نیست. امیرالمؤمنین فرمود چنین چیزی محال است و اگر نبود پیغمبر (ص) نمی گفت، حتما هست. بعد به این زن گفت که من می دانم نامه ای هست، باید نامه را بدهی و الا سرت را نزد پیغمبر می برم. شمشیرش را کشید. زن گفت پس دور بروید، بعد از لای موهایش نامه در آمد. نامه را آوردند و دادند خدمت پیغمبر اکرم (ص)، دیدند در آن نامه نوشته است که پیغمبر قصد فتح مکه را دارد. بدیهی است که این کار خیلی خطایی بود. حضرت رسول حاطب را خواست، فرمود این چه کاری بود که کردی؟ قسم خورد که یا رسول الله من بر ایمان خودم هستم. اصل قضیه این است که من بر خلاف خیلی افراد دیگر که نزد قریش عزتی دارد و در نبودن آنها زن و بچه شان را اذیت و آزار نمی کنند، چنین نیستم. پیش خودم گفتم که شاید این مقدار سبب شود که وضع زن و بچه من بهتر شود. خلاصه اگر گناهی هم بوده من از ایمانم برنگشتم، نخواستم واقعا خیانتی کرده باشم و مرا ببخشید. پیغمبر (ص) هم زود بخشید و قبول کرد که او قصد خیانت بزرگی نداشته یعنی یک غیر مسلمانی نیست که بخواهد واقعا خیانتی کرده باشد، فقط می خواسته به خیال خودش از این راه به خانواده اش خدمتی کرده باشد. عمر ابن خطاب گفت: یا رسول الله این مرتد شده، اجازه بدهید الان من این را بکشم. پیغمبر (ص) فرمود: نه. درباره این واقعه سوره ممتحنه نازل شد.
لازمه مجاهد در راه خدا بودن
در اولین آیه سوره ممتحنه آمده: «ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی» (ممتحنه/ 1
«اگر شما راست می گویید ای مؤمنین، اگر واقعا شما به نیت جهاد در راه خدا و برای طلب رضای الهی خارج شده ای، (پس باید آن طور باشید که رابطه تان را با دشمنان خدا و خودتان قطع کنید». درباره این شرطی که در اینجا ذکر شده است، مفسرین گفته اند در زبان عرب (در فارسی هم این مطلب هست) شرط گاهی واقعا به مفهوم شرط است یعنی در یک صورت بلکه و در صورت دیگر نه، و گاهی معنایش این است که "و حال آنکه چنین است"، مثل اینکه به پسری که آمادگی ندارد که به پدرش نیکی کند، می گوییم اگر این پدرت هست که تو باید این طور با او رفتار کنی! این "اگر" نه به این معنی است که ما شک داریم که آیا او پدرش هست یا نیست، بلکه یعنی به دلیل اینکه پدرت هست (پس حالا که پدرت هست) تو باید رفتارت با او چنین باشد. اینجا هم «ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی» (ممتحنه/ 1 «شما که به نیت جهاد در راه خدا از شهر و دیارتان خارج شده اید و شما که هدفتان رضای الهی است پس باید این جور باشید»، یعنی لازمه مجاهد در راه خدا بودن و در راه خدا گام برداشتن این است که این پیوندها را با دشمنان خودتان ببرید.
«تسرون الیهم بالمودة و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم»
(ممتحنه/ 1)، شما که مدعی ایمان به خدا هستید (به طور جمع ذکر کرده ولی شأن نزول آیه در مورد یک فرد است که همان حاطب باشد)، در سر و خفاء علقه خودتان را به کفار و مسلمین اظهار می کنید، مخفیانه علقه خودتان را به آنها می رسانید، مثل اینکه یادتان رفته که شما مؤمن هستید و به خدا ایمان دارید که آن خدا همه چیز را می داند، آنچه را که شما ظاهر کنید و آنچه را که مخفی کنید، یعنی مگر غافلید از اینکه خدا از اسرار شما آگاه است و از ظاهر و باطن شما و از همه چیز آگاه است؟! «و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم» من که خدای شما هستم به آنچه شما پنهان کنید و به آنچه شما آشکار کنید، از خود شما آگاهترم «و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل» (ممتحنه/ 1)؛ «هر کسی که چنین کاری را بکند، از راه راست منحرف شده است».


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- ص 224-222 و 231-230

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22748