تفاوت اسلام و مسیحیت در موضوع ایمان

یکی از مسایل بسیار اساسی که فرق اسلام را با سایر ادیان و بالخصوص مسیحیت بلکه با جمیع ادیان روشن می کند این است که از نظر مسیحی ها ایمان یک امر قلبی است و می بینید همین تبلیغ را در همه جا کرده اند و حتی بسیار از مسلمین هم گاهی همین حرف ها را می زنند بدون اینکه توجه داشته باشند که این ها اصلا با اسلام جور در نمی آید. می گویند ایمان فقط یک امر قلبی است، مربوط است به رابطه انسان با خدا، غیر از این چیزی نیست، به روابط انسان با انسان کاری ندارد. ایمان امری است قلبی، وجدانی، مربوط به رابطه انسان به خدا و اما رابطه انسان با انسان مسئله ای است که به ایمان ارتباط ندارد. تو در دلت رابطه ات را با خدا درست کن، دیگر رابطه ات با انسان ها را بر هر اساس دیگری می خواهی تنظیم کنی تنظیم کن. گاهی که می خواهند ایمان رابطه انسان با انسان را هم در بر بگیرید به این شکل ذکر می کنند که رابطه یک نفر مؤمن با همه انسان ها علی السویه (است)، با همه انسان ها باید رابطه دوستی و مودت داشته باشد و نباید میان انسانی و انسانی فرق بگذارد، فقط باید انسان دوست باشد (نوع خاصی از انسان دوستی که اینها می گویند). این حرف دومشان خیلی حرف جالبی هم به نظر می رسد که ایمان مربوط است به رابطه انسان با خدا و اما رابطه انسان با انسان، آن طرف همین قدر که انسان شد دیگر کافی است که انسان هر گونه ارتباطی با او داشته باشد و بلکه باید با همه انسان ها رابطه دوستی داشت بدون اینکه بین انسان مؤمن و انسان غیر مؤمن فرق بگذاریم. این مطلب با تعلیمات اسلامی جور در نمی آید و قرآن کریم می فرماید -مثل اینکه تعریضی به مسیحیت هم هست- که سیره و سنت حضرت ابراهیم (ع) که خود مسیحی ها و یهود هم قبول دارند این نبوده است و نباید باشد و قدر مسلم این است که این امر با دین جامعه ساز یعنی دینی که مسئولیت ساختن یک جامعه را به عهده گرفته است جور در نمی آید. فرق است میان تعلیماتی که صرفا یک تعلیمات اخلاقی و فردی است و تعلیماتی که علاوه بر جنبه فردی، جنبه اجتماعی هم دارد. در این تعلیمات نمی تواند میان انسان مؤمن و انسان ضد ایمان هیچ فرق گذاشته نشود.
اتفاقا خود قرآن این مسئله را در آیات خود طرح کرده است که بنابراین (آیا) رابطه انسان فقط با انسان های مؤمن باید رابطه دوستی و خوبی باشد و انسان با هر کس که غیر مؤمن شد باید رابطه دشمنی و عدوات داشته باشد و هیچ به او احسان و خوبی نکند، پس انسان دوستی اساسا غلط است؟ در سوره ممتحنه آیه هشتم این را هم توضیح می دهد: «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم؛ خداوند شما را از نیکی کردن و دادگری با کسانی که در امر دین با شما نجنگیده و شما را از از دیارتان بیرون نکرده اند نهی نمی کند.» ولی مسئله، مسئله دیگر است، کسانی که با اسلام و مسلمین سر ستیزه جوی دارند، کسانی که اگر شما با ساده دلی بخواهید با آنها رابطه دوستی بر قرار کنید آنها زهر خودشان را حتما خواهند ریخت، آنها را ما داریم می گوییم و چنین چیزی هست، آنها دشمن مسلکی شما هستند. آنچه که ما می گوییم در واقع هشداری است به شما که از کینه توزی و کینه ورزی آنها غافل نمانید. در این جهت، آیات قرآن بسیار حساسیت دارد و هشدار می دهد که شما گاهی غافل می شوید و به اینها حسن ظن پیدا می کنید و یک وقت می بینید آنها کار شما را ساخته اند.
در آیه ای در سوره نساء می فرماید: «ود الذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم و امتعتکم فیمیلون علیکم میلة واحدة؛ کافران دوست دارند که شما از ساز و برگ و سلاح هایتان غافل شوید تا یکباره بر شما بتازند.» (نساء/102) شما اشتباه می کنید، اگر امروز آنها روی خوش به شما نشان می دهند از قدرت شما می ترسند، اگر بتوانند شما را غافلگیر کنند -به تعبیر ما- یک لقمه تان می کنند، اینقدر از آنها غافل نباشید. ما انواع ولاء ها داریم: ولای اثباتی و ولای منفی،.... از نظر اسلام جامعه اسلامی حکم پیکر واحد را دارد، تفاوتی که میان مسلمان و غیر مسلمان هست این است که با مسلمانان باید آن طور رفتار کند که با اعضای پیکر خودش رفتار می کند و با غیر مسلمان باید آن طور رفتار کند که خوبی و احسان هم که می کند باید توجه داشته باشد که او فردی است خارج و بیرون از این پیکره.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 6- صفحه 224-226

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22749