شیر گاو

شیر، در پستان مادر، در گروه پستانداران، برای غذای نوزاد آماده شده است. دانشوران علوم طبیعی می گویند: هر چیزی در طبیعت به مقدار احتیاج، موجود می باشد. سخنی است درست. ولی، تشخیص مقدار احتیاج، جز به وسیله دانش و بینش میسر نیست. فاقد دانش و بینش، چگونه می تواند، احتیاج را تشخیص بدهد و به مقدار آن پی ببرد؟ در کشورهای پیشرفته، انجمنهائی از دانشوران و متفکرین تشکیل می شود و مدتها مطالعه می کنند، تا به مقدار احتیاج کشور پی ببرند. آری، در حیوانات پستاندار، شیر در پستان مادران، به مقدار نیاز نوزادان نهاده شده است. حتی شماره پستانهای مادر، با شماره نوزادهای آنها، تناسب مستقیم دارد.
از این قانون کلی که در پستانداران، جاری است، گاو و گوسفند مستثنی می باشند. ماده گاوها، بیشتر از مقدار نیاز نوزادشان، شیر دارند. چنانچه زمان شیر دادنشان، نیز درازتر از مقدار زمان احتیاج گوساله می باشد. میشها و بزها، نیز شیرشان، بیشتر از احتیاج بره ها و بزغاله ها می باشد. چرا؟ آیا در این پدیده طبیعی اشتباهی شده؟ نه، چون در دستگاه طبیعت اشتباهی رخ نمی دهد. این مطلب میان دانشوران علوم طبیعی، ثابت و قطعی است. آیا تصادف، چنین وضعی را بوجود آورده است؟ نه، زیرا تصادف، نمی تواند همگانی و عمومی باشد. تصادف نمی تواند، همیشگی و استمراری باشد. آیا ماده، چنین استثنائی قائل شده است؟ نه. زیرا استثنا نشانه دانش و بینش و خرد است و ماده فاقد هر سه می باشد. کمی تأمل، مسئله را حل می کند و نشان می دهد که دقیق ترین محاسبه ها درین پدیده بکار رفته است. شیر گاو و گوسفند، نه تنها غذای نوزادان، و شیرخواران آنها می باشد، بلکه غذای بشر، نیز می باشد. شیر گاو، برای نوزادان بشر، غذاست، برای شیر خواران بشر غذاست. برای کودکان بشر غذاست. برای بشرهای تکامل یافته غذا است. برای بشرهای در حال رشد غذاست.
فرآورده های شیری، یکی از بزرگترین احتیاجات غذائی بشر را تأمین می کند. ماده گاوها یکی از کارخانجات سازنده محصولات غذائی برای بشر می باشند. استثناء ماده گاوها، میش ها، بزها، از میان همه جانوران پستاندار، نشانه بکار رفتن دانش و بینش، در دستگاه آفرینش می باشد. نشانه حسابگری بسیار بسیار توانا می باشد. حسابگری که همه چیز را اول حساب کرده و سپس آنها را پدید آورده است. حسابگری که دارای مهری است بی پایان بر بشر، حسابگری که دارای قدرتی است نامتناهی، حسابگری فرزانه که جهان و جهانیان را از نیستی به هستی آورده است. شگفتی این جا است که فزونی شیر، در این گروه، ویژه اهلی آنها است، وگرنه وحشی آنها، دارای شیر فراوان نمی باشند. ماده گاوهای وحشی، میش های بیابانی، بزهای کوهی، شیرشان بیش از مقدار احتیاج نوزادانشان نمی باشد. چرا؟ چون در دسترس انسانها نمی باشند. آیا حساب از این دقیق تر می شود؟
بالاتر آنکه، گاوهای وحشی آمریکا، در اصل اهلی بوده اند زیرا در آمریکا، گاوی نبوده است. مهاجرین اروپائی که بدانجا رفته اند، به همراه خود، گاو برده اند و گاوهای وحشی آمریکا از نسل گاوهای اهل اروپا می باشند. این گاوهای وحشی، بیش از مقدار نیاز گوساله هایشان شیر ندارند چون مورد بهره برداری بشر، قرار ندارند. آیا این دوگانگی در میان حیوانات اهلی و وحشی، نشانه تشخیص صحیح و قدرتی بزرگ نمی باشد؟ آیا تحولی که در گاو اروپائی در آمریکا پیدا شد، خودبخود بوده است؟ اگر عقلی و دانشی در کار نبوده، چرا شیر آنها بیشتر نشد با آنکه خوراکشان، در دشتها و مراتع و جنگلها بهتر شد؟ آیا تشخیص آنکه گاو اهلی مورد نیاز بشر است و گاو وحشی مورد نیاز بشر نیست، جز از فرزانه ای بسیار توانا و دانا ساخته است؟ فرزانه ای که از پدر و مادر، بر بشر، مهربانتر است و همواره بشر را، مورد لطف قرار داده و می دهد؟ و هیچ گونه انتظار پاداش، از بشر، نداشته و ندارد و نخواهد داشت. آیا بشر از او، شکرگذاری می کند؟


منابع :

  1. سید رضا صدر- نشانه هایی از او- ج 1 ص 307-304

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/2343