برزخ دریچه ای به بهشت و جهنم

در برزخ، آسمان هست و زمین هست چون عالم صورت است، و موجودات و نفوس برزخیه اطلاع از دنیا دارند و از آسمانها و زمین مطلعند، البته حیات آنها در ملکوت آسمان و زمین است. و اما آن آیه مبارکه: «النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة أدخلو´ا ءال فرعون أشد العذاب»؛ «هر صبح و شام بر آتش عرضه می شوند و روزی که رستاخیز برپا شود (فرمان می رسد که) فرعونیان را در سخت ترین عذاب داخل کنید» (غافر/46) از چند جهت میتوان از آن استفاده نمود که راجع به عالم برزخ است نه عالم قیامت کبری:
اول از عنوان "غدو و عشی" زیرا همانطور که ذکر شد در قیامت کبری، روز و شب نیست.
دوم از عنوان ''یعرضون علیها'' زیرا که معنایش اینست که مشرکین را عرضه بر آتش میدارند، و معنی عرضه آن نیست که در آتش می افکنند، بلکه آنست که پهلوی آتش میبرند و در کنار آن قرار میدهند و آتش را به آنان می نمایانند بطوریکه لهیب و شعله آتش، آنانرا فرا نمی گیرد، ولیکن از حرارت آن اجمالا به آنها میرسد و از منظره دهشتناک آن متألم و متأثر میگردند. بهشت و جهنم قیامتی در برزخ نیست بلکه راهروئیست برای قیامت و دریچه ایست برای آن. «یفتح له باب إلی الجنة و یفتح له باب إلی النار»؛ «دری از برزخ بسوی بهشت، و دری از برزخ بسوی جهنم می گشایند و دریچه ای از عالم قبر به آن دو باز میکنند» (کافی ج3 باب المسأله فی القبر ص 240-236).
سوم آنکه در دنبال آیه میفرماید: «و یوم تقوم الساعة أدخلو´ا ءال فرعون أشد العذاب». پس از آنکه هر صبح و شب بر آتش عرضه میشوند، این معنی ادامه دارد تا وقتیکه ساعت قیامت میرسد، در آن هنگام به ملائکه عذاب خطاب میشود که در حال، آل فرعون را در شدیدترین عذابی وارد کنید. پس معلوم میشود که قبل از قیامت، آنها در عذابی بوده اند که آن عذاب در درجه نهایت نبوده است و اینک آن عذاب غائی و نهائی به آنها میرسد. آن محل و عالمی که آل فرعون معذبند ـ نه به عذاب نهائی ـ آن را عالم برزخ گویند.
اما علت آنکه آیه: «لهم رزقهم فیها بکرة و عشیا»؛ «و صبح و شام روزیشان در آنجا برقرار است» (مریم/ 62) اختصاص به برزخ دارد، آنستکه صبح و شب و تدریج زمان، از حرکت شمس و قمر و زمین یا فلک الافلاک و نسبت های خاصه بین آنها پیدا میشود، و یا از امتداد حرکت جوهریه که در باطن و ذات موجودات است پدید می آید؛ و در قیامت که آسمان و زمین نیست و اصلا حرکتی نیست، بنابراین نسبت بین آنها نیز که از آن انتزاع زمان میشود وجود ندارد: «متکـین فیها علی الارآئک لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا»؛ «که در آنجا بر تخت ها تکیه زنند. در آنجا نه (گرمای) آفتاب بینند و نه سرما» (انسان/13).
و نیز میتوان برای اثبات و وجود عالم برزخ، به این آیه تمسک جست: «إذ الاغلـ'ل فی أعنـ'قهم و السلـ'سل یسحبون * فی الحمیم ثم فی النار یسجرون»؛ «آن کسانیکه در آیات خدا مجادله میکنند و تکذیب کتاب خدا را می نمایند و به آنچه خداوند به پیامبرانش ارسال داشته است تکذیب میکنند، پس بزودی خواهند دانست، در زمانی که غل ها و سلسله ها در گردنهای آنان آویخته شود و بسوی حمیم کشانده گردند و سپس در آتش، آتش زده شوند» (غافر/72و71). حمیم چیز گرم را گویند چون آب گرم، هوای گرم و امثال آن، و سحب به معنای کشاندن است، و سجر بمعنای آتش زدن است؛ ''سجر التنور'' یعنی تنور را آتش زد. و ثم همانطور که ذکر کردیم بمعنای تراخی و انفصال است، یعنی پس از مدت و زمانی؛ و بنابراین معنای آیه اینطور میشود: «این افراد جدال کننده و تکذیب کننده، اول در هوای گرم و یا آب گرم کشانیده میشوند، و سپس در آتش افکنده و در آنجا آتش زده میشوند».
معلوم است که مراد از سحب در حمیم، عالم برزخ است که از گرمای آنجا ناراحتند، و مراد از سجر در نار، عالم قیامت است که در آنجا بتمام معنی الکلمه میسوزند و به کیفر نهائی میرسند و نیز میتوان به این آیه استدلال نمود: «حتی إذا جآء أحدکم الموت توفته رسلنا و هم لا یفرطون * ثم ردو´ا إلی الله مولا'هم الحق ألا له الحکم و هو أسرع الحـ'سبین»؛ «تا چون زمانی که مرگ یکی از شما فرا رسد، جان او را فرشتگان قبض ارواح ما اخذ نموده و در این عمل هیچ کوتاهی نمی کنند، و سپس باز گردانیده شوند بسوی خداوند که مولای حق آنان است؛ آگاه باشید که منحصرا حکم بدست خداست و او با سرعت ترین حسابگران است» (انعام/62و61).
''ثم'' بمعنای فاصله است، این فاصله همان برزخ است. چون قیام مردم در مقام عرض در نزد پروردگار در عالم برزخ نیست، برزخ مانند دنیاست با تجردی بیشتر، که همان تجرد از ماده باشد؛ و قیام انسان در نزد حق و عالم سؤال و میزان و حساب و مقام عرض، در عالم قیامت است که مقام قیام حقیقت نفس است به ذات خود و واقع خود، نه تنها به صورت و مثال خود. و لذا تعبیر به ثم فرموده است: ''ثم ردوا''. و نفرموده است: ''فردوا''، یعنی بین قبض روح فرشتگان و قیامت کبری فاصله ایست که پس از طی آن فاصله باید بسوی خدا که مولای حق است باز گردند.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی - معادشناسی 2 - صفحه 248-245

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25391