فایده استقامت در برابر سختی ها و مصائب

خداوند برای تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد و در هر دو برنامه شدائد و سختیها را گنجانیده است. در برنامه تشریعی، عبادات را فرض کرده و در برنامه تکوینی، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است. روزه، حج، جهاد، انفاق، نماز، شدائدی است که با تکلیف ایجاد گردیده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است. گرسنگی، ترس، تلفات مالی و جانی شدائدی است که در تکوین پدید آورده شده است و به طور قهری انسان را دربر می گیرد. خداوند متعال می فرماید: «و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ حتما شما را با اندکی از ترس، گرسنگی و آفت در مالها و جانها و میوه ها می آزماییم، و مردان صبور و بااستقامت را مژده بده» (بقره/ 155)، یعنی بلاها و گرفتاریها برای کسانی که مقاومت می کنند و ایستادگی نشان می دهند، سودمند است و اثرات نیکی در آنان به وجود می آورد، لذا در چنین وضعی باید به آنان مژده داد. وقتی خداوند نسبت به بنده ای از بندگانش لطف مخصوصی دارد، او را گرفتار سختی ها می کند. جمله معروف البلاء للولاء مبین همین اصل است.
در حدیثی از امام باقر (ع) آمده است: «خدا از بنده مؤمنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهداء می کند؛ همانطوری که مرد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می فرستد». در حدیث دیگر از امام صادق (ع) آمده است: «خدا زمانی که بنده ای را دوست بدارد او را در دریای شدائد غوطه ور می سازد»، یعنی همچون مربی شنا که شاگرد تازه کار خود را وارد آب می کند تا تلاش کند و دست و پا بزند و در نتیجه ورزیده شود و شناگری را یاد بگیرد، خدا هم بندگانی را که دوست می دارد و می خواهد به کمال برساند، در بلاها غوطه ور می سازد. انسان اگر یک عمر درباره شنا کتاب بخواند تا در آب نرود شناگر نمی شود. زمانی شناگری را می آموزد که عملا در آب قرار گیرد و مبارزه با غرق شدن را تمرین کند و احیانا خود را با خطر غرق شدن در صورت دیر جنبیدن مواجه بیند. انسان باید در دنیا شدائد ببیند تا خروج از شدائد را یاد بگیرد؛ باید سختی ها ببیند تا پخته و کامل گردد.
قرآن کریم برای بیان تلازم سختی و آسایش میفرماید: «فان مع العسر یسرا* ان مع العسر یسرا؛ پس بی تردید با هر سختی آسانی است* آری مسلما با هر سختی آسانی است» (انشراح/ 5-6). قرآن نمی فرماید که بعد از سختی آسانی ای است؛ تعبیر قرآن این است که با سختی، آسانی است؛ یعنی آسانی در شکم سختی نهان است و همراه آن می باشد. این سوره با لحنی پر از عطوفت، خاطر شریف پیامبر اکرم (ص) را که گویی از ناملایمات آزرده گشته بود نوازش می دهد. گوشزد می کند که چگونه خدا بار سنگین وی را از دوشش برداشته و سختیش را مبدل به آسانی کرده است. آنگاه به شیوه علوم تجربی از یک جریان واقع شده و مشهود استنتاج کرده و می گوید: پس با سختی آسایشی است؛ یعنی از این که در گذشته باری بر دوش تو بود و ما آن را برداشتیم و نامت را بلند ساختیم و به تو بردباری و قدرت تحمل دادیم، چنین نتیجه بگیر که حتما با هر سختی آسانی ای هست. پس برای تثبیت نتیجه و اطمینان دادن به قطعی بودن آن تکرار می کند که آری با سختی آسانی ای است.
نکته جالب اینست که بعد از نتیجه گرفتن این فرمول کلی، خط مشی آینده را نیز بر همین اساس تعیین می فرماید و می گوید: پس وقتی که فراغت یافتی به کوشش بپرداز؛ یعنی چون آسانی در شکم تعب و رنج قرار داده شده است، پس هر وقت فراغت یافتی خود را مجددا به زحمت بینداز و کوشش را از سر بگیر. این خصوصیت مربوط به موجودات زنده بالاخص انسان است که سختیها و گرفتاریها مقدمه کمال ها و پیشرفت ها است. ضربه ها جمادات را نابود می سازد و از قدرت آنان می کاهد ولی موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد. مصیبتها و شدائد برای تکامل بشر ضرورت دارند. اگر محنت ها و رنجها نباشند بشر تباه می گردد. قرآن کریم می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ همانا انسان را در سختی آفریدیم» (بلد/ 4). آدمی باید مشقتها را تحمل کند و سختیها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شلاق راه خود را به سوی کمال می پیمایند. این قانون در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است.
امام علی (ع) در یکی از نامه های خود که به عثمان بن حنیف، فرماندار خویش در بصره نوشته است، این قانون را گوشزد می کنند که در ناز و نعمت زیستن و از سختی ها دوری گزیدن موجب ضعف و ناتوانی می گردد و برعکس، زندگی کردن در شرایط دشوار و ناهموار، آدمی را نیرومند و چابک می سازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا می گرداند. این پیشوای بزرگ در این نامه، فرماندار خود را نکوهش می کند که چرا در مجالس شب نشینی اشراف شرکت کرده و در محفلی که بینوایان را در خود نپذیرفته و تنها ثروتمندان را در خود جای داده است، گام نهاده است و به همین مناسبت زندگی ساده خویش را شرح می دهد و از پیروان خود و خصوصا اعضای دولت خود می خواهد که به شیوه او تأسی جویند. آنگاه برای اینکه راه بهانه جویی را ببندد توضیح می دهد که شرائط ناهموار و تغذیه ساده از نیروی انسان نمی کاهد و قدرت را تضعیف نمی کند: «الاوان الشجرة البریة اصلب عودا، و الروائع الخضرة ارق جلودا، و النابتات العذیة اقوی وقودا، و ابطا خمودا؛ درختان بیابانی که از مراقبت و رسیدگی مرتب باغبان محروم می باشند، چوب محکمتر و دوام بیشتری دارند بر عکس درختان باغستان ها که دائما مراقبت شده اند و باغبان به آن ها رسیدگی کرده است، نازک پوستتر و بی دوامترند» (نهج البلاغه، نامه 45).
سختی و گرفتاری هم تربیت کننده فرد است و هم بیدار کننده ملت ها. سختی بیدار سازنده و هوشیار کننده انسان های خفته و تحریک کننده عزم ها و اراده ها است. شدائد همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند، هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد، او را مصمم تر و فعال تر و برنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی مقاومت می کند و به طور خودآگاه و ناخودآگاه آماده مقابله با آن گردد. سختی همچون کیمیا خاصیت قلب ماهیت کردن دارد. جان و روان آدمی را عوض می کند. اکسیر حیات دو چیز است: عشق و آن دیگر بلا. این دو نبوغ می آفرینند و از مواد افسرده و بی فروغ، گوهرهایی تابناک و درخشان به وجود می آورند. مولوی در اشعار خویش تأثیر بلا را در پاکیزه کردن روح، تشبیه می کند به داروهایی که به هنگام دباغی برای پاکیزه کردن پوست بکار می رود. ملتهایی که در دامان سختی ها و شدائد به سر می برند، نیرومند و بااراده می گردند، مردم راحت طلب نازپرورده، محکوم و بدبختند.
اندر طبیعت است که باید شود ذلیل *** هر ملتی که راحتی و عیش خو کنن
مصائب و بلاها نعمت های بزرگی هستند که باید در برابر آنها سپاسگزار خداوند بود. نعمت هایی هستند که در صورت قهر تجلی کرده اند؛ همچنانکه گاهی قهرهایی به صورت لطف ظهور می کنند. از این قهرها به نوبه خود باید سپاسگزار بود. نعمت بودن نعمت و نقمت بودن نقمت بستگی دارد به طرز واکنش و عکس العمل ما در برابر آن. ما می توانیم همه نقمتها را تبدیل به نعمت کنیم تا چه رسد به آن چه در لباس نعمت نیز ظهور می کند و هم می توانیم همه نعمتها را تبدیل به بلا و معصیت کنیم تا چه رسد به آنچه در لباس بلا و مصیبت برای ما می رسد. مصائب و سختی ها وقتی نعمت هستند که انسان از آنها بهره برداری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواریهایی که مصائب تولید می کنند، روح خود را کمال بخشد. اما اگر انسان در برابر سختی ها فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد، در این صورت بلا از برای او واقعا بلا است. حقیقت این است که نعمت های دنیا نیز مانند مصائب ممکن است هم مایه رقاء و سعادت باشد و هم مایه بدبختی و بیچارگی. نه فقر، بدبختی مطلق است و نه ثروت، خوشبختی مطلق. چه بسا فقرهایی که موجب تربیت و تکمیل انسانها گردیده و چه بسا ثروت هایی که مایه بدبختی و نکبت بوده است. امنیت و ناامنی نیز چنین است. برخی از افراد یا ملت ها در هنگام امنیت و رفاه به عیاشی و تن پروری می افتند و در نتیجه در پرتگاه خواری و ذلت سقوط می کنند و بسیاری دیگر از ملت ها از شلاق بدبختی و گرسنگی به جنبش درمی آیند و به سروری و عزت می رسند. بنابراین نعمت بودن نعمت، بستگی به نوع عکس العمل انسان در برابر آن دارد؛ این که در برابر آن شاکر باشد یا کفور. و همچنین نقمت بودن نقمت، بستگی به نوع عکس العمل انسان در برابر آن دارد؛ به این که صابر و خویشتن دار باشد یا سست عنصر و بی اراده. از این رو یک چیز نسبت به دو شخص، وضع متفاوتی می یابد؛ یعنی ممکن است یک چیز برای یک نفر نعمت است و همان چیز برای شخص دیگر نقمت. بنابر همین نکته است که می گوییم نعمت و بلا هر دو نسبی هستند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحات 212 و 207-206 و 201 و 195-199

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24608