وجه تسمیه خوارج

کلمه "خروج" اگر به "علی"، متعدی شود، دو معنای نزدیک به یکدیگر دارد:
1- یکی در مقام پیکار و جنگ بر آمدن
2- دیگری تمرد و عصیان و شورش.
برای مثال می گوییم:
خرج فلان علی فلان: برز لقتاله؛ فلان شخص بر دیگری خروج کرد؛ یعنی آماده جنگ با وی شد. و یا وقتی می گوییم:
خرجت الرعیة علی الملک: تمردت؛ رعیت بر پادشاه خروج کرد؛ یعنی از او سرپیچی کرد.

کلمه "خوارج" که معادل فارسی آن "شورشیان" است از "خروج" به معنای دوم گرفته شده است. این جمعیت را از آن نظر خوارج گفتند که از فرمان امام علی (ع) تمرد کردند و علیه او شوریدند و چون تمرد خود را بر یک عقیده و مسلک مذهبی مبتنی کردند، نحله ای شدند و این اسم به آنها اختصاص یافت و لذا به سایر کسانی که بعد از آنها قیام کردند و بر حاکم وقت طغیان نمودند خارجی گفته نشد.
اگر اینها مکتب و عقیده خاصی نمی داشتند مثل سایر یاغی های دوره های بعد بودند ولی اینها عقائدی داشتند و بعدها خود این عقائد موضوعیت پیدا کرد. اگر چه هیچوقت موفق نشدند حکومتی تشکیل دهند، اما موفق شدند فقه و ادبی برای خود به وجود بیاورند. اشخاصی بودند که هرگز اتفاق نیافتاد که خروج کنند ولی بر عقیده خوارج بودند؛ مثل آنچه درباره عمرو بن عبید و بعضی دیگر از معتزله گفته می شود.
افرادی از معتزله که در عقیده «امر به معروف و نهی از منکر» و یا در مسئله مخلد بودن مرتکب کبیره با خوارج هم فکر بوده اند، درباره شان گفته می شود "و کان یری رأی الخوارج"؛ یعنی همچون خوارج می اندیشد. حتی بعضی از زنها بوده اند که عقیده خارجی داشته اند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه- صفحه 108و107

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24010