اهداف قیام سیاه جامگان و دستاوردهای عباسیان از این قیام

نهضت سیاه جامگان خراسان علیه مظالم و تبعیضات اموی به نام اسلام و عدل اسلامی آغاز گشت نه به نام دیگر. داعیان و نقیبان عباسیان که مخفیانه به دعوت می پرداختند دم از عدل اسلامی می زدند و مردم را به "الرضی من آل محمد" می خواندند.
رأیتی که برای مردم خراسان از طرف صاحب دعوت (که نامش مخفی نگه داشته می شد) رسید سیاه بود و آیه مبارکه «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر»؛ «رخصت به جنگجویان اسلام داده شد زیرا آنها از دشمن ستم کشیدند و خداوند بر یاری آنها قادر است.» (حج/ 39) بر آن ثبت بود.
در آغاز نهضت، نه نام آل عباس در میان بود و نه نام ابومسلم و نه نام قومیت ایرانی و نه نام دیگر، تنها نام اسلام و قرآن کریم و اهل بیت و عدل و مساوات اسلامی مطرح بود و هیچ شعاری در بین نبود جز شعارهای مقدس اسلامی، ابومسلم بعدها از طرف ابراهیم امام معرفی شد.
در یکی از سفرها که داعیان عباسی مخفیانه به مکه آمدند و با ابراهیم امام ملاقات کردند، او ابومسلم را که هیچ معلوم نیست کی است؟ اهل کجاست؟ عرب است یا ایرانی؟ معرفی کرد و چون ابومسلم در خراسان ظهور کرد به نام ابومسلم خراسانی معروف شد!
برخی تاریخ نویسان ایرانی اخیرا کوشش دارند که همه موفقیت های قیام سیاه جامگان را مرهون شخصیت ابومسلم معرفی کنند. شک نیست که ابومسلم سردار لایقی بوده است، ولی آن چیزی که زمینه را فراهم کرد چیز دیگر بود.
گویند ابومسلم در مجلس منصور عباسی آنگاه که مورد عتاب قرار گرفت، از خدمات خویش در راه استقرار خلافت عباسی سخن راند و کوشش کرد با یادآوری خدمات خود منصور را رام کند، منصور پاسخ داد که اگر کنیزی بر این امر دعوت می کرد موفق می شد، و اگر تو به نیروی خودت می خواستی قیام کنی از عهده یک نفر هم بر نمی آمدی. هر چند در بیان منصور اندکی مبالغه است، اما حقیقت است و به همین دلیل منصور توانست ابومسلم را در اوج عزت و قدرتش بکشد و آب هم از آب تکان نخورد.
عباسیان با تحریک احساسات اسلامی ایرانیان قیام را رهبری کردند و آنجا هم که با قرائت آیه «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» مظالم امویان را بر می شمردند بیشتر از مظلومیت آل محمد سخن می گفتند تا مظلومیت های خود ایرانیان.
در سال 129 روز عید فطر که سیاه جامگان علنا در بلاد ماوراء النهر قیام کردند، قیام خویش را ضمن خطبه نماز عید اعلام کردند و نماز عید را مردی به نام سلیمان بن کثیر که خود عرب است و ظاهرا از دعاه عباسیان است خواند.
شعار این قوم که هدف آنها را مشخص می کرد آیه کریمه: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم»؛ «ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، بلکه بزرگوارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.» (حجرات/ 13) بود.
و به مناسبت کلمه "شعوبا" که در این آیه کریمه آمده است و بنا به گفته مفسرین اشاره به مردمی است که اجتماعاتشان رنگ قبیله ای ندارد، ایرانیان که طرفدار تسویه و مخالف تبعیض بودند "شعوبیه" نامیده شدند.
این نوع عکس العمل در مقابل آن انحراف عربی، صد در صد اسلامی و نشانه صمیمیت ایرانیان نسبت به اسلام بود. اگر ایرانیان نسبت به اسلام صمیمیت نمی داشتند کافی بود که آنها هم مانند اعراب بر ملیت و قومیت خویش و تاریخ خویش تکیه کنند و در این جهت مسلما گوی سبقت را می ربودند، زیرا افتخارات نژادی ایرانیان بسی بیشتر از اعراب بود. اما این کار را نکردند و از عرب به اسلام پناه بردند نه به چیز دیگر.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 358-359

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/23578