دلالت آیات بر معجزه پیامبر به اذن خداوند

آنهایی که می گویند معجزه فعل پیامبر است به اذن خداوند، معتقد هستند، به آیات قرآن کریم استناد می کنند و می گویند قرآن خودش این معجزات را به شخص پیغمبر نسبت می دهد ولی همواره تکیه اش این است: «باذن الله» پیغمبر می کند باذن الله، نه "خدا می کند نه پیغمبر" و اصلا کلمه «باذن الله» که تو می کنی ولی به اذن من می کنی، صراحت دارد که تو می کنی ولی من خواسته ام که تو بکنی و با عمل تو این قضیه انجام بشود، که بعضی آیات بدین شرح است. مثلا در سوره مؤمن می فرماید که: «و ما کان لرسول ان یأتی بایة الا باذن الله؛ و هیچ رسولی جز به امر خدا نشاید معجزه و آیتی برای امت بیاورد.» (مؤمن/ 78) اینجا وقتی می خواهد نفی استقلال از پیغمبران بکند که خیال نکنید که آنها از پیش خود هر کاری را بخواهند می کنند، هر چه می کنند به اذن پروردگار است، به این تعبیر می گوید: و نرسد پیامبری را و نیست این قدرت (یا این حق) برای هیچ پیغمبری که آیتی (معجزه ای به تعبیر ما) از آیات را بیاورد مگر به اذن پروردگار (او بیاورد ولی به اذن پروردگار). در آیه دیگری که حتی راجع به سحر و این جور مسائل است (قضیه هاروت و ماروت) می فرماید: «فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه؛ مردم می آموختند چیزی را که به این وسیله حتی میان زن و شوهر تفرقه می انداختند.» بعد برای اینکه مردم بدانند که حتی این کارها هم بدون اذن و رضایت پروردگار صورت نمی گیرد می فرماید: «و ما هم بضارین من احد الا باذن الله؛ اینها هم اگر رضای الهی و اذن الهی نمی بود نمی توانستند ضرر به کسی برسانند.» (بقره/ 102)
درباره حضرت عیسی بن مریم در سوره آل عمران آیه 49 این جور می فرماید: «و رسولا الی بنی اسرائیل؛ پیغامبری که به سوی بنی اسرائیل (یعنی عیسی)» «انی قد جئتکم بایة من ربکم؛ به مردم گفت من برای شما از ناحیه پروردگار معجزه ای آورده ام.» به این ترتیب: «انی اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله؛ من می سازم برای شما از گل به شکل مرغ و سپس می دمم در آن.» اینجا را بعضی نقطه مقابل استفاده کرده اند، اینجور می گویند: «فیکون طیرا باذن الله؛ بعد به اذن پروردگار مرغ می شود.» "باذن الله" را به "فیکون طیر" برمی گردانند، می گویند پس این آیه می گوید ببینید، ساختن از گل کار من، دمیدن کار من، مرغ شدن کار خدا. به مرغ شدن که می رسد می گوید «فیکون طیرا باذن الله». ولی این جواب دارد. جوابش این است که اولا خود کلمه "باذن الله" نشان می دهند که اگر کار خدا بود دیگر به اذن خدا غلط بود، ثانیا "فیکون طیرا" به تمام اینها می خورد: «انی اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله؛ من می سازم از گل به اذن خدا و می دمم به اذن خدا و مرغ می شود به اذن خدا.» یعنی می گوید تمام این کارها را که من می کنم و بعد چنان نتیجه ای پیدا می شود همه به اذن پروردگار است. و از آن بالاتر جمله بعدی است که کاملا توضیح می دهد: «و ابرئ الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله؛ شفا می دهم کور مادرزاد را و پیس را و زنده می کنم مرده را به اذن پروردگار.» اینجا در کمال صراحت فعل را به خودش نسبت می دهد ولی می گوید به اذن پروردگار.

متساوی نبودن نفوس دلیل دیگری است بر معجزه
آیه دیگری که از آن بالاشاره می شود استفاده کرد این است: «و قال الذین لایرجون لقائنا لولا انزل علینا الملائکة او نری ربنا لقد استکبروا فی انفسهم و عتوا عتوا کبیرا؛ و کسانی که به لقای ما امید ندارند گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند؟ یا پروردگارمان را نمی بینیم؟ به راستی آنها خویشتن را در ضمیر خود بزرگ انگاشتند و طغیان کردند، طغیانی بزرگ.» (فرقان/ 21) این کافران اینجور می گویند که چرا ملائکه بر ما نازل نشد، چرا ما نباید خدای خود را ببینیم؟ بعد از این هر دو ادعا قرآن جمله ای می فرماید: «لقد استکبروا فی انفسهم؛ اینها درباره خودشان ادعای بزرگی می کنند.»
این آیه خودش می فهماند که نزول ملائکه یا رؤیت پروردگار به آن معنا که پیغمبران ادعا می کردند که ما خدا را می بینیم (البته نه با چشم سر) شایسته فقط بعضی از افراد است نه همه افراد. پس نفوس متساوی نیستند و نفوس خاصی هستند که این شایستگی را پیدا می کنند و این هم باز دلالت می کند بر اینکه نفوس پیغمبران دارای یک درجه و مقام خاصی است که به موجب آن درجه و مقام خاص، هم وحی را تلقی می کنند و با ملائکه ارتباط پیدا می کنند و هم کارهای معجزه آسا را انجام می دهند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 142-140

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/23332