تقدم نیازهای مادی بر معنوی

انسان لااقل در وجود اجتماعی خویش، دو گونه نیاز دارد: نیازهای مادی از قبیل نیاز به نان و آب و مسکن و جامعه و دوا و امثال اینها، و نیازهای معنوی از قبیل: نیاز به تحصیل و دانش و ادبیات و هنر و تفکرات فلسفی و ایمان و ایدئولوژی و نیایش و اخلاق و اموری از این قبیل. هر دو نوع از نیاز، به هر حال و به هر علتی، در انسان وجود دارد. سخن در اولویت و تقدم این نیازهاست که کدامیک بر دیگری تقدم دارد: نیازهای مادی یا نیازهای معنوی و یا هیچکدام؟
نظریه تقدم نیازهای مادی بر آن است که نیازهای مادی اولویت و تقدم دارند و این اولویت و تقدم تنها در این جهت نیست که انسان در درجه اول در پی تأمین نیازهای مادی است و آنگاه که این نیازها تأمین شد به تأمین نیازهای معنوی می پردازد، بلکه خاستگاه نیازهای معنوی نیازهای مادی است و نیازهای مادی سرچشمه نیازهای معنوی است. چنین نیست که انسان در متن آفرینش خود با دو گونه نیاز و دو گونه غریزه آفریده شده باشد: نیازها و غرایز مادی، و نیازها و غرایز معنوی. بلکه انسان با یک گونه نیاز و یک گونه غرایز آفریده شده و نیازهای معنوی نیازهای ثانوی است و در حقیقت وسیله ای است برای رفع بهتر نیازهای مادی. به همین جهت، نیازهای معنوی از نظر شکل و کیفیت و ماهیت نیز تابع نیازهای مادی است. انسان در هر دوره ای به تناسب رشد ابزار تولید نیازهای مادی اش، شکل و رنگ و کیفیت ویژه ای دارد. نیازهای معنوی وی نیز که برخاسته از نیازهای مادی اوست، از نظر شکل و کیفیت و ویژگیها متناسب با نیازهای مادی است. پس در حقیقت، میان نیازهای مادی و نیازهای معنوی دو نوع اولویت برقرار است: اولویت وجودی یعنی نیاز معنوی مولود نیاز مادی است، و دیگر اولویت ماهوی یعنی شکل و خصوصیت و چگونگی نیاز معنوی تابع شکل و خصوصیت و چگونگی نیاز مادی است.
در کتاب ماتریالیسم تاریخی تألیف "پ. رویان" از کتاب تفکرات فلسفی "هایمن لوی" صفحه 92 چنین نقل می کند: "راه مادی زندگی بشر وی را بر آن داشت که تئوریهایی بر طبق وسایل رفع احتیاجات مادی زمان، راجع به دنیا (جهان بینی) و اجتماع و هنر و اخلاق و سایر معنویات که از همین راه مادی و تولید ناشی شده بودند، بیان نماید." از این رو طرز داوری علمی، تفکر فلسفی، ذوق و احساس زیبایی و هنر، ارزیابی اخلاقی، گرایش مذهبی هر فرد تابع طرز معاش اوست. اینجاست که وقتی که این اصل در مورد فرد پیاده می شود به این صورت ادا می شود: بگو چه می خورد تا بگویم چه فکر می کند. و اگر در سطح جامعه پیاده شود گفته می شود: بگو درجه رشد ابزار تولید چیست و بگو چه روابط اقتصادی میان افراد جامعه حکمفرماست تا بگویم چه ایدئولوژی و چه فلسفه و چه اخلاق و چه مذهبی در آن جامعه وجود دارد.
نقطه مقابل نظریه تقدم نیازهای مادی بر نیازهای معنوی، نظریه اصالت نیازهای معنوی است. طبق این نظریه هر چند در فرد انسان نیازهای مادی از نظر زمانی زودتر جوانه می زند و خود را نشان می دهد (چنانکه از حال کودک پیداست که از آغاز تولد در جستجوی شیر و پستان مادر است)، ولی به تدریج نیازهای معنوی که در سرشت انسان نهفته است، می شکفند به طوری که در سنین رشد و کمال، انسان نیازهای مادی خویش را فدای نیازهای معنوی می کند.
به تعبیر دیگر، لذتهای معنوی در انسان، هم اصیل است و هم نیرومندتر از لذتها و جاذبه های مادی. انسان به هر اندازه آموزش و پرورش انسانی بیابد، نیازهای معنوی و لذتهای معنوی و بالاخره حیات معنویش، نیازها و لذتها و حیات مادیش را تحت تأثیر قرار می دهد. جامعه نیز چنین است، یعنی در جامعه های بدوی نیازهای مادی بیش از نیازهای معنوی حکومت دارد. ولی به هر اندازه جامعه متکامل تر گردد، نیازهای معنوی ارزش و تقدم می یابند و به صورت هدف انسانی در می آیند و نیازهای مادی را تحت الشعاع قرار داده و در حد وسیله تنزل می دهند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 99-97

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/23007