امامت از دیدگاه ائمه اطهار علیهم السلام

مسئله امامت به آن معنی که در میان شیعه یا لااقل در زبان ائمه شیعه مطرح است، غیر از امامت به معنی ای است که در زبان اهل تسنن مطرح است، و غیر از مسئله حکومت است که زیاد مطرح است. مسئله امامت اساسا مسئله ای است تالی تلو نبوت ولی نه به این معنی که مقامش از هر نبوتی پائینتر است، بلکه مقصود اینست که چیزی که است شبیه نبوت که انبیای بزرگ این را هم داشته اند یعنی نبوت را با امامت توأم داشته اند. یک چنین حالت معنوی است. تکیه گاه سخن ائمه در این زمینه مسئله انسان است به طور کلی.
از نظر معتقدات اسلامی و قرآنی و بلکه همه مذاهب آن اولین انسان موجودی است که از بسیاری از انسانهای بعد از خودش حتی از انسانهای امروز متکاملتر است یعنی از اولی که این انسان پا به عرصه عالم گذاشته است، به عنوان خلیفه الله و به عبارت دیگر در حد یک پیغمبر به وجود آمده و این، در منطق دین نکته قابل توجهی است که چرا اولین انسانی که در دنیا به وجود آمد، به صورت یک حجت خدا و پیغمبر به وجود آمد در صورتی که به نظر می رسد که روی مسیر عادی تکاملی باید انسانها بیایند و پس از آنکه به مراحل عالی ترقی نائل شدند، یکی از آنها به مرحله نبوت و پیغمبری برسد نه اینکه اولین انسان خودش پیغمبر باشد.
در قرآن یک چنین برداشت عظیمی برای انسان هست که اولین انسانی که پا در این عالم می گذارد، به عنوان حجت خدا، پیغمبر خدا و موجودی که با عالم غیب پیوستگی و ارتباط دارد پا می گذارد. تکیه گاه کلام ائمه ما روی همین اصالت انسان است به این معنا که اولین انسانی که روی زمین آمده است، از آن سنخ بوده و آخرین انسانی هم که روی زمین باشد از همین تیپ خواهد بود و هیچگاه جهان انسانیت از موجودی که حامل روح: «انی جاعل فی الارض خلیفة؛ من در زمین جانشینی خواهم گماشت.» (بقره/ 30) باشد خالی نیست. (اصلا محور مسئله این است). سایر انسانها کأنه موجوداتی هستند فرع بر وجود چنین انسانی، و اگر چنین انسانی نباشد، انسانهای دیگر هم هرگز نخواهند بود. اینچنین انسان را حجت خدا تعبیر می کنند: «اللهم بلی لا تخلو الارض من قائم لله بحجة؛ ولی آری هرگز روی زمین خالی نمی شود از کسی که به حجت الهی قیام کند» (نهج البلاغه، حکمت 147) و در کتب زیادی نقل شده است.

حجت خدا از نظر امام صادق (ع)
امام صادق (ع) درباره پیامبران و رسل و حجت خدا در زمین می فرماید: «حکماء مودبین بالحکمة غیر مشارکین للناس علی مشارکتهم لهم فی الخلق مبعوثین بها مؤیدین من عند الحکیم العلیم بالحکمة ثم ثبت ذلک فی کل دهر و زمان لکیلا تخلو الارض من حجة یکون معه علم یدل علی صدق مقالته و جواز عدالته؛ خود اینها باید حکیمانی باشند و به حکمت تأدیب شده باشند. (یعنی دعوتشان دعوت حکمت باشد) در عین اینکه در خلقت با مردم شریکند، در یک جهاتی باید با مردم شریک نباشند. (یک جنبه علاوه ای باید در آنها وجود داشته باشد) و مؤید از ناحیه او باشند. در تمام ازمنه چنین وسائطی لازم است تا زمین از وجود حجتی خالی نباشد که علمی داشته باشد که بر راستی گفتار و عدالتش گواهی دهد».
حدیث دیگر اینکه امام صادق (ع) فرمود: «ان الارض لا تخلو الا و فیها امام؛ زمین هیچگاه خالی از امام باقی نمی ماند». و نیز از آن حضرت است که: «لو بقی اثنان لکان احدهما الحجة علی صاحبه؛ اگر دو نفر در روی زمین باقی بمانند، یکی از اینها باید حجت در روی زمین بر دیگری باشد».


منابع :

  1. مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 186-185 و 193 و 197

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/22795