روح؛ وجهه امری انسان

مضمون آیه سوره مؤمنون این است که بعد از اینکه مراتب خلقی انسان را می گوید: علقه و مضغه و استخوان و... می گوید: «ثم انشأناه خلقا آخر» (مؤمنون/14) ما همین را چیز دیگرش کردیم، غیر از این که بگویند "چیز دیگر" تعریف دیگری ندارد. همین که در آیات دیگری می گوید: «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی»؛ «پس وقتی آن را پرداختم و از روح خود در آن دمیدم.» (حجر/29) در اینجا تصریح می کند که همین را خلق دیگرش کردیم.
ولی به هر حال آنچه مسلم است، از آیات قرآن چنین استنباط می شود که انسان دارای دو وجهه وجودی است: وجهه خلقی و وجهه امری و آن وجهه امری است که در بعضی جاها روح نامیده شده است، همان طوری که روح در غیر انسان هم اطلاق شده است، همچنان که اگر ما حقیقت وحی را هم روح بدانیم، باز درست گفته ایم چون وحی الهی هم مسلم یک حقیقتی است که از افق مافوق زمان و مکان بر افق زمان و مکان وارد می شود، یعنی آن هم از جنس امر پروردگار است، یعنی یک وجود تدریجی نیست که باید نطفه اش در طبیعت پیدا شود و در زمان و مکان تکامل پیدا کند تا وحی شود، زمینه که اینجا آماده شد، وحی هم امر پروردگار است که فرود می آید.
این، خلاصه توجیهی است که علامه طباطبایی کرده اند و البته این ابتکار ایشان نیست، قبل از ایشان، دیگران این حرف را گفته اند و حتی در کلمات ملاصدرا هم همین حرف ها هست که "امر" با "خلق" در قرآن فرق می کند و از این موارد استعمال مختلف، این استنتاج ها را خواسته اند بکنند. ولی یک مطلب هست و آن این است که این آقایان مدعی هستند غیر از روحی که در عرض ملائکه قرار گرفته است و غیر از روحی که در مورد وحی است (اعم از اینکه خود آیات قرآن باشد یا فرشته حامل وحی باشد) در مورد موجودات این عالم، در مورد غیر انسان، دیگر کلمه روح اطلاق نشده است، یعنی مثلا ما در قرآن یک چیزی نداریم که استنباط شود گیاهان هم دارای نوعی روح به این معنا هستند یا حیوان ها هم دارای نوعی روح که یک موجود امری باشد هستند (در حیوان (اثبات این مدعا) قدری مشکل تر است، بعضی یک نوع استدلالی می کنند)، یا در جمادات این عالم، مثلا نفت که به وجود می آید، بالاخره ترکیبی است از عناصر و این عناصر که ترکیب می شوند شی ء ثالثی با خواص دیگری به وجود می آید، دیده نشده است که قرآن نام روح بر این ها بگذارد، ولی در مورد انسان قدر مسلم گفته است و در مورد حیوان الان نمی توانم اظهارنظر قطعی کنم که هست یا نیست.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- معاد- صفحه 139-140

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24174