برداشت های مختلف از واقعه کربلا

ما می بینیم در طول تاریخ، برداشت ها از حادثه کربلا خیلی متفاوت بوده است. مثلا برداشت "دعبل خزاعی" از شعرای معاصر امام رضا (ع)، برداشت "کمیت اسدی" از شعرای معاصر امام سجاد و امام باقر (ع) با برداشت مثلا محتشم کاشانی متفاوت است.
آنها یک جور برداشت کرده اند، محتشم جور دیگری برداشت کرده است و علامه محمد اقبال لاهوری به گونه ای دیگر.
این، چگونه است؟ و به نظر من همه اینها، برداشت های صحیح است (البته برداشت های غلط هم وجود دارد، با برداشت های غلط کاری ندارم)، ولی ناقص است. صحیح است ولی کامل نیست. صحیح است یعنی غلط و دروغ نیست ولی یک جنبه آن است.
مثل همان داستان فیل است که ملای رومی نقل کرده است که عده ای در تاریکی می خواستند با لمس کردن، آن را تشخیص بدهند. آنکه به پشت فیل دست زده بود یک طور قضاوت می کرد، آنکه به گوش فیل دست زده بود طور دیگری قضاوت می کرد.
این قضاوت ها هم درست بود و هم غلط بود. غلط بودن از آن جهت که فیل به عنوان یک مجموعه، آن نبود که آنها می گفتند و درست بود یعنی به آن نسبت که دستشان به فیل رسیده بود، درست می گفتند. آنکه دستش به گوش فیل رسیده بود، گفت شکل بادبزن است، راست می گفت، آن چیزی را که او لمس کرده بود، شکل بادبزن بود، اما فیل به شکل باد بزن نبود. آن کس که دستش به خرطوم فیل خورده بود، گفت فیل به شکل ناودان است. هم درست بود و هم غلط.
درست بود از آن جهت که چیزی که او لمس کرده بود، به شکل ناودان بود و غلط بود چون فیل به شکل ناودان نبود. فیل یک مجموعه است که یک عضوش مثل پشت بام است یعنی پشت فیل و یک عضوش مثل استوانه است یعنی پای فیل، یک عضو دیگرش مثل ناودان است یعنی خرطوم فیل، اما فیل در مجموع خودش فیل است. این است که برداشت ها، هم درست است و هم در عین حال غلط.
برداشت امثال "دعبل خزاعی" از نهضت اباعبدالله، به تناسب زمان، فقط جنبه های پرخاشگری آن است. برداشت "محتشم کاشانی" جنبه های تأثر آمیز، رقت آور و گریه آور آن است. برداشت "عمان سامانی" یا صفی علیشاه از این نهضت، برداشت های عرفانی، عشق الهی، محبت الهی و پاکبازی در راه حق است که اساسی ترین جنبه های قیام حسینی جنبه پاکبازی او در راه حق است.
همه این برداشت ها درست است ولی به عنوان یکی از جنبه ها. او که از جنبه حماسی گفته، او که از جنبه اخلاقی گفته است، او که از جنبه پند و اندرز گفته است، همه درست گفته اند، ولی برداشت هر یک، از یک جنبه و عضو این نهضت است نه از تمام اندام آن. وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهی هم به نهضت حسینی بکنیم.
می بینیم امام حسین (ع)، کلیات اسلام را عملا در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولی تجسم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی روح. انسان وقتی در حادثه کربلا تأمل می کند، اموری را می بیند که دچار حیرت می شود و می گوید اینها نمی تواند تصادفی باشد و سر اینکه ائمه اطهار، این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تأکید کرده و نگذاشته اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه، یک اسلام مجسم است، نگذارید این اسلام مجسم فراموش شود.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 292-294

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24568