اگر انسان ها همه یکجور بودند، چشم ها یکجور بود، چهره ها یکجور بود، قامتها یکجور بود، همه یکرنگ بودند، زن شوهر را نمی شناخت و یا به سختی می شناخت، شوهر زن را نمی شناخت و یا بسختی می شناخت، برادر خواهر را نمی شناخت، خواهر برادر را نمی شناخت، پسر پدر را نمی شناخت و پدر پسر را، چون بچه ها نیز همه یکجور بودند. مادر فرزند را نمی شناخت و فرزند مادر را. اگر انسانها همه یک جور بودند دوست را از دشمن نمی شناختید دشمن را از دوست، استاد را از شاگرد نمی شناختید و شاگرد را از استاد و آن دو یکدیگر را نمی شناختند. کارگر کارفرما را نمی شناخت و کارفرما کارگر را، سرباز افسر را نمی شناخت و افسر سرباز را، هرج و مرج عجیب و ناراحت کننده ای بود.
اگر انسانها یکجور بودند شما در خانه مشتعلی را ملاقات می کردید، در کوچه مشتعلی را می دیدید، در مغازه از مشتعلی خرید می کردید، نانوا مشتعلی بود، قصاب مشتعلی بود، خوار بار فروش مشتعلی بود، پزشک مشتعلی بود، آقای رئیس مشتعلی بودند، کارمند مشتعلی بود، دربان مشتعلی بود، شما کسی را بجز مشتعلی نمی دیدید خودتان هم مشتعلی بودید. من مشتعلی بودم، او مشتعلی بود. ما مشتعلی بودیم، آنها مشتعلی بودند.
اگر انسانها همه یکجور بودند. خانمها همه سکینه سلطان بودند خواهر سکینه سلطان بود، مادر سکینه سلطان بود، بیگانه سکینه سلطان بود. خویش سکینه سلطان بود، آشنا سکینه سلطان بود، غریبه سکینه سلطان بود، معشوق سکینه سلطان بود، عاشق سکینه سلطان بود، استاد سکینه سلطان بود دانشجو سکینه سلطان بود، جهان از سکینه سلطانها پر بود.
مردها از آغاز پیدایش همگی مشتعلی نبودند و نیستند، زنها از آغاز پیدایش سکینه سلطان نبودند و نیستند. انسانها از آغاز پیدایش گوناگون بوده اند نه آنکه روزی یک رنگ بوده و سپس رنگارنگ شدند. پس گوناگونی انسانها، زاده حس احتیاج نمی باشد. گوناگونی انسانها، زاده حسابگری و اندیشه است. زاده دانش است و بینش زاده آینده نگری است و پیش بینی زاده نیرو است و قدرت زاده مهر است و محبت. تا یکجوری را از دو جوری و سه جوری و چند جوری و میلیاردها جوری تمیز دهد و پدید آورد و بداند یکجوری رنج است و تلخی، دشواری است و سختی. میلیاردها جوری، نشانه ای است از پدید آورنده ای بسیار بسیار دانا و بسیار بسیار توانا، بسیار بسیار بینا، بسیار بسیار مهربان، بخشنده و بخشایشگر... و جز او کسی نیست که چنین باشد و موجودی نه که چنان باشد.