دلیل رواج و قدرت گرفتن مکتب مارکسیسم

طرفداران مارکسیسم درباره حقانیت آن پرسشی مطرح می کنند مبنی بر این که اگر بنا باشد که مارکسیسم نه از جنبه‏ فلسفه، علمی باشد و نه از جنبه اقتصادی، پس چگونه توانست جهانگیر بشود و این قدرت را از کجا به دست آورد؟ آیا غیر از این بود که یک‏ فلسفه علمی و منطبق بر حقایق تجربی و تاریخی به دست بشر داد؟ آیا غیر این بود که نظرات اقتصادی علمی عرضه داشت؟
پاسخ این پرسش این است که هنر مارکس در این نبود که توانست نظرات‏ علمی صحیح به وجود آورد، بلکه در این بود که توانست از بازوهای مردم‏ نیروی متشکلی به وجود آورد. مارکس یک مرد انقلابی مبرز بود نه یک مرد علمی مبرز. مارکس شعارهای خوبی ابتکار کرد نه نظرات علمی متقنی. شعار با احساسات سر و کار دارد و نظرات علمی با منطق.
مارکس با ابتکار شعارها و با نشان دادن مظالم سرمایه ‏دارها، البته در اوضاع و احوالی که‏ مردم جهان ناراضی بودند، توانست مشتهای گره کرده زیادی به وجود آورد، توانست با قدرت زور، سوسیالیسم را به وجود آورد و مالکیت فردی را تبدیل به مالکیت اجتماعی و اشتراکی کند. به علاوه مدعای مارکس‏، یعنی سوسیالیسم یا گرایش به عدالت، مطلبی بود که زمینه قبول فراوانی‏ در جهان داشت.

حقیقتی راجع به نظر مارکس درباره مالکیت خصوصی
در جزوه "سرمایه‏ داری و سوسیالیسم"، شاله می‏ گوید:
"برخلاف آنچه که اغلب تصور می‏ رود، رهبران مکتب سوسیالیستی و مبلغین این مکتب اصولا با مالکیت فردی مخالفت نمی‏ کنند و قبول دارند که‏ ثروت فردی اگر در نتیجه کار شخصی پیدا شده باشد مشروع و عادلانه است. مارکس می‏ گوید: الغاء مالکیت برژوازی، الغای هر نوع مالکیتی نیست. هم او می ‏گوید: جامعه بورژوازی، مخالف مالکیت فردی می‏ باشد که اساس آن‏ بر کار شخصی استوار است. سوسیالیسم مخالف جامعه بورژوازی می ‏باشد. لیکن‏ چون مخالفت در مخالفت، معادل موافقت است، سوسیالیسم موافق مالکیت‏ فردی است که اساس آن بر کار شخصی استوار است."
البته باید توجه داشت که این بیان از لحاظ منطقی و نفی در نفی، مغالطه است و بی اطلاعی مارکس را از منطق می رساند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نظری به نظام اقتصادی اسلام- صفحه 196-194

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24433