جهاد با منافقین از نظر اسلام

در آیه 9 سوره تحریم آمده است: «یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم» (تحریم/ 9) «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت گیر». این آیه در یک خصوصیت مختص به خود و منحصر به خود است و آن این است که آیه ای است مربوط به جهاد با منافقین. آیات مربوط به جهاد، در غیر این آیه یا تحت عنوان کفار است و یا تحت عنوان مشرکین و یا به نحوی تحت عنوان اهل کتاب است. این گونه آیات در قرآن داریم: با مشرکین به جنگ و جهاد کن، با کفار که یک معنی اعمی دارد و شاید غالبا در مورد همان مشرکین به کار می رود جهاد کن. در مورد اهل کتاب هم آیه ای در سوره توبه هست. ولی در این سوره آیه ای است که حتی سبب سوال مفسرین شده است که مقصود چیست، چون چیزی است که به ظاهر با سیره پیغمبر (ص) موافق نیست. آیه این است: ای پیامبر با کفار به جنگ، و با منافقین هم، یعنی در اینجا مخاطب تنها کفار نیستند بلکه منافقین هم در اینجا ضمیمه شده اند: با منافقین هم به جنگ. این با اینکه نص آیه قرآن است، با سیره پیامبر (ص) جور درنمی آید، یعنی پیغمبر اکرم (ص) با منافقین زمان خودشان هرگز نجنگیدند. آیه می فرماید: ای پیامبر (ص) با کفار و با منافقین بجنگ، در صورتی که سیره پیغمبر (ص) این نبوده است که با منافقین بجنگند، پس چطور می شود این را توجیه کرد؟ بعضی از مفسرین در کلمه "جاهد " تصرف کردند، گفتند: "جاهد" یعنی کوشش کن برای خنثی کردن فعالیت اینها، مبارزه کن و مبارزه معنی اعمی دارد، مبارزه فکری، مبارزه قلمی، مبارزه زبانی، همه اینها مبارزه است و پیغمبر (ص) در زمان خودش با منافقین نبرد به اصطلاح تبلیغاتی، نبرد فکری و نبرد روانی داشت، نبرد شمشیری نداشت. پس به نظر این گروه از مفسرین، جهاد در اینجا به معنای نبرد کردن است و یک معنی اعم مراد است. بعضی آمده اند مطلب را اینچنین گفته اند. اما این مطلبی است که تا نوعی تصرف در ظاهر کلمه نشود نمی توان به آن قائل شد. در آیات دیگر قرآن هر جا جهاد آمده، درست است که تنها به معنای مقاتله نیست، اعم است، اما شامل مقاتله هم می شود، یعنی ما قبول می کنیم که جهاد در قرآن هر جا آمده، اختصاص به نبرد در میدان جنگ ندارد، شامل مطلق مبارزه ها می شود، اما فردی که قطعا شامل می شود همان نبرد در میدان جنگ است و نمی شود گفت شامل اقسام دیگر می شود و شامل این قسم نمی شود.
جهاد با منافقین
پس مقصود چیست؟ در حدیثی دیدم این مطلب به شکل عالی توضیح داده شده و این یکی از ادله شیعه است و با آیات قبل هم تناسب دارد. دستور جهاد با منافقین در قرآن رسیده است که همین آیه است، یعنی جهاد با منافقین را خود قرآن مجاز شمرده است. پیغمبر (ص) اگر در زمان خودش با منافقین جهاد نکرد، نه برای این بود که اساسا جهاد با منافق جایز نیست، بلکه به آن شکلی است که پیغمبر (ص) در سیزده سال مکه با مشرکین جهاد نکرد، یعنی شرایط و اوضاع در آن وقت به گونه ای نبود که پیغمبر (ص) جهاد با کفار و مشرکین را عملی کند. پس جهاد نکردن پیغمبر (ص) با مشرکین در دوران مکه نه برای این بود که در آن وقت جایز نبود، بلکه شرایط اقتضا نمی کرد. جهاد، قانونی نیست که در همه شرایط به طور یکسان اجرا شود. در یک جا پیغمبر (ص) با یکی از گروههای مخالف می جنگد، یک سال صلح می کند، بعد که آنها صلح را نقض می کنند باز پیغمبر (ص) با آنها می جنگد. یا مثلا امام حسن (ع) در شرایط زمان خودش صلح می کند، امام حسین (ع) در شرایط زمان خودش می جنگد. جهاد جایز است، ولی با توجه به همه شرایط و مصالح. این آیه دلالت می کند که همچنانکه جهاد با کفار مشروع و جایز است، جهاد با منافقین هم مشروع و جایز است و باید با آنان جهاد کرد.
جهاد با منافقین، این دستوری که در اسلام رسید، همان جهادی است که علی (ع) کرد. چراغ سبزی که برای علی (ع) در جهاد با منافقین زمان خودش وجود دارد این آیه است. جنگ جمل، به یک شکل جهاد با منافق بود و جنگ صفین و جنگ نهروان به شکل دیگری. آیه ای که چنین جهادی را اجازه می دهد این آیه است. این بود که علی (ع) می فرمود پیغمبر (ص) با "تفسیر" جهاد می کرد و من با "تاویل" جهاد می کنم. تفسیر و تاویل یعنی ظاهر و باطن، بی پرده و باپرده. پیغمبر (ص) با کافر هایی جهاد می کرد که پرده ای روی کفرشان نبود، من با کافرهایی جهاد می کنم که پرده نازکی از اسلام روی خودشان انداخته اند ولی باطنشان همان باطن است، چون منافق یعنی "باطن کافر و ظاهر مسلمان". جهادی که علی (ع) در جنگ جمل با اصحاب جمل کرد، یا جهادی که در صفین با معاویه و اصحاب معاویه کرد، همین بود. در باطن میان معاویه و ابوسفیان فرقی نبود. معاویه همان ابوسفیان بود و ابوسفیان همان معاویه، ولی دو شعار مختلف و متناقض داشتند که قهرا مقتضیات و شرایط زمان اقتضا می کرد که شعارهای مختلف داشته باشند. ابوسفیان در صدر اسلام است و هنوز امیدوار است که بتواند اسلام را در نطفه خفه کند و لذا صریح به روی اسلام شمشیر می کشد. شعارش چیست؟ نفی «لا اله الا الله» و نفی «محمد رسول الله» تحت عنوان "اعل هبل" زنده باد بت هبل. ولی این مبارزه با اسلام با شکست مواجه می شود و سخت با شکست مواجه می شود. ابوسفیان ها از میدان بیرون می روند بدون اینکه در ماهیت آنها تغییری پیدا شده باشد، یعنی خود را در زیر ستار و پرده اسلام مخفی می کنند در حالی که مقاصد همان مقاصد است. آن وقت معاویه ای می آید خلیفه می شود، شعارها از شعارهای مسلمانها خیلی داغتر، یعنی صدای اذان آنها از صدای اذان اینها بلندتر، صف نماز جماعت آنها از صف نماز جماعت اینها طولانی تر، تظاهر به اسلام و تظاهر به این دلسوزی ها از دلسوزی های مومنین واقعی خیلی بیشتر، ولی ماهیت همان ماهیت است. کفر، لباسی از همان اسلام پوشیده و به جنگ اسلام آمده است. معنی نفاق همین است.
مبارزه با نفاق، مشکل تر از مبارزه با کفر
این مبارزه خیلی مشکل تر است از آن جایی که کفر لباس خودش را پوشیده باشد. وقتی کفر لباس اسلام را می پوشد قهرا از نیروی اسلام استفاده می کند، زیرا مردم همیشه هر چیزی را به لباسش می شناسند. کیست که حقیقت را در هر لباسی و باطل را در هر لباسی بشناسد؟ این است که کار علی (ع) در مبارزاتش صد درجه از کار پیغمبر (ص) مشکلتر است، چون علی می خواهد با کفری مبارزه کند که لباس اسلام به تن کرده است و پیغمبر با کفری مبارزه می کند که لباس کفر به تن کرده است، علی با کفری مبارزه می کند در زیر شعارهای ایمان و اسلام، و پیغمبر با کفری مبارزه می کند در زیر شعارهای کفر. این است که کار خیلی مشکل تر و دشوارتر است. بنابراین علی که مبارزه می کرد همان مبارزه ای بود که پیغمبر (ص) می کرد. «یا ایها النبی» اختصاص به پیغمبر (ص) و زمان خود پیغمبر (ص) که ندارد. پیغمبر (ص) که رحلت فرمود دستورهای قرآن منسوخ نشد. اینجا اگر مخاطب پیغمبر (ص) است، به اعتبار این است که پیغمبر (ص) ولی امر مسلمین است، فردا که ولی امر مسلمین شخص دیگر است، همین دستوری که خطاب به پیغمبر (ص) است او باید اجرا کند. اگر قرآن همیشه می گفت: «جاهد الکفار»، برای آن کسی که بعد از پیغمبر (ص) می آید مجوزی برای جهاد با منافقین نبود، چون منافقین کافر شمرده نمی شوند و به ظاهر مسلمان هستند. ولی وقتی که می فرماید: «جاهد الکفار و لمنافقین»، مشکل برای همیشه حل می شود. «و اغلظ علیهم»، و بر آنها سخت بگیر، با آنها مدارا نکن، که خطر اینها خطر عظیم است. این موضوع، هم در مورد کفار است و هم در مورد منافقین.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- کتاب آشنایی با قرآن 8 -ص 109- 113

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25250